استعمار غرب، مانع پیشرفت مسلمانان شد

اختصاصی شبکه اجتهاد: ناصرالدین انصاری قمی، علاوه بر تدریس سطوح عالی در حوزه علمیه قم، از متخصصین عرصه تاریخ اسلامی نیز به شمار می‌آید. وی تاکنون چند کتاب و مقاله در همین زمینه منتشر کرده است. از وی، در مورد میزان تأثیرگذاری فقه اسلامی در دوران پیشرفت علمی مسلمانان پرسیدیم. او نیز در رابطه با دلایل اوج و فرود علمی مسلمانان و رابطه بین فقه و صنعت، نکات جالبی را بیان کرد که گفتگو با وی را خواندنی نمود.


آیا اساساً تمدن اسلامی وجود داشته است؟

از هنگامی‌که خورشید اسلام در صحنه بشریت درخشیدن گرفت و مسلمانان به تبعیت از احکام دین پیامبر اسلام پرداختند،  علم و دانش نیز در میان مسلمین پیشرفت کرد. مسلمانان مکلف بودند که نماز و دیگر وظایف عبادی خود را انجام دهند و انجام این وظایف عبادی، بستگی به تعلم و فراگیری بسیاری از علوم داشت. به همین دلیل، مسلمین قافله‌سالار و کاروان‌سالار علم در جهان بشریت بودند. به‌طور مثال: خواندن نماز بستگی مستقیم به تعیین جهت قبله و تعیین وقت شرعی نماز دارد، لذا مسلمانان با علم هیئت و نجوم و جغرافیا آشنا شدند. آنان برای یافتن قبله، دانش جغرافیا و برای یافتن اوّل ماه برای انجام روزه و تکالیف عبادی خویش، علم هیئت و نجوم و دانش جغرافیا و ریاضیات را فراگرفتند. آن‌ها به خاطر  آموزش علم ارث، پیشتاز در علم ریاضیات بودند.

مسلمانان از همان روز اوّل برای پیروی از دین مقدس اسلام، بسیاری از علوم را فراگرفتند و آن‌ها را به دیگران تعلیم دادند.

چون مسجد روبه‌قبله بنا می‌شد، دانش هندسه و معماری آموخته شد. چون مجبور بودند برای گذاشتن حج به‌سوی مکه و عربستان روانه شوند، راه‌ها را ساختند و از سنگ‌ها و کوه‌ها و درّه‌ها، راه‌های هموار پدید آوردند.

دین اسلام، بسیار به نظافت و پاکیزگی اهمیت می‌داد. لذا شهرهای اسلامی یکی از پاکیزه‌ترین شهرها در آن روزگار به شمار می‌رفتند. دین اسلام دینی بود که مسلمانان را به کتابت و نگارش تشویق می‌نمود، لذا از همان روزهای نخست، کتاب‌های فراوان توسط مسلمین پدید آمد. درزمانی که اروپا در توحش و بربریت به سر می‌برد، مسلمانان و دانشمندان اسلامی با تعلیم و تعلّم علوم به یکدیگر، قافله تمدن را به‌پیش می‌بردند. بسیاری از علوم بشری به‌وسیله مسلمانان در اقصی نقاط جهان منتشر گردید که شاخصه این علوم هیئت، نجوم، ریاضیات، جغرافیا و پزشکی بود. بسیاری از حکما و دانشمندان بزرگ مانند ابوریحان بیرونی، ابن هیثم، ابن رشد، خواجه نصیر طوسی و ابوعلی سینا، از میان مسلمانان هستند. این دین مقدس اسلام بود که آنان را به‌سوی علم و دانش رهنمون ساخت و آنان توانستند کتاب‌های عظیم علمی را بنگارند که تا قرن‌ها در جوامع علمی اروپا تدریس می‌شد.

این پیشرفت اسلامی در قرن‌هایی متوقف شد یا همیشه ادامه داشته است؟

انصاری: پیروی دانشمندان مسلمان از علوم و فنون، وابسته به زمان خاصی نیست. قافله‌سالاری کاروان علم و دانش توسط دانشمندان مسلمان، به قرون اولیه اختصاص ندارد. در اعصار بعدی نیز، مسلمانان به پیشرفت خود ادامه دادند. به‌طور مثال؛ در دوران صفویه در ایران، ساختمان‌ها و نقش‌های عظیمی پدید آوردند که هنوز هم مایه شگفتی جهانیان می‌باشد. دانشمندانی چون شیخ بهایی، میرفندرسکی و دیگران که دوران طلایی صفویه را در ایران ایجاد کردند، مسلمان بودند. افرادی مانند میرداماد و ملاصدرا که در علوم عقلی و نقلی، ریاضیات و علوم تجربی، سرآمد دوران خود بودند نیز از میان مسلمانان بپا خاستند. پیش از آن، در دوران سلجوقیان، ایران مهد تمدن و قافله‌سالار علم و دانش بود. این دانشمندان بزرگ ایرانی بودند که هرکجا رفتند، منشأ اثر شدند. حتماً  می‌دانید که خواجه نصیرالدین طوسی با پی افکندن کاخ رصدخانه مراغه، تمام دانشمندان را بدون در نظر گرفتن گرایشات دینی و مذهبی، از اقصی نقاط دنیا، گرد خویش آورد. وی تمام علوم عقلی و نقلی و ریاضی را در آنجا تعلیم و گسترش داد و تألیفات فراوانی به همت او نگاشته شد.

در مصر، سلاطین اسماعیلیه و فاطمیه، دانشگاه الازهر را بنا نهادند که هنوز هم پس از گذشت بیش از هزار سال، چون نگینی در تاریخ بشریت می‌درخشد. هرکجا که مسلمانان رفتند، علم را هم با خود بردند و بدون چشم‌داشت و بدون توجه به گرایشات دینی و مذهبی جامعه، علم را به دیگران نیز آموختند.

در قرن ۵ و ۶، مسلمانان در اوج پیشرفت بودند ولی بعدازآن می‌بینیم که تا قرن‌ها هم از جهت علمی و هم از جهت صنعتی، مسلمان‌ها رو به افول گذاشتند.

انصاری: البته همان‌طوری که قرآن کریم فرموده است «تِلْک اْلأَیامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ» این‌گونه نیست که خداوند با مسلمانان عقد اخوت بسته باشد که علم فقط در دامان مسلمانان باشد و دیگران از علم بهره‌ای نداشته باشند. تا آن زمان که جامعه اسلامی به دستورات قرآن و احادیث پیامبر، مبنی بر علم‌آموزی و یاددادن به دیگران پایبند بود، مسلمانان قافله‌سالار پیشرفت و تمدن بشری بودند.

اما از آن روزی که استعمار اروپا قدرت گرفت و مسلمانان اسیر دست استعمارگران اروپایی شدند و پیشینه و میراث علمی و فکری خود را فراموش کردند، استعمارگران اروپایی بر آنان چیره گشتند و سفره گسترده علمی آنان را به یغما بردند. اروپاییان به دستورات قرآن مبنی بر آموزش علم، عمل کردند و ما قرآن را پشت سر افکندیم. امروز هم شما می‌بینید که جمهوری اسلامی ایران یکی از کاروان‌سالاران علم در جهان محسوب می‌شود. البته بسیاری از جوانان مستعد ایرانی که شیعه و مسلمان هستند، پس از یادگیری علوم و فنون مختلف به کشورهای دیگر می‌روند. ما اگر بتوانیم این جوانان مستعد و دانشمندان جوان را نگهداری کنیم و برای آنان زمینه کار و تحقیق فراهم کنیم، بدون شک ایران به گذشته پرافتخار علمی خود بازخواهد گشت.

در دوران بعد از شیخ انصاری علم فقه و اصول همچنان اوج می‌گیرد ولی شیعیان ازنظر علمی و صنعتی، دچار عقب‌افتادگی هستند. علتش چیست؟

انصاری: اوج گرفتن فقه و اصول به معنای اوج گرفتن صنعت نیست. صنعت ارتباطی با فقه و اصول ندارد. مهم‌ترین کتاب‌های فقه و اصول ما در دوران قرن سیزدهم و چهاردهم به رشته تحریر درآمد. در آن زمان جوانان و کشورهای اسلامی گرفتار استعمار انگلیس شده بودند. انگلیس چنگال خون‌آشام خود را بر گرده ایران و عراق افکنده و با برپایی جنگ جهانی اوّل و جنگ جهانی دوم کشورهای اسلامی را تکه‌پاره ساخت. اروپا، کشورهای اسلامی را در استعمار و عقب‌ماندگی نگه داشت. درست است که فقها و اصولیون با زحمت‌های طاقت‌فرسای خود کتاب‌های عظیم تفسیر و حدیث و فقه و کلام و اصول را پدید آوردند، اما به علت دست‌نشانده و مزدور بودن سلاطین در کشورهای اسلامی، مسلمانان در سایر علوم از پیشرفت بازماندند.

به‌طور مثال: امیرکبیر سه سال در ایران صدر‌اعظم بود و تلاش‌های مهمی در گسترش آموزش و اعتلای علم و دانش در جامعه داشت ولی دست‌های پیدا و پنهان استعمار، گلوی آن مرد را فشرد و او را به خاک هلاکت افکند و ایران را از پیشرفت و تمدن بازداشت. همین جریان در کشورهای دیگر مثل مصر، عراق و غیره هم رخ داد. با وقوع جنگ جهانی اول و تکه‌پاره شدن امپراتوری عثمانی، دیگر کشورهای اسلامی نیز تکه‌تکه شده و به کشورهای کوچک و دست‌نشانده و مزدور استعمار مبدل شدند. درنتیجه، کشورهای اسلامی از پیوستن به قافله تمدن بازماندند.

این پیشرفت‌ها را مرهون اسلام هستیم یا فقه یا خصلت ایرانی‌ها که تشنه علم و پیشرفت هستند؟

انصاری: ببینید فقه یک علم نظری است و فقها نظریه‌پرداز هستند؛ اما این دیگران هستند که باید این نظریات را به منصه ظهور و مرحله اجرا درآورند. الآن مترقی‌ترین قوانین بشری، قوانین فقهی و حقوقی و جزایی مذهب تشیع می‌باشد. کتاب‌های شیخ انصاری و فقه جواهری پاسخگوی نیازهای بشریت تا قیام قیامت می‌باشد.

مسیحیت هم‌زمانی توانست خود را به قافله تمدن برساند که خود را از آن علوم وهم‌انگیز و از آن دانش قرون‌وسطایی کلیسا، نجات دهد. هرکجا که انسان بتواند خود را از دامان خرافات و اوهام نجات داده و به سرچشمه دانش برساند، پیشرفت می‌کند. اگر جامعه، گرفتار اوهام و خرافات شود، مانند اتفاقی که در زمان قاجاریه افتاد، مردم به‌جای آموزش علم و دانش، به خواب‌ها، جن‌گیرها، رمال‌ها و فالگیرها متمسک می‌شوند.

حتماً شنیده‌اید که زمانی که لشکر محمود افغان به ایران حمله کرد، شاه سلطان حسین و عده‌ای از درباریان، تصمیم گرفتند با فال گرفتن  و خواندن ورد و غیره، جلوی هجوم لشکر دشمن را بگیرند. غافل از اینکه، جلوگیری از هجوم لشکر دشمن با اعزام سپاه و لشکر میسر می‌شود. چند سال بعد نادرشاه به سلطنت رسید و همه آن‌ها را بیرون کرد. پس هر وقت جامعه‌ای به خواب رفت و گرفتار خرافات و اوهام شد، از پیشرفت علمی بازمی‌ماند.

شما امروز می‌بینید، کشور ایران به‌وسیله نظام مقدس جمهوری اسلامی و به پیروی از منویات امام و مقام معظم رهبری، در صف اوّل کاروان علم در جهان واقع‌شده است. این جوانان مؤمن و متدین ما هستند که افتخارات علمی می‌آفرینند. امید است که دولت محترم و نظام و وزارتخانه‌ها بتوانند از این استعداد شکوفای جوانان مؤمن شیعه ایرانی بهره‌مند شوند.

ابتدای گفت‌وگو فرمودید اسلام با احکام فقهی خود سبب پیشرفت جامعه اسلامی شد و شناسایی وقت و قبله و بحث حج و.. را مطرح فرمودید. حال می‌فرمایید فقه، علمی نظری است و ارتباطی به پیشرفت جامعه ندارد؟

انصاری: بعضی از علوم با علم فقه ارتباط تنگاتنگ دارند، مانند هیئت و نجوم، ریاضیات، تشخیص قبله، رؤیت هلال ماه، رفتن به حج و غیره که با فقه ارتباط مستقیم دارند. برخی از علوم بی‌ارتباط با فقه هستند ولی در کیفیت زندگی بشری، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، نقش مهمی دارند، مانند طب، مانند فیزیک، شیمی، علم مرایا و منایا. ابن هیثم در علم فیزیک حرف اول را می‌زند. محمد بن زکریای رازی و بوعلی در علم طب حرف اوّل را می‌زنند. ابن رشد در فلسفه حرف اوّل را می‌زند. ابوریحان بیرونی در نجوم صاحب‌نظر است. سایر عالمان و حکیمان بزرگ مسلمان نیز در علوم دیگری که مربوط به فقه نیست، وارد شدند. به نظر من، گرایش دینی همیشه نقش مستقیمی در علم و دانش ندارد. برخی از علوم وابسته به علم فقه هستند و برخی علوم وابستگی مستقیمی به علم فقه ندارند. علوم را باید به دودسته تقسیم کرد. دسته اول، علومی که ارتباط مستقیم با فقه دارند، مانند علم هیئت، علم تعیین قبله، علم ریاضیات و کسورات و اعشار که در بحث ارث کاربرد دارند. دسته دوم، برخی از علوم که ارتباط مستقیمی با فقه و اصول ندارند مانند پزشکی.

سؤال آخر این‌که آیا برای رسیدن به تمدن اسلامی، نیاز به تغییر خاصی در مسائل و رویکرد و روش حل مسئله در فقه داریم؟ یا این‌که علم فقه کنونی، کفایت می‌کند؟

انصاری: همان‌طور که مرحوم امام بارها تأکید فرموده و تکیه‌ بر فقه جواهری می‌کردند، فقه شیعه پس از گذراندن ۱۴۰۰ سال به اوج تکامل خویش رسیده است. البته این به آن معنا نیست که دیگر از پیشرفت بازبماند. خداوند به بشریت، استعدادی عطا فرموده که در هر قرن و زمانی مطابق با اقتضائات آن زمان به‌پیش می‌رود. فعلاً شیعیان با داشتن این فقه غنی و پربار خود که متکی بر احادیث اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام می‌باشد، در تمام مسائل حرف اوّل را می‌زنند. به نظر من اگر ما بتوانیم همین کتب فقهی را روزآمد کنیم و تراث شیخ انصاری و صاحب جواهر را مطابق با اقتضائات و نیازهای امروز درآوریم، پاسخگوی تمام مسائل و نیازهای بشر خواهیم بود.