فقه بازیهای رایانهای، نیازمند روش استنباطی جدید است
اختصاصی شبکه اجتهاد:حجتالاسلاموالمسلمین جعفری، از مبارزان قبل از انقلاب و فعالان فرهنگی در حوزه و دانشگاه است که تجربه فعالیت فرهنگی در خارج از کشور را هم در کارنامه خود دارد. نگاه مبنایی به پدیده بازیهای رایانهای از منظر فقه و فقها، از دغدغههای این کارشناس مذهبی و فرهنگی است. آنچه پیش رو قرار دارد، گزیدههایی از طرح مسئلهها و دغدغههایی است که در گفتوشنود مجله فرهنگ پویا (شماره ۲۹) با حجتالاسلاموالمسلمین جعفری درباره بازیها مطرح شده و میتواند دریچهای برای ورود به این پدیده از زاویه فقه و فتوا و ایجاد انگیزه و دغدغهای برای طلاب و دانشپژوهان این رشته باشد.
نیاز به تعریفِ فضای مجازی
اگر قبول کنیم که هر پدیده نو، فرهنگ و ادبیات نویی را تبلیغ میکند و بعضاً به فرهنگ مهاجم تبدیل میشود، برخورد ما با پدیده فضای مجازی چگونه باید باشد؟ طبیعتاً قبل از طرح این پرسش، باید فضای مجازی را تعریف کنیم. اگر از نظر جامعهشناسی بخواهیم تعریف کنیم، چنانچه بخواهیم یک فصل مفصل بیاوریم، طبیعتاً روند تکامل بحث ارتباطات را باید بیاوریم تا برسیم به فضایی که در واقع آن ارتباطات را تسهیل کند؛ یعنی به نوعی دارد جامعه را از فردگرایی به جمعگرایی هدایت میکند. حال با توجه به تأثیر این پدیده و اثرات ماندگار آن در یک جامعه و به عنوان یک چالش برای اندیشه انفعالی ما، جامعه ما یا جوامعی مثل جوامع ما، با این قضیه چگونه باید برخورد کند؟
آیا در برابر بازیها منفعل هستیم؟
نکته دوم اینکه یک بخش فضای مجازی به کارکردهای سیاسی برمیگردد؛ یعنی هیچ نظام سیاسی امروزه مستغنی از فضای مجازی نیست، چه در باب مدیریت اجتماعی، چه مدیریت سیاسی، چه در بحث دموکراسی و حوزه اقتصاد و آموزش. یک بحث این است که ضرورت مستقلی دارد و باید جداگانه از آن بحث شود؛ بحث دوم هم بحث سرگرمیهاست. اکنون بحث ما به سرگرمیها برمیگردد.
به هر جهت اگر بخواهیم که فضای مجازی را تعریف کنیم و آن را به دو بخش تقسیم نماییم، یک بخش کارکرد سیاست و خدمات و بخش دوم سرگرمیهاست که بحث ما روی بحث سرگرمیهاست.
یعنی میخواهیم ببینیم سرگرمیهایی که امروزه با گسترش ارتباطات برای انسان پیش آمده، آیا پدیدهای است که برای ما جایگاه غیرفعال داشته باشد و ما نسبت به آن اختیاری نداشته باشیم و نیز جایگاه آن را چگونه میشود مدیریت کرد؛ چه در بخش حوزه سیاست که میخواهد این را مدیریت کند، فیلترینگ کند، چه اینکه بخواهیم جامعه را با حرام و حلال مدیریت کنیم؛ یعنی چه حوزه الزامات سیاسی، چه حوزه اقدامات فقهی؛ بنابراین نکته اول این است که این پدیده وارد زندگی ما میشود و ما منفعل هستیم که با آن چهکار کنیم. سؤال دوم این است که در صورت بهرهگیری از این پدیده نو، چه تمهیدات و الزاماتی از وظایف دولت و کدام بحث از وظایف مردم و روحانیت است؟ وظایف دولت در بحث ما نمیآید و ما به دنبال نگاه فقهی به آن هستیم.
نسبت بازیها به صغریات احکام شرعی چیست؟
ما نمیخواهیم برای نظام آموزشی هنجار تعریف کنیم، بلکه میخواهیم ببینیم وضعیت موقعیت و مکان و در واقع نسبت این صغریات با احکام شرعی چهچیزی میتواند باشد. شما وقتی بتوانید محتوایی را در یک کارکرد مشخص و به قیمت بهینهای به مردم بدهید، رغبت بیشتری پیدا میکنند؛ حتی ممکن است بتوانید یک خوراک بد را در یک خدمات خوب قالب کنی؛ کما اینکه اینطور میشود، ولی در بحث کارکردی فعلاً با آن بحث کار نداریم. ما دنبال این بحث هستیم که در واقع الآن فرزند شما دارد بازی میکند؛ با بازی آیندهاش را به چه شکلی و به چه سویی داریم هدایت میکنیم؟ آیا این هدایت میتواند متناسب با تعریفهای اداری ما تحت موضوعات و اطلاعات درآید؟ فرض کنیم اگر در اسلام تیراندازی داریم، اسلام شما را میآورد در این قالب به این بازی میپردازد، میخواهد یک نتیجه غایی بگیرد. بالاخره هر فنی این غایت بر آن مترتب است.
الآن هم وارد اشتغال به این نوع بازیها و این کارها میشویم. در واقع آن غایتی که میتواند ما را هدایت کند کجاست؟ میتوانیم آن غایتها را در قالب حلال و حرام کنترل کنیم یا از کنترل ما خارج است، یعنی از کنترل دین خارج است. تقریباً دین هیچ تسلطی بر آن ندارد؛ چرا؟ چون مثلاً یک دیدگاه میگوید شما نمیتوانید در تکنولوژی انتخاب داشته باشید، بلکه آن را میفروشند؛ چراکه شما نمیتوانید بگویید این قلم را میخواهم و آن قلم را نمیخواهم. این اقلام جداکردنی نیست. این در واقع با خود یک پدیده است؛ این پدیده میآید تمام بدن و وجود شما را تصرف میکند.
آیا پرداختن به فلسفه بازیها یا فلسفه فناوری ضرورت دارد؟
ما میخواهیم ببینیم منظور از سرگرمی و خطری که در فضای مجازی جامعه را تهدید میکند چیست. با توجه به ورود انسان به عرصه جدید آیا نیازی به فلسفههای مضاف مثل فلسفه تکنولوژی یا فلسفه بازیها داریم؟
ما در واقع دنبال این نکات هستیم ببینیم چگونه است. اولاً فضای مجازی را در حد محدودی تعریف میکنیم. برای یک خوانندهای که میآید، بگوییم تعریف فضای مجازی این است؛ البته به عنوان یک اصل کبروی، بعد صغریات فضای مجازی را تعریف میکنیم که میتواند مباحث کارکرد سیاسی باشد. از جمله صغریاتی که در فضای مجازی وجود دارد، بازیهاست؛ چه مستقیم، چه غیرمستقیم. امروز خود شما در خانه نشستهای، شب میتوانی در تمام بازیهایی که در روی کره زمین انجام میشود از خانهتان وارد شوید و در آنها مشارکت کنید؛ چنانکه الآن بچهها دارند این کار را میکنند.
پس ما دنبال یک صغرا هستیم، نه کل صغریات فضای مجازی؛ یکی از صغریات فضای مجازی، بازیهای کامپیوتری است؛ چه مستقیم چه غیرمستقیم. فرض کنید یک جوان آمریکایی که اشتغال به بازیها دارد، ممکن است عبادات در زندگی او مفهومی نداشته باشد، ولی در جامعه ما به دلیل سنّتی بودن میتواند سرگرمیهای متنوع دیگری داشته باشد. اولاً چه تعریف مشخصی از آن داریم؛ ثانیاً در مستقیم و غیرمستقیم آن چه ویژگیهایی وجود دارد؟
کموبیش میدانیم این بازیها قبلاً در کارتونهایی که تلویزیون ما پخش میکرد یا تلویزیونهای دنیا قبلاً پخش میکردند؛ محتوای لازم را میتوانستند به جوابهای پاییندست خود منتقل کنند. امروزه آنها رفته و تلویزیون جایگاه خودش را در این فضا از دست داده است. ویژگی اینها چیست؟ آیا اهداف بازیها، انتقال مفاهیم است که بحث محتوایی میشود؟ آیا آنها میخواهند یک مفهومی را به جوامع جهان سوم منتقل کنیم، مثل مفهوم آزادی دموکراسی لائیک؛ مفهومی مثل سکولاریسم، مفهوم نسبیت در اخلاق؟
آیا نیازمند روشی نو در استنباط احکام بازیها هستیم؟
نکته بعدی، روششناسی در انتقال این مفاهیم چگونه است؟ گویی در قالب تصویر متحرک یعنی بهترین شکل آن چگونه است که آیا آنها میتواند باعث تعارض چالش شود در ارتباط یک مفهوم شرعی و بحث بعدی این است که اثر جامعهشناسی چگونه است؟ یعنی هنگامی که افراد به صورت تکتک بازیها را انجام دادند، وقتی جمع شدند، برآیند جمع آنها چه میشود؟ در بازیهای آنلاین افراد همان موقع مثلاً یک بازی فوتبال میبینند، هیجاناتشان آنی و مشترک است. ممکن است یک میلیارد نفر بنشینند و یک بازی فوتبال را نگاه کنند. میتوانیم پیشبینی کنیم یک میلیارد نفر بازی آنلاین را مشترکاً نگاه کنند. این اجتماع گسترده پراکنده در قالب یک جمع چه تأثیراتی در جوامع خودشان میگذارد؟ چه نکتهای میتوانیم برای آن داشته باشیم و بحث انتقال جاذبههای هنری، آن چیزی که ما دنبال آن هستیم شاید نکاتی باشد که من وارد به آن نیستم. چون مطالعات من در این زمینه خیلی سطحی و ابتدایی است.
مثلاً میخواهیم ببینیم شرع با یک پدیده مواجه شده است. روش استنباط حکم شرعی این است که هر پدیدهای اگر مسائلش از مسائل مستحدثه نیست، احکام آن در فقه وجود دارد و فقهای مختلف به آن پرداختهاند. مثلاً شما وقتی بیع مرحوم شیخ انصاری را برمیدارید، میبینید شیخ انصاری میگوید فلان محقق اینطور تعریف کرده، فلانی اینطوری تعریف کرده، بعد جمعبندی میکند و نظر خودش را میگوید.
حالا در چنین مسائلی که ما وارد فضا میشویم، آیا روش استنباط ما باز هم برمیگردد؟ روش استنباط ما آن روش میتواند باشد یا این را تحت یک روش جدید استنباط بیاوریم برایش تأسیس روش بکنیم. در مسائل مستحدثه مرحوم آقای مطهری در بحث اقتصاد قائل به این است که سرمایهداری یک مسئله مستحدثه است؛ چون تولید انبوهی که الآن صورت میگیرد، با تولیدی که در سابق صورت میگرفته فرق کرده است. مثلاً اگر در سابق یک کارگاه قالیبافی ده تا قالی میبافت، امروزه در آمریکا یا در اروپا کارخانه دارد تولید میکند. این بحث سابقهای در اسلام ندارد و لذا قائل به مسائل مستحدثه است.
شما میتوانید دهها مسئله مستحدثه را پیدا کنید. این بحث که پیش میآید، ما با آن چگونه برخورد کنیم و روششناسی آن به چه شکل است؟ در بحث ولایتفقیه، امام(ره) قائل است که تمام شئون فقهی ائمه(ع) به فقیه منتقل میشود؛ یعنی ما وقتی این مباحث را میخواهیم چالشی بحث کنیم، روش استنباط ما چگونه است؛ یعنی اینها را بیاوریم تحت عنوان اطلاقات اختیار ولایت فقیه قرار دهیم یا تحت عنوان اطلاقات منطقهالفراغ قرار دهیم؛ به این شکل بیان کنیم بگوییم که مسئله مستحدثه است، ما خودمان به عنوان یک کارشناس بررسی میکنیم، فردی به عنوان یک کارشناس و متخصص این فن کارشناسی میکند، بعد کارشناس به فقیه میدهد شما مینویسی که این کار صحیح و بیاشکال است. در واقع وقتی میگوییم منطقهالفراغ، این بحث از توان فقیه خارج میشود و دست شما و کارشناس میافتد. این خیلی بحث مهمی است؛ یعنی در بحث روششناسی و در بحث روش استنباط چگونه است؟
آیا بازی رایانهای یک مسئله مستحدثه است؟
میخواهیم مخاطب را قانع کنیم که اگر وارد این قضیه شد، یک نوع اعتیاد پیدا میکند و دیگر نجات از آن وجود ندارد؛ یعنی به هر جهت شما میخواهی در مقابل این بازیها ریسک بکنی و همهچیز را بگویی. مثلاً الآن نسبت به مواد مخدر صبح تا شب داریم میدویم، یک بحث اقتصادی دارد، یک بحث اقناعی. بعضی مجتهدان میگویند کشیدن سیگار حرام است. این مصداقی مشخص است. نمیگوید سیگار وینستون یا سیگار تولید ایران، میگوید همه حرام است؛ میخواهد تولید ایران باشد یا خارج. ما الآن در این بحث هستیم. اگر بتوانیم به این شکلی که عرض میکنم در دایره فقه تحت عنوان مصالح و مفاسد تأسیس روش بکنیم؛ یعنی این مسئله با مسئله سیگار خیلی فرق میکند.
بحث ما در بازیها هم همین است. این گرفتاری ما نیست. ما به عنوان یک نسخه به این قضیه نگاه میکنیم، نه اینکه فقط یک جوان مسلمان را مورد خطاب قرار دهیم. چنانکه پیامبران وقتی دستور حرمت یا واجبی را میگفتند، خطابشان فقط به بعضی از افراد نیست، بلکه به عموم است. ما الآن گرفتار این قضیه هستیم و حوزه اقناعی میتواند یک حوزه جهانی باشد. نامهای که حضرت آقا برای جوانهای اروپا نوشت، یک حوزه اقناعی برای تمام آدمها بود، نه اینکه فقط برای جوانهای ایرانی باشد.
حالا اگر بخواهیم این بحث را در حوزه اقناعی انجام دهیم، یعنی وقتی میخواهیم چیزی را تبدیل به حکم شرعی کنیم، بهخصوص در مسائل مستحدثه، روشی که فقیه فرضاً در مسائل مستحدثه میگذارد، این مسئله زمانی در طول پروسهای کارکردش را در جامعه نشان میدهد. وقتی به یک جایی رسید که کارکرد آن ثابت و نهادینه شد، آن موقع میآید و حکم آن را میدهد؛ یعنی هیچ موقع قبل از آن حکم نمیدهد. در اینجا هم میخواهیم مخاطب خودمان را به عوارض این قضیه آگاه کنیم، بعد او را به این سمت هدایت کنیم که این مسئله میتواند از مسائل مستحدثه فقهی باشد یا حداقل باید بتوانیم در جامعه جا بیندازیم. الآن این بحث در جامعه جا نیفتاده که آیا بازیها میتواند به عنوان یک مسئله شرعی مطرح شود؟
بازیها را برای مجتهدان تبیین نکردهایم
مشکل ما همینجاست؛ یعنی ما بحث اقناعی را به مرحلهای نرساندهایم که مجتهد هم قانع شود به اینکه بیاید در این مسئله نظر دهد یا در این مسئله فحص کند؛ یعنی ببیند که آیا این میتواند در حوزه فتوا قرار بگیرد یا نه؟
فرض کنید وقتی مرحوم میرزای شیرازی میآید فتوای تحریم تنباکو را میدهد، آن فتوا اقناعی نیست، بلکه یک کبرا دارد؛ تحت آن کبرا میآید فتوا میدهد. حالا بحث ما اینجا این است. به نظر شما که الآن مطلب خیلی روشن است، آیا واقعاً برای سایر افراد هم روشن است؟ آیا برای فقهای ما روشن است؟
یک موقع میخواهیم ادله احکام را بیان کنیم که چرا این حکم حلال و آن حکم حرام است، به خاطر اینکه مثلاً اثرات منفی جنسی روی فرد میگذارد، طرف میگوید من این صحنه را میبینم تحریک نمیشوم، پس برای من حلال است. این را نمیخواهیم بیان کنیم. این به تشخیص مکلف برمیگردد. اگر بخواهیم این کار را بکنیم، خیلی چیزها را باید استثناء کنیم. اصلاً میخواهیم روی اصلش برویم بگوییم دشمن دنبال این است که این را ایجاد کند، ممکن است در مخاطب ما در این سنین اثر نگذارد. بچه پنجساله بحث جنسی برایش معنا ندارد و نمیفهمد چیست، ولی دشمن دنبال این است که این بچه پنجساله را آماده کند، ذهنیتهایی در ذهن او نقش ببندد و وقتی به سن سیزده چهارده رسید، آن موقع کمکم برایش ارزشمند میشود. فیلمی است که آموزش دیده. در سن کودکی که اصلاً رابطه جنسی برای او مفهوم نداشته، آموزشهایش را دیده، الآن که از لحاظ جنسی در بدنش احساسی میکند، دیگر آن آموزش را اجرا میکند.
اینجا فایدهاش برای فقیه این است که میتواند نظر دهد، والدین، این برای شما حرام است نه برای بچه که الآن مکلف نیست.
آیا فقیه باید از باب دیگری به این مسئله ورود کند؟
بعد هم در همه اینها بحث اتلاف وقت را داریم. آیا یک مکلّف مجاز است خودش یا برای کسی که تحت نظارت و تکلف اوست، هر طوری بخواهد وقت را تلف کند، ولو با نماز؟ اگر اینطوری هیچ کنترلی در صغریات نداشته باشیم، بحث حرجی میشود؛ یعنی دیگر فقیه نمیتواند در این موضوع فحص کند؛ در واقع موضوع در اختیارش نیست.
فرض کنیم امری خارج از قدرت فقیه است، فقیه نمیتواند مثلاً یک بازی را پیدا کند و حکمی بر آن صادر نماید؛ چون تا درباره یک بازی گفت یحرم علیه، بعد دوباره موضوع جدید حادث میشود. موضوع جدید هم دوباره باید همین مسیر را طی کند؛ یعنی دائماً باید فقیه بدود، آن هم بهگونهای که ما قدرت او را نداریم، یعنی در واقع همیشه منفعل هستیم.
حالا این بحث مهم است که در صغریات حرجی مثلاً در شبهه علم اجمالی که اطراف آن خیلی وسیع است، بحث میکنند که جای احتیاط نیست؛ یعنی احتیاج نیست که شما در این مطلب فحص زیاد بکنید. میتوانیم اینجا به یک نکته برسیم و چیزی مثل مرحوم میرزای شیرازی بیاییم از یک باب دیگر، نه از باب خود موضوع بازیها؛ چون موضوع بازی در اختیار ما نیست، از یک باب دیگر بتوانیم کبرایی پیدا کنیم و آن همان چیزی است که فقیه در همان باب دارد فتوا بدهد؛ مثلاً از یک باب دیگر غالب یک فتوایی را بگیریم و بگوییم یجوز یا لایجوز. این یک نکته است.
نکته دوم این است که میتوانیم این را حذف کنیم، نه حذف فیزیکی؛ آیا واقعاً صلاح است از نظر فکری از نظر نیاز رشد و تکامل بیاییم یک هدف مثبت غائی برایش قائل شویم که میگوییم این هم مجموعه پیشرفت و توسعه یک انسان مسلمان است و میتواند در استخدامش قرار دهد، در نتیجه قائل به یجوز شویم.
آیا این مقوله از وظایف دولت است؟
با توجه به نتیجه این بحث، حکومت تا الآن چهکار کرده است؟ میتوانیم در فضای مجازی که خودمان داریم، مثلاً در شبکههای اجتماعی، صدای خود را به دولت برسانیم که این موضوع را در کمیسیونی مورد بحث قرار دهد یا اینکه نه، در بحث اقناعی خودِ ما در شبکههای اجتماعی وارد شویم و بگوییم این بازیها به این شکل هست یا نیست. بحث دوم ما این است که آیا میتوانیم این مباحث را جزو اهداف هنجارسازی دولت بیاوریم یا اینکه نه، وظیفه دولت نیست و فقط میتوانیم در بخش اقناعی به آن نگاه کنیم.
برچسب : جعفری فقه و بازی فقه و بازی های رایانه ای