تلقی غلط از دین، متدینان را افسرده کرده است

اختصاصی شبکه اجتهاد:از نظر بسیاری از متدینان، تفریح به معنای لعب و لهو و لغو است. همین تلقی شاید موجب نامبارک انگاشته شدن مقوله تفریح در جوامع مذهبی شده است. به همین بهانه، از حجت‌الاسلام سید موسی صدر، قرآن‌پژوه و استاد حوزه علمیه مشهد، در رابطه با تفاوت‌های تفریح مشروع با عناوین لهو، لعب و لغو از منظر قرآن پرسیدیم. او که از نویسندگان تفسیر راهنما بوده، تمام تفریحاتی را که موجب تعالی معنوی یا فیزیکی شوند، از عناوین فوق خارج می‌داند. به نظر وی، حتی پاسور هم اگر دارای فایده فکری است، از مصادیق لهو خارج می‌شود.


تفاوت‌های لعب و لهو و لغو در کاربردهای قرآنی آن‌ها چیست؟

در مقدمه، باید بگویم، موضوعاتی که مورد حکم شرعی قرار می‌گیرند، به دو دسته تقسیم می‌شوند؛

اول موضوعاتی که به‌عنوان خاص مورد حکم قرار گرفته یا می‌توانند قرار بگیرند، مانند شطرنج و غنا و امثال این‌ها که خود عنوان حکم بار شده است.

دوم موضوعاتی که با عناوین عام مورد حکم قرارگرفته یا می‌توانند قرار بگیرند. اکثر موضوعات نوپدیدی که امروزه با آن سر و کار داریم، مثل بانک و بیمه و… در بخش دوم و عناوین عام قرار می‌گیرند.

برای صدور حکم دو نکته خیلی مهم را باید مورد توجه قرار داد؛

نکته اول، انطباق دقیق این عناوین بر موضوعات است. به این معنی که آیا عناوینی که مستمسک و دلیل ما برای اثبات حکم هستند، دقیقاً بر موضوعی که می‌خواهیم حکمش را بیان کنیم، منطبق می‌شود یا خیر؟

نکته دوم، چگونگی تشریع یا خصوصیت حکم از نظر شدت و ضعف است. باید مشخص شود حکمی که بیان‌شده در چه سطحی است؟ این سطوح شامل سطح وجوب، استحباب، اباحه، حرمت یا کراهت هستند.

در رابطه با بخش اول یعنی انطباق دقیق عناوین بر موضوعات، عناوین لهو، لعب، لغو و عبث در قرآن برای موضوعات مختلفی به‌کار رفته‌اند. این‌ عناوین چهارگانه‌ در قرآن به‌کار رفته و هرکدام مفهوم خاصی دارند که باید به‌دقت ارزیابی شوند.

طبق نظر مفسران و لغویان؛ “لعب” یعنی کاری که دارای هدف خیالی باشد یا هر کاری که انسان بدون هدف واقعی انجام می‌دهد. هدف واقعی یعنی هدفی که در اخلاق و روح انسان، تعالی‌ و رشد ایجاد کند و هر هدف دیگری، هدف خیالی تلقی می‌شود.

“لهو” به چیزی گفته می‌شود که انسان را از کارهای مهم بازبدارد. هر گفتار، رفتار یا حادثه‌ و فعالیتی که انسان را از یک کار مهم‌تر بازبدارد، لهو یا سرگرمی نامیده می‌شود.

“لغو” یعنی کار بی‌فایده‌ای که فایده و اثری بر آن مترتب نباشد.

“عبث” در اصطلاح قرآن به معنای کار بی‌هدف است. در قرآن کاربردهای این عناوین مشخص است. مثلاً در سوره مؤمنون آیه ۱۱۵ می‌فرماید: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» که عبث در اینجا به معنای بی‌فایده و بی‌هدف بودن هست.

درباره لهو و لعب، آیات زیادی داریم، مانند: «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ اْلآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ».

بررسی کلی این تعابیر در آیات و روایات نشان می‌دهد که هر چهار عنوان؛ لهو، لعب، لغو و عبث بار منفی دارند؛ بنابراین بر هر موضوع و عنوانی که منطبق شوند، از نظر شارع، نوعی نکوهش و مذمت در آن کار وجود دارد. البته این نکوهش و مذمت در سطوح مختلفی مثل حرمت یا کراهت قرار دارد و باید نوع تعبیر و خصوصیاتی را که در آیات و روایات بکار رفته است بررسی کنیم تا بتوانیم درجه حکم را نسبت به هر موضوعی بیان کنیم.

آنچه از بررسی مجموع این چهار عنوان به دست می‌آید این است که هر کاری که اثر و فایده‌ دنیوی یا اخروی بر آن مترتب نباشد یا هر کاری که انسان را از کارهای مهم‌تر بازبدارد، از نظر شرع مذموم است.

در مقابل، فعالیت‌های هدفمندی که انسان را به تعالی و کمال می‌رساند یا حوائج و نیازهای جسمی یا روحی وی را برطرف می‌کند، از نظر شرع کارهای مثبت و مطلوب تلقی می‌شود.

پس برای تفکیک بین کارهای مطلوب و کارهای نامطلوب، دو معیار داریم؛ هدف و اثر مثبت داشتن و در راستای کمال و تعالی بودن.

درباره تفریحات، اگر نشاط‌آور بوده و در جهت پرورش جسم و روح انسان باشد، از نظر قرآن، مطلوب تلقی می‌شود.

تفریحاتی که هدف مثبتی نداشته و اثری بر آن مترتب نباشد، تفریحات نامطلوب هستند.

البته نکته مهم، درجه نکوهش و مذمتی است که پیرامون این عناوین در قرآن وجود دارد. درباره لعب و لهو، آیات زیادی در قرآن داریم که علی‌رغم داشتن بار منفی، در حدی نیست که بتواند حرمت را ثابت کند؛ یعنی حتی اگر کارها و تفریحاتی داشته باشیم که به معنی واقعی کلمه، لعب یا لهو باشد؛ به چند دلیل نمی‌توان حکم به حرمت آن‌ها داد.

دلیل اول این است که تعبیر لعب و لهو بر عناوینی اطلاق شده‌اند که از ضرورت‌های زندگی هستند. «إِنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»، «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» یعنی کل حیات دنیا را تحت عنوان لهو و لعب، قرار داده است. اگر عنوان لهو و لعب باعث حرمت ‌شود، پس تمام زندگی دنیا حرام است و باید به حیات دنیوی خاتمه داد که قطعاً چنین چیزی مراد شارع نیست.

دلیل دوم این‌که گاهی تعبیر لعب یا مشتقات لعب در قرآن به صورت یک ارزش به کار رفته است؛ مانند سوره یوسف آیه ۱۲ که به نقل از برادران یوسف می‌فرماید: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَدًا یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»، یعنی بازی و لعبی که با اهداف خیالی انجام می‌گیرد، از فطریات و نیازهای فطری انسان هست. به همین دلیل، وقتی برادران یوسف این مطلب را به پدر عرض می‌کنند، پدر با این‌که پیامبر هست، مخالفت نمی‌کند؛ پس لعب گاهی یک امر فطری و ارزشمند است.

قرائن و خصوصیاتی که در این تعابیر وجود دارد به این معنی است که لعب و لهو در قرآن، بار منفی، نکوهش و مذمت دارد و شاید بتوان عنوان کراهت را بر آن اطلاق کرد، ولی حرام نیستند.

راجع به لغو هم تعابیری که در قرآن به کار رفته، بیش‌تر اخلاقی است تا تشریعی و حقوقی. خداوند می‌فرماید: «وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» یا در جای دیگر می‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرامًا». این تعابیر، بیش‌تر نشان‌دهنده بعد اخلاقی این عمل است و نشان می‌دهد که لغو از نظر اخلاقی کار نادرستی است، ولی به‌سختی می‌توان آن را حرام شمرد.

مرحوم علامه در رابطه با لغو می‌فرماید: «کلمه لغو در قرآن به تمام‌ کارهای مباحی که به هدف اخروی منتهی نمی‌شود، اطلاق می‌گردد». اگر این تعبیر علامه را معیار قرار بدهیم؛ از نظر شرع، همه مباحات تا زمانی که به هدف اخروی منتهی نشود، لغو است؛ یعنی خوردن، خوابیدن و همه کارهایی که در زندگی دنیا می‌کنیم، اگر برای هدف اخروی نباشد، لغو تلقی می‌شود، ولی در عین‌ حال نمی‌توان آن‌ها را حرام دانست؛ چون جزء ضروریات هستند. به‌طور کلی، این تعابیر بار منفی دارند اما درجه شدیدی از نامطلوب بودن نداشته و صرفاً در حد کراهت هستند.

همان‌طور که گفتم، معیار تفریح سالم، هدفمند بودن و ایجاد رشد و تعالی انسان است، ولی حتی در رابطه با تفریحات نامطلوب هم تعابیر قرآنی، در حد نکوهش و مذمت و کراهت بوده و دلیلی بر حرمت آن‌ها نداریم.

آیا دویدنی که لغوست، اگر به‌عنوان آمادگی و سلامت جسمانی باشد، مصداق تعالی است؟

بله. قطعاً همین‌طور.

یعنی تعالی تنها امری معنوی نیست و ممکن است دنیوی باشد؟

بله. هر کاری که تأثیر مثبتی در جسم یا جان انسان ایجاد کند، دارای هدف متعالی است. اسلام پرورش ذهن را هم هدفی متعالی و مطلوب می‌داند. به همین دلیل در گذشته علما و فقها برای پرورش ذهن، ریاضی می‌خواندند. امروزه وسایل و ابزارهای دیگری برای پرورش ذهن در دسترس است و شطرنج را هم می‌توان تحت همین عنوان، حلال دانست؛ بنابراین هدف متعالی تنها هدف روحی نیست و اهداف فکری و جسمی را هم شامل می‌شود.

از جریان حضرت یوسف برای جواز لعب استفاده کردید اما تعبیر «یلعب» از برادران یوسف است نه خداوند تا امضا از آن برداشت کنیم و صرفاً نقل‌قول است؟

مرحوم علامه در المیزان می‌گویند: وقتی قرآن از مسئله‌ای سخن می‌گوید که از نظر خداوند نامطلوب باشد، قطعاً نقدی بر آن وارد می‌کند. اگر نقدی وارد نشده بود، بدانید که آن مورد از نظر خداوند نامطلوب نیست.

ایشان تعبیر همسر زلیخا را که گفت «ان کیدکن عظیم» می‌پذیرند؟ نقضی هم در ادامه بیان‌ نشده است.

بله ممکن است. وقتی برادران یوسف می‌گویند: «غَدًا یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ» نه‌تنها خداوند آن را نقل می‌کند، بلکه حضرت یعقوب هم که پیامبر بود نسبت به این مسئله اعتراض نمی‌کند؛ یعنی وقتی برادران یوسف، بازی را مطرح می‌کنند، حضرت یعقوب نمی‌گوید نروید چون بازی حرام است، بلکه از موضوع دیگری نگران بودند.

شاید آن موقع حرمت لعب تشریع نشده بود.

خیر، چنین نیست. حضرت یعقوب نسبت به این مطلب عکس‌العمل نشان نمی‌دهد و خداوند هم آن را نقد نمی‌کند. وقتی هر دو نسبت به این عمل سکوت می‌کنند، نشان می‌دهد که این عمل فی حد ذاته امر نامطلوبی نیست. البته ممکن است بازی با مقارناتی همراه شود که آن‌ها حرام باشند، ولی نفس بازی کردن، نه‌تنها نامطلوب نیست، بلکه شاید یک نیاز و امر فطری هم باشد.

غیر از این قضیه، مورد دیگری را هم به خاطر دارید؟

در قرآن مواردی دیگری هست که نشان می‌دهد، سرگرمی در اسلام نامطلوب نیست. در تاریخ اسلام و فقه هم مواردی مثل اسب‌دوانی و شنا ذکرشده‌اند که لعب بوده، ولی دارای اهداف متعالی هم هستند.

آیا می‌توان گفت وجود مفاهیم مذمومی همچون لعب، لهو و لغو در قرآن یکی از علل کمرنگ بودن و به رسمیت شناخته نشدن شادی در جوامع اسلامی است؟

موضوع مهم، انطباق این عناوین بر موضوعاتی است که می‌خواهیم درباره آن‌ها حکم بدهیم. یکی از اشتباهات متداول، این است که این عناوین درست بر موضوعات تطبیق نمی‌شوند. وقتی می‌گوییم کار بی‌هدف یا بی‌اثر، جنبه عرفی و عقلی آن را در نظر داریم؛ یعنی کاری که عرف و عقل آن را بی‌فایده بداند. بسیاری از ورزش‌ها و تفریحاتی که انجام می‌دهیم، دارای هدف متعالی بوده و اثر مثبت دارند؛ بنابراین نمی‌توانیم عنوان لعب و لهو و لغو و عبث را در این موضوعات به کار ببریم. کلاً در زندگی روزمره، کم‌تر کاری پیدا می‌شود که بی‌اثر و لغو باشد. موارد اندکی مانند بازی پاسور هستند که هیچ فایده‌ای برای جسم و روح انسان ندارند.

چرا پاسور جزء بازی‌های فکری حساب نمی‌شود؟ چون فرد باید محاسبه کند با کارت‌هایی که دارد چه کارتی را بگذارد تا برنده شود؟

پاسور یک بازی تصادفی است؛ یعنی با محاسبه نمی‌توانید کارت درست را بگذارید. البته من در این حوزه وارد نیستم و اگر مشخص شود که پاسور باعث پرورش فکر می‌شود، می‌توان آن را نیز مثل شطرنج از عناوین لغو و لهو خارج کرد.

آیا این گزاره را می‌پذیرید که کشورهای اسلامی، کشورهای شادی نیستند؟

بله گفته شما درست است اما این افسردگی، بیش‌تر ناشی از بدفهمی و کج‌فهمی ما از آموزه‌های دینی است. همان‌طور که می‌دانید، افراط‌ و تفریط‌هایی در این زمینه صورت می‌گیرد و الا اسلام، شریعت سهله و سمحه است. اگر زندگی پیامبر اکرم را بررسی کنید، می‌بینید که بسیاری از مسائلی که امروز در جامعه ما ضد‌ارزش تلقی می‌شود، در آن زمان ضد ارزش نبوده‌اند.

به‌عنوان‌ مثال، پیامبر با اصحاب نشسته بودند، زنی وارد شد و گفت یا رسول‌الله من شوهر می‌خواهم. اگر آن زن امروز در جمع علما وارد می‌شد و این حرف را می‌گفت، علما او را سرزنش می‌کردند، ولی پیامبر اکرم عکس‌العمل منفی نشان نمی‌دهد و برعکس به اصحاب رو می‌کند و می‌گوید آیا کسی با این زن ازدواج می‌کند؟ در نهایت، پیامبر همسری برای او پیدا می‌نماید. اگر ما آموزه‌های دینی را همان‌طور که ائمه و پیامبر اکرم بیان کرده‌اند، بفهمیم و اجرا کنیم، بهترین زندگی را در میان جوامع بشری خواهیم داشت. با درک درست احکام اسلامی، می‌توانیم تفریح و نشاط، تعالی روحی و کمال انسانی و ترقی و پیشرفت را هم‌زمان داشته باشیم اما متأسفانه با بدفهمی‌ و کج‌فهمی‌ و با افراط‌ و تفریط، از اسلام واقعی دور شده و جامعه را با مشکلات زیادی مواجه کرده‌ایم. بسیاری از رفتارهای نادرست و لاابالی‌گری نسبت به دین، به دلیل افراط‌ و تفریط‌هایی است که صورت گرفته است.