پیشگامان اصول فقه مقارن

اختصاصی شبکه اجتهاد:فقه‌ اهل سنت براساس مذاهب خود آنهاست؛ اما دغدغه مقارن بعد از ائمه اربعه پیدا شد. اوضاعی آمد و رفت و دیگران آمدند و رفتند، علمای کوفه شروع به تطبیق فقه با فقه دیگران کردند. تا به زمان حصر اجتهاد رسید. در قرن پنجم هجری وقتی که حصر اجتهاد آمد، دیگر تفکر اجتهادی در اهل […]


فقه‌ اهل سنت براساس مذاهب خود آنهاست؛ اما دغدغه مقارن بعد از ائمه اربعه پیدا شد. اوضاعی آمد و رفت و دیگران آمدند و رفتند، علمای کوفه شروع به تطبیق فقه با فقه دیگران کردند. تا به زمان حصر اجتهاد رسید.

در قرن پنجم هجری وقتی که حصر اجتهاد آمد، دیگر تفکر اجتهادی در اهل سنت بسته شد و کسی اجازه نداشت اجتهاد کند، تنها این منابع را داشتند. بر همین اساس چاره‌ای نبود الا این‌که بحث را مقارنه‌ای مطرح کنند. بر این اساس، غرضش توسعه در فقه نبوده است بلکه می‌خواسته نظر خود را تثبیت کند و کاری با گسترش فقه ندارد. تبعاً معنایش این است که مبانی آن فقه را می‌داند، بعد برای رد یا اثبات نظری این کار را انجام می‌دهد.

مثلاً ابن قدامه در شرح الکبیر و همچنین درکتاب المغنی که فقه حنبلی است، سعی کرده است تا تمام نظرات فقهای مذاهب اربعه را بیاورد. بدایع الصنایع و کتاب‌هایی که اخیراً نوشته شده تحت عنوان المجموع و کتاب‌های دیگر علمای اهل سنت براساس مقارنه در مذاهب اربعه بحث می‌کنند و چون فقه شیعه را قبول ندارند، ورود نمی‌کنند.

این وضیعت ادامه داشت تا اینکه حصر اجتهاد را شکستند و بعد از آن، خیلی از آقایان ورود پیدا کردند، مثل جلال الدین سیوطی، قبل از وی عده‌ای آمدند ورود پیدا کردند و در معرکه فتوا دادند. و عملاً آن قفل حصر را شکستند.

اکثر کتب اهل سنت دیگر رویکرد مقارنه ندارند، شما نگاه کنید مثل وهبه الزحیلی که جزء متأخرین و نسبت به بقیه روشنفکر است در کتاب اصولش یکی دو مورد بدون مراجعه از سید مرتضی نام می‌برد. اما این آقا به خودش اجازه نداده به محاضرات آقای خویی، به کفایه مرحوم آخوند یا اصول فقه ورود پیدا کند، فقط ایشان به الاصول العامه علی الفقه المقارن آقای حکیم، آن هم چون جنبه تقریبی داشته مراجعه کرده است.

مقارن در فقه شیعه

علمای شیعه مثل مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه با شرایطی که آن زمان بود ایشان نظرات دیگران را نقل کرد و کتاب خلاف را نوشت.

بعد یک کتاب فقه مقارنه‌ای در شیعه نبود تا زمان مرحوم علامه؛ البته مرحوم محقق صاحب شرایع ، قبل از علامه، در کتاب معتبر که شرح مختصر است، مقارنه‌ای بحث کرده است. معتبر مرحوم محقق برخلاف شرایع است. کتاب تذکره‌الفقها و منتهی المطلب علامه هم مقارنه‌ای است اینها بودند که به روش مقارنه بحث می‌کردند.

از فقهای شیعه و صاحب نظر، آنهایی که با رویکرد مقارنه‌ای مطالعه و بحث‌هایشان را مطرح می‌کردند، می‌توان شیخ طوسی و سید مرتضی را نام برد. بعد از این بزرگواران، محقق صاحب شرایع، علامه، پسرش فخر المحققین، شهید ثانی، شهید اوّل، چهره‌های  برجسته فقه شیعه، همه با کتب اهل سنت درگیر بودند و لذا این چهره‌ها فروعاتی نو آوردند به جهت اینکه با کتاب‌های آنها سر و کار داشتند. چون علمای اهل سنت با حکومت همراه بودند. خود به خود سیاست فرع جدید داشت. اینها متعرض بودند. و چون اینها متعرض بودند فقهای شیعه وقتی که به کتاب‌های اینها مراجعه می‌کردند فروعات جدیدی می‌آوردند و براساس مبانی شیعه پیاده یا رد می‌کردند.

بعد از شهیدین دیگر از علمای شیعه رویکرد مقارنه دیده نشده است. البته شاید شرایط سیاسی سبب شده بود، مخصوصاً وقتی که ایران، حکومت شیعی را مستقلاً پذیرفت، دیگر فقهای شیعه برای خودشان مجوزی نداشتند که مقارن کار کنند. محقق کرکی، صاحب جامع المقاصد، اینها از دوره صفویه هستند. چون برای آنها امکان نداشته فقه شیعه را بسط بدهند به شکل مقارنه بحث می‌کردند. همین جور خود شهیدین درس می‌گفتند در منطقه شامات، در مدارس استادهای مرحوم شهید اول و شهید ثانی مخصوصاً بیشترین استادهایش علمای اهل سنت بودند، تا این‌که علمای شیعه باشند؛ اما دیگر بعد از این، نیازی به این جهت نبوده و لذا این آمد و اصول شیعه و فقه شیعه تلخیص شد، مطارح آمد و بعد از آن کتاب‌هایی مثل قوانین میرزا و تمام اینها، در فقه آمدند، ظاهراً نیازی به جهت مقارن ندیدند؛ اما به نظر می‌‌رسد که در هر زمانی حداقل عده‌ای از آقایان باید در بحث مقارن ورود پیدا کنند، تا فقه شیعه به رشد و پویایی برسد.