دیپلماسی دینی در سایه حریت و گفتوگوی بین مذاهب / مجتبی الهی خراسانی
اختصاصی شبکه اجتهاد:مجتبی الهی خراسانی (متولد ۱۳۵۰ مشهد مقدس) تحصیلات عمومی حوزه را از سال ۱۳۷۲ در حوزه علمیه مشهد آغاز کرد و سپس به تحصیل دروس خارج فقه و اصول پرداخت. از او بیش از ۲۰ عنوان مقاله و ۳۰ عنوان کتاب نشر یافته است. او مؤسس دهها طرح پژوهشی و اطلاعرسانی همچون شبکه بینالمللی اجتهاد (ijtihadnet.ir)، شبکه علمی و آموزشی معالم (maalem.ir)، منتدی اللغه العربیه و برنامه راهبردی جنبش علمی حوزه و دیگر موارد است. استاد الهی پس از ده سال تصدی در مسئولیت مدیرکل آموزشی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی و مدیریت گروه آموزشی فقه و مبانی اجتهاد دفتر تبلیغات اسلامی مشهد، هماکنون (۱۳۹۵) استادیار مرکز آخوندخراسانی دفتر تبلیغات مشهد و رئیس میز «توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی» زیرمجموعه قطب «بنیادهای نظری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم» است. ایشان همچنین مدرس سطوح عالی خارج فقه و اصول در حوزه علمیه مشهد است.
درباره سلوک و اضلاع علمی مرحوم آیتالله محمد واعظزاده خراسانی بفرمایید.
اگر بتوانیم زندگانی آیتالله محمد واعظزاده خراسانی را فصلبندی بکنیم، بیتردید یک فصل آن ماجرای برگزاری کنگره هزاره شیخ طوسی است. یعنی دُرست در فضایی که دولت شاه سعی میکرد «پانایرانیسم»۱ را زنده کند و فضاهای غیرمذهبی را تقویت کند، به سبب درایت و بصیرت مرحوم واعظزاده، ایشان فضای تجلیل را به سمت شیخ طایفه امامیه یعنی «شیخ طوسی» بردند. ایشان با زیرکی و ارتباطاتی که از زمان مرحوم آقای بروجردی و با شیخ محمدتقی قمی و بقیه مهمانان خارجی داشتند، آن کنگره را بسیار باشکوه برگزار کردند. ابوی۲ هم آنجا از دستیاران استاد واعظزاده بودند.
در حاشیه این هزاره شیخ طوسی، کارهای علمی فراوانی هم انجام شد؛ مانند تصحیحاتی که از کارهای شیخ طوسی به مناسبت کنگره انجام شد که جملگی تصحیحهای فوقالعادهای است. کارهای فوقالعادهای که درباره «رجال کَشّی» انجام شد یا تفسیر «تبیان» که مجدداً بازنشر شد و رساله و مقالاتی که بهافتخار شیخ طوسی نگاشته و عرضه شد. در مجموع به برکت آن کنگره در آن سال، فضا و موج علمی ویژهای پدید آمد.
فصل دوم مربوط به همکاری ایشان با بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی است که تا این اواخر هم ادامه داشت و بهموازات آن البته باید به فصل تدریسهای ایشان در دانشگاه فردوسی هم اشاره کنیم.
فصل ویژه بعدی هم که مشهورتر است، بُعد تقریبی ایشان است.
بله. جالب توجه اینکه آنچه یکدفعه ایشان را به سمت «تقریب» برده این است که ایشان به هزینه خودشان در دورهای که دانشگاه فردوسی بودند، به ۱۶ کشور اسلامی سفر میکنند و بعداً میشود ۲۰ کشور. نکته مهم این است که ایشان با هزینه خودشان و بابت علاقهای که داشتند، وارد فضای تقریب شدند. این خیلی جالب است! و بدینترتیب در حاشیه آن سفرها و بهواسطه دیدار با بسیاری از متفکران و نهادهای آموزشی دانشگاهی و اسلامی در این کشورها بود که ایده «تقریب» در ذهنشان جرقه زد و سپس ادامهدهنده کاری شدند که استادشان مرحوم آیتالله بروجردی شروع کرده بودند.
میدانید فعالیت تقریبی با فوت آیتالله بروجردی آرامآرام رو به خاموشی گرایید. البته دلایل آن بسیار است. بخشی مربوط به عدم همکاری رژیم شاه است که طبیعی هم بود. بخش دیگر مربوط به مصر و تحولات آنجا بود و بخشهایی هم به ضعف تمرکز مرجعیت در ایران برمیگشت. در نجف نیز که چنین دیدگاهی وجود نداشت. بنابراین چراغ تقریب که در مصر و ایران روشنشده بود، آرامآرام رو به خاموشی گرایید.
ظاهراً شلتوت هم در آن دوره از دنیا میرود!
بله. شیخ محمود شلتوت۳ در همان دوره بهخاطر فتواهایی که داد، منزوی شد و به شخصیت او حمله شد. سالها بعد، مرحوم استاد واعظزاده موفق شد همان اهداف را با تشکیل «مجمع جهانی تقریب بین مذاهب»۴ مجدداً طرح کند و با حمایت و تصویب مقام معظم رهبری اجرا نماید. آن مجمع با آن وسعتی که همهمان خبر داریم، منشأ خدمات و کارهای بزرگی شد. فارغ از یکی دو نقد که مربوط به برخی دیدگاههای حاشیهای و فرعی استاد واعظزاده بود، ما شاهد خدمات فراوانی هستیم؛ مانند عرضه توان حدیثی و تفسیری تشیع و ایجاد پُل ارتباطی بین متفکران شیعی و دنیای اسلام.
ایشان با مواضعی که گرفت و با روابط شخصیای که برقرار کرد، باعث شد عملاً خیلیها پنبه از گوش بیرون کنند و حاضر شوند اصلاً حرف تشیع را بشنوند و حضور متفکران شیعی را در همایشها و سمینارها تحمل کنند که این به نظرم آغاز خیلی خوبی بود.
در مقولات دیپلماسی گفته میشود، غیر از دیپلماسی سیاسی نیاز به دیپلماسی عمومی هم داریم که به نظر من، از ارکان دیپلماسی عمومی در حوزه دینی و مذهبی، جریان تقریب و شخص استاد واعظزاده بود. باید گفت که بهبود روابط با خیلی از کشورها از این دیدارهای استاد واعظزاده و گروهشان از نهادهای علمی و دیدار با شخصیتهای مذهبی و مفتیها ـ که بهصورت غیردولتی انجام میشد ـ ، آغاز شده است. این اتفاق درباره خیلی از کشورهای عربی منطقه است و لذا دستگاه دیپلماسی کشور هم مدیون ایشان است.
چرا استاد آیتالله واعظزاده خراسانی با وجود اینکه شخصیت جامعُالاطرافی داشت، در مشهد چهره نشد؟
مرحوم استاد واعظزاده شخصیت نخبهگرا بود و بههمین دلیل آشنایی عمومی مردمی با ایشان پیش نمیآمد. از طرف دیگر، ایشان متخصص حدیث بود و حتی کسانی که با دیدگاههای ایشان خیلی مخالف بودند، نسبت به تسلط حدیثی ایشان اقرار داشتند و انصافاً ایشان نسبت به تاریخ حدیث و علوم حدیث و فقهُ الحدیث و همچنین بحثهای تفسیری حرفهای نویی داشتند. چنین متخصصی مشخص است که بر سر سفره علمیاش متخصصان بنشینند و فضای عمومی برای ایشان پیش نیاید.
البته فکر کنم محصورشدنشان در دانشگاه هم باعث شد شخصیتهای حوزوی کمتر از وجود ایشان استفاده کنند و فکر کنم اگر ایشان کمی با بدنه اجتماع بیشتر ارتباط میداشتند یا با بخشهایی از حوزه ارتباط علمی بیشتر میداشتند و کرسی تربیت ثابتی میداشتند، خیلی بهتر شناخته میشد.
بههرحال ایشان عضو هیئتعلمی دانشگاه شده بودند و آنجا موظفی داشتند و از طرف دیگر، بسیار علاقهمند پژوهش و تألیف بودند و فکر کنم فضای پژوهشی، آزادی عمل بیشتری در اختیار ایشان قرار میداد. ایشان به نظر میآید نسبت به جو غالب بر حوزه آن روز، مخصوصاً بعد از فوت آیتالله میلانی، منتقد بود.
آیا این در خصوص مشهد بود؟
حوزه مشهد یا قم فرقی نمیکند. انتقاد ایشان هم نه بهخاطر دیدگاههای فلسفی یا غیرفلسفی؛ بلکه نسبت به درک اقتضائات جهان امروز و یک «فضای جهانی» بود که از حوزههای علمیه انتظار میرفت. برای طیف کسانی چون مرحوم واعظزاده دیدار «شیخ احمد کفتارو» (۱۲۹۰-۱۳۸۲ش/۱۳۳۰-۱۴۲۵ق)۵ با مثل آیتالله میلانی در مشهد، خیلی جاذبه داشته است. وقتی او دیگر شاهد رفتوآمد چنین شخصیتهای طراز اولی در مشهد نبود، طبیعی است که به همان کنج اتاق دانشگاهیاش پناه ببَرد و در آن فضا سیر کند و فکر کنم مسافرتهای ایشان هم دقیقاً در غیاب چنین اندیشمندانی به ایران صورت میگرفت. یعنی بعد از اینکه ایشان ناامید شد، خودش به خارج از کشور زیاد سفر میکرد و سعی کرد خودش این فضا را بشناسد و این ارتباط را برقرار کند.
چند درصد شخصیت ایشان، بُعد تقریبی است؟
همه تصور میکنند نیمی از شخصیت ایشان باید راجع به تقریب باشد و بقیهاش هم نیم دیگر. اما فکر میکنم این نگاه، جامع و کامل نیست. مثلاً تخصص ایشان در حدیث قابل ملاحظه است. شما تصویرتان از تخصص ممکن است این باشد که استاد خوبی بودند یا زیاد درس میگفتند؛ اما ایشان تحلیلهای خاص در «تاریخ حدیث» داشتند.
مثلاً ایشان را در نشستی با موضوع «کارکردهای فقه مقارن» دعوت کردیم. تصور کنید که عالِمی در سنِ ۹۰-۹۲ سالگی، ۸ صفحه با دستخط یادداشت کرده بود. خیلی جالب است کسی در وزن آن استاد و آن بحث، باز هم فیالبداهه نگوید. ایشان عادت داشت که هیچوقت سخنرانی فیالبداهه نکند و از ابوی هم شنیدم که ایشان هر همایشی میرفتند، قبلاً یادداشت نوشته بودند. یادداشتهایشان را هم گاهی به ابوی میدادند و مشورت میکردند تا خیلی پخته و حسابشده صحبت کنند.
باری، در آن نشست، این نکته را مطرح کردند که از دوره امام صادق(ع) به بعد چه شد که حجم پرسشها آنقدر یکدفعه توسعه پیدا کرد؟ ایشان میگفتند علتش این بود که امام صادق(ع) دفعتاً اصحاب جدیدی پیدا کردند که ائمه قبلی نداشتند و این اصحاب تربیتشدههای «مکتب فقه و حدیث عراق» بودند؛ یعنی مکتب ابوحنیفه و دیگران حتی مثل زراره. نکته این بود که اینها «فقه تقدیری» کار میکردند، یعنی فقه فرضی نه فقه واقع. آنها صبر نمیکردند «مسئله» پیش بیاید بعد بروند جوابش را بدهند؛ بلکه فروض خود را طرح میکردند که به آن «فقه افتراضی یا تقدیری» نیز میگویند. بنابراین آنها پرسشهای محتمل را قبل اینکه پیش بیاید بلد بودند. اینها با این سرمایه پرسش، نزد امام صادق(ع) آمدند.
استاد واعظزاده فرمودند اگر میخواهید پیدا کنید اینها که هستند، اینها معروف بودند به «أ رأیتیون»؛ یعنی کسانی که آغاز سخنشان با این جمله بود: «أرأیت أن …»؛ یعنی به نظر شما اگر اینطوری شود چه میشود؟ بنابراین آنها از حادثه و اتفاق ناافتاده سؤال میکردند. این یک تحلیل جدید است و خیلی هم متفاوت است. اقلاً من که نشنیده بودم، با اینکه بارها خودم دوره حدیث و رجال گفتم و کار حدیثی داشتم.۶
از اینطور تحلیلها ایشان زیاد داشت، حتی راجع به تاریخ حوزه و بحث مشروطه. درباره اختلاف بین علما در باب مشروطه و ارتباط نیروهای ملیمذهبی با سران مذهبی نهضت، ایشان تحلیلهای خوبی داشت و اگر اینها یکجا گردآوری شود، خیلی مغتنم است.
ایشان در باب حدیث، یکی از پُرطریقترین آدمها بودند. شاید بعد از مرحوم آیتالله مرعشی نجفی و دو سه نفر مثل ایشان، کمتر کسی مثل مرحوم استاد واعظزاده داریم که به همه طریق شیعه و زیدیه به همه اینها ایشان طریق اجازه حدیثی داشت. یعنی از خیلی از کسانی که تصور نمیکنید. لذا اگر کسی به سلسله اجازات ایشان متصل میشد، عملاً به تمام این طرق حدیثی متصل بود. این خصوصیت در کمتر کسی بود و از کارهایی که مراقبت داشتند این بود که اگر پیش یک عالم طراز اولی که در حدیث و تاریخ حدیث و سلسله اجازات معتبر و مهم است، میرفتند و دیداری داشتند، ظاهراً یکی از برنامههایشان این بود که کسب اجازهای هم بکنند و این جالبتوجه است. از اینطور چیزها زیاد در زندگینامهشان موجود است.
واکنش متن حوزه با دیدگاههای خاص تقریبی و نگاه نواندیشانه ایشان چه بود؟
حوزه، آقای واعظزاده را درک نمیکرد. آنها فکر میکردند ایشان خیلی جلوتر میرود. ایشان زیادی نواندیش بود و این بیشتر به این خاطر بود که خودشان به آن واقعیاتی که آقای واعظزاده مواجه بود، مواجه نبودند.
البته حوزه به مصاحبه ایشان با مجله هفتآسمان۷ و مجله حوزه۸ واکنش نشان داد. میگویند بزرگان لغزشهایشان هم گاهی بزرگ میشود و ایکاش همان در مصاحبه هم نمیبود. البته از ایشان که سؤال شد گفتند، گفتوگو به شکل گعده بود و باید بعدش اصلاح میشد و من میدیدم؛ اما این اتفاق نیفتاد. البته نقدش توسط دوستان خود ایشان چاپ شد و خیلی هم محترمانه بود؛ اما اثر خود را گذاشت.
تفکرات افراطی هم همهجا هستند و تفکرات افراطی وقتی نمیتوانند با کل کسانی که «گفتوگوی بین مذاهب» را باور دارند مقابله کنند؛ چه بهلحاظ شخصیتهای مذهبی و چه بهلحاظ شخصیتهای سیاسی، لاجرم یک نقطه هدفِ در دسترس را پیدا میکنند که همه حملات را به آن سمت ببرند.
طنز روزگار این بود که من دو نفر از فضلای جوان را که خیلی نسبت به ایشان سوءظن داشتند، در تشییع استاد واعظزاده دیدم و از حضورشان خیلی تعجب کردم. آنها گفتند که ما ۶ ماه قبل، درحالیکه برای بحث و انتقاد نزد مرحوم واعظزاده رفتیم، آنقدر از پاسخهای ایشان بهتزده شدیم که این باب ارتباط ما با ایشان شد و شاید ۱۰ یا ۱۲ بار خدمت ایشان رسیدیم و کلی استفاده کردیم و از ایشان بابت سوءظنی که داشتیم عذرخواهی کردیم.
از فعالیتهای ایشان در بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی بفرمایید.
یکی از فعالیتهای علمی ایشان در باب «عبقاتُ الأنوار»۹ است. ایشان معتقد بود ما باید هرچه از کارهای سنی و شیعه راجع به «ثقلین» است، احیا و چاپ کنیم؛ لذا «حدیث ثقلین» را باید محور قرار دهیم و ایشان بسیار راغب بود زودتر منتشر شود و اولین جلدی هم که از عبقات در بنیاد منتشر شد، همین جلد است.
ابوی ما در معیت استاد واعظزاده برای نُسخ عبقات به هند رفتند و آنها را در کتابخانه «میرحامد حسین هندی»۱۰ مشاهده کردند۱۱. ایشان با خاندان میرحامد صحبت کردند و با چه زحمتی ترتیب تصویربرداری نسخهها داده شد و سپس به اینجا انتقال یافت. این زحمات فقط به این عشق بود که امامت و احادیث اهلبیت(ع) از طرق شیعه و سنی احیا شود و با ادامه کار عظیمی که مرحوم میرحامدحسین هندی جد اعلای امام(رضوانالله علیه) انجام داده، این کار حتماً به سامان برسد.
لذا اولین جلدی هم که از عبقات به خاطر دارم منتشر شد، جلد مربوط به حدیث ثقلین بود. جالب اینکه شروعکننده ایشان بودند و ادامهدهنده کسانی بودند که به تقریب باور نداشتند، ولی هیچکس نمیپرسد این کار که توسط دیگران ادامه پیدا کرد، توسط چه کسانی شروع شد؟ آری، توسط همان بنیاد پژوهشهایی که استاد واعظزاده از ارکانش بودند، انجام شد. درباره عبقات هم میدانید که بزرگترین دایرهالمعارف تاریخ شیعه در امامت است و هیچکس هنوز موفق نشده کل جلدهای عبقات را چاپ کند که گفته شده اگر همه جلدهای آن چاپ شود، شاید نزدیک ۷۰ و ۸۰ جلد بشود. خلاصه عبقات که چاپ شده در ۱۰ جلد عربی منتشر شده است. تازه اینها تلخیص آن جلدهایی است که در دسترس بوده است.
در همه مراکز تحقیقاتی، گروهها اسم دارد، مثلاً میگویند گروه قرآن و گروه فقه؛ اما تنها گروهی که در بنیاد، عنوان یک کتاب را دارد، «گروه عبقات» است که در زمان مدیریت والد تأسیس شد.
مرحوم استاد واعظزاده کتابخانهشان را به بنیاد پژوهشهای اسلامی هدیه کردند. جالب این است که خیلی از کتابهای ایشان ظهرنویسی دارد؛ یعنی پشت کتاب یادداشتی مینویسند. این یادداشت بیشتر نکتهای درباره کتاب یا مؤلف است و عادت خیلی جالبی است که ابوی هم دارند.
در هر صورت از این کارها ایشان زیاد دارد. در یک کلام، ایشان عالِمی است که مسئلهاش «علم» بود و برای بیان آن، صریح بود. ابوی گاهی میفرمودند همین حریت آقای واعظزاده و صراحتش کار دستش میدهد و خیلیها را رنجیده میکند.
پینوشتها
[۱]. پانایرانیسم عقیدهای سیاسی است مبتنی بر اتحاد کلیه اقوام و تیرههای ایرانی؛ شامل آذربایجانیها، آسیها، بلوچها، زازاها، کردها، پشتونها، هزارهها، لرها ،تاجیکها، قزلباشها و به طور کلی تمامی اقوام ایرانی ساکن در فلات ایران. (فرهنگ معین، ج۵، ص۳۳۱). محمود افشار یزدی، درباره پانایرانیسم میگوید: «… پانایرانیسم ما باید جنبه دفاعی و فرهنگی داشته باشد نه تهاجمی. به این معنی که در برابر «پان»های دیگر، مانند پانتورانیسم یا پانعربیسم که قصد تجاوز از حدود ارضی خود دارند، مقاومت داشته باشیم». (افغاننامه، دکتر محمود افشار یزدی، ج۳، چ تهران، ١٣۶١ش، صفحات ۴٧۵-۴٨٢).
[۲]. حجتالاسلاموالمسلمین علیاکبر الهی خراسانی (متولد ۱۳۲۱ش نیشابور) در سال ۱۳۳۵ برای تحصیل علوم دینی وارد مدرسه علمیه گلشن نیشابور شد و سال بعد برای ادامه تحصیل به مشهد عزیمت کرد و پس از چندسال موفق به اخذ اجازه کتبی نقل حدیث از بزرگان علما نظیر مرحوم آیتالله مرعشی نجفی شد و اجازه تصدی امور حسبیه از ناحیه برخی از مراجع به وی اعطا گردید. وی در سال ۱۳۴۴ موفق به اخذ گواهینامه مدرسی علوم منقول از تهران شد و در سال ۱۳۵۲ به دریافت دانشنامه کارشناسی در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد موفق گردید و این در حالی بود که دو سال پیشتر، اجازه اجتهاد را از بعضی اساتید و از وزارت علوم و آموزش عالی دریافت داشته بود. استاد الهی خراسانی علاوه بر نگارش مقالات و کتابهای متعدد در تعدادی از کنگرهها و سمینارهای علمی بینالمللی، از جمله کنگره بزرگداشت سعدی در هندوستان، کنگره هزاره شریف رضی، کنگره شیخ مفید، کنفرانس اندیشه اسلامی، کنگره جهانی امام جعفر صادق(ع) در دمشق، کنگره نهجالبلاغه، مجمع جهانی اهلالبیت(ع)، مجمع تقریب بین المذاهب اسلامی، مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی و کنگره جهانی امام رضا(ع) و… شرکت جسته و بعضاً سخنانی ایراد کرده است.
وی در سال ۱۳۶۳ در پیریزی و راهاندازی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی با مسئولان آستان قدس و اساتید حوزه و دانشگاه مشهد، همفکری و همکاری داشت و از بدو تأسیس این بنیاد، به عنوان عضو هیئتمدیره و مدیرعامل آن منصوب شد.
در حال حاضر علاوه بر عضویت در هیئتامنای بنیاد، مدیر گروه فقه و اصول بنیاد، و شورای آموزشی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، عضو هیئتتحریریه و هیئتمدیره مجله مشکوه، عضو شورای فرهنگ عمومی استان و نیز مدرس حوزه و دانشگاه است. برخی از آثار اوست: کتابنامه امامرضا(ع)، کنگره جهانی امامرضا(ع)، ۱۳۶۳؛ المسائل العکبریه، للشیخ المفید (تصحیح و تحقیق)، کنگره هزاره شیخ مفید، ۱۳۷۱؛ دارالمفید، بیروت۱۳۷۳؛ مکانه السنه المطهره فی التشریع الاسلامی، مجلۀ الارشاد، شمارههای ۱ تا ۶، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ق؛ حجهالحق شیخ محمدتقی ادیبنیشابوری، ویژگیها و خاطرات، مجله کیهان فرهنگی، ش۹، آذرماه ۱۳۶۳؛ یادنامه ادیبنیشابوری، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل کانادا، ۱۳۶۵؛ شناخت و پرورش تحقیق در نهجُالبلاغه، کنگره نهجُالبلاغه، ۱۳۷۱؛ مقدمهای بر ترجمه امالی شیخ مفید، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۶۴؛ رسالۀ اسرارُ الوحی ( تصحیح و تحقیق) مجموعه رسالههای فارسی(۱) بنیاد پژوهشهای اسلامی؛ سفینهُ البحار، تألیف مرحوم شیخ عباس قمی (اشراف بر تصحیح و تحقیق)، بنیاد پژوهشهای اسلامی و… .
[۳]. محمود شلتوت (۱۸۹۳-۱۹۶۳م/ ۱۲۷۱-۱۳۴۱ش) مشهور به شیخ شلتوت عالم و مفسر اهل سنت متولد کشور مصر، از اساتید و رؤسای دانشگاه الازهر بود. وی از علمای مدافع تقریب بین مذاهب اسلام و از مؤسسان دارالتقریب بین المذاهب اسلامی بود. ارتباط مستمر با علمای شیعه از جمله آیتالله بروجردی، تأسیس کرسی فقه مقارن و صدور فتوای معروف جواز عمل بر اساس مذهب شیعه و زیدیه، از جمله اقدامات تقریبی اوست. آیتالله بروجردی در سال ۱۳۳۸، آیتالله حاج میرزاخلیل کمرهای را بههمراه آیتالله سید محمود طالقانی و گروهی از روحانیان، به نمایندگی خود به قاهره فرستاد تا از شیخ محمود شلتوت مفتی اعظم و رئیس وقت دانشگاه الازهر مصر بهخاطر فتوای تاریخیاش تشکر کنند.
[۴]. مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی سازمانی غیردولتی متشکل از گروهی از اندیشمندان و عالمان دینی جهان اسلام با هدف تلاش برای نزدیکی بیشتر مذاهب اسلامی است. این تشکل در سال ۱۳۶۹ش به دستور آیتالله خامنهای تأسیس شد. ارتقای سطح آشنایی، آگاهی و تعمیق تفاهم بین پیروان مذاهب اسلامی و تقویت احترام متقابل و تحکیم رشتههای اخوت اسلامی در بین مسلمانان بدون هیچگونه تمایزی از لحاظ تعلقات فرقهای، قومی یا ملی آنان بهمنظور رسیدن به امت واحده اسلامی، استراتژی مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی است. در حال حاضر (۱۳۹۶ش) محسن اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی است. اهم اهداف این مجمع عبارت است از: کمک به امر احیا و گسترش فرهنگ و معارف اسلامی و دفاع از حریم قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم(ص)؛ کوشش در راه ایجاد آشنایی و تفاهم بیشتر بین علما، متفکران و پیشوایان مذهبی جهان اسلام در زمینههای اعتقادی، فقهی، اجتماعی و سیاسی؛ گسترش اندیشه تقریب بین اندیشمندان و فرهیختگان جهان اسلام و انتقال آن به تودههای مسلمان و آگاهکردن آنان از توطئههای تفرقهانگیز دشمنان؛ کوشش در تحکیم و اشاعه اصل اجتهاد و استنباط در مذاهب اسلامی؛ سعی در ایجاد هماهنگی و تشکیل جبهه واحد درمقابل توطئههای تبلیغاتی و تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام بر اساس اصول مسلم اسلامی؛ رفع بدبینیها و شبهات بین پیروان مذاهب اسلامی.
[۵]. احمد بن الشیخ محمدأمین کفتارو، مفتی وقت جمهوری عربی سوریه و رئیس شورای عالی افتاء و از مجددان تفکر اسلامی و پیشگامان بیداری و همگرایی مذاهب اسلامی.
[۶]. ایشان در آن جلسه فرمودند: شش نفر از اصحاب حضرت باقر و صادق(ع) به نام فضلا یا «صحیحهُ الفضلاء » معرو فند؛ زراره، الفضیل بن یسار، بکیر بن اعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابیالجارود. ببینید زراره چقدر سؤالات دقیق فقهی از صادقین(ع) دارد. اما این سؤالات دقیق از کجا میآید؟ اینها کجا درس خواندهاند و این دقتها کجا بوده است؟ کشّی میگوید چهارنفر از اصحاب اجماع (مثل زراره و محمدبن مسلم) ابتدا از شاگردان ابوحنیفه بودند؛ اما با رفتوآمد حضرت صادق(ع) به کوفه، حضرت با اینها ارتباط پیدا کردند و آنها شیعه شدند. این معلومات منحصر به روایات نبوی و قیاس و استحسان و استنبا طهای عقلی بود. حتی روش مکتب ابوحنیفه بر این بود که شاگردانش در مسجد کوفه از سر شب تا صبح بنشینند، فرع و مسئله طرح کنند و درباره مسائلی که واقع نشده است، بحث کنند. به اینها میگویند: «أرأیتیون»؛ چون برای طرح مسئله میگفتند: أرأیت لو کان کذا …؟ یعنی اگر این مسئله واقع شود، چگونه میشود؟
[۷]. شماره ۱۰ و ۱۱.
[۸]. شماره ۱۴۱.
[۹]. این اثر بزرگترین و ارجمندترین کتاب علامه میرحامد حسین است و از شاهکارهای علمی و اعتقادی شیعه بهشمار میرود. مؤلف، این کتاب را در مناقب ائمه اطهار(ع) و در جواب کتاب ضدّ شیعی «تحفه اثنا عشریه» نوشته است. کتاب خصومتبرانگیز «تحفه اثنیعشریه» (هدیهای برای شیعیان دوازدهامامی) را مولوی عبدالعزیز دهلوی (م ۱۲۳۹ق) معروف به «سراجُ الهند» نوشته بود. او که از عالمان برجسته و فاضل شبهقاره هند و از اهلسنت بود، بدون توجه به آیات وحدتبخش قرآن و سفارشهای پیامبر(ص) در این کتابش، عقاید و آرای شیعه را بهطور عموم و فرقه اثنیعشریه را بالخصوص در اصول و فروع و اخلاق و آداب و تمامی معتقدات و اعمالشان به عباراتی خارج از نزاکت و کلماتی بیرون از آداب و سنن مناظره و به کتب نوآموزان ـ که به خطابه نزدیکتر است تا به برهان یا دستکم نقل صحیح مطالب ـ مورد حمله و اعتراض قرار داده است.
[۱۰]. علامه میرحامد حسین هندی، در سال ۱۲۴۶ق در شهر میرتهه هند به دنیا آمد. میرحامد حسین وقتی به هفت سالگی رسید، پدرش او را به مکتب گذاشت. او مقدمات و دروس ابتدایی را خواند، آنگاه وارد مراحل بالاتری رسید. جوامع اسلامی بهویژه هندوستان، در دوران زندگی میرحامد حسین، بیش از پیش دچار آشوب و تفرقه شده بود. استعمارگران و دشمنان اسلام، همواره برای دستیافتن به اهداف شوم و غارتگرانه خود، دوست میداشتند که مسلمانان با هم اتحاد نداشته باشند و مدام با خصومت زندگی کنند. بدینخاطر گاه دانشمندانی را در میان خود مسلمانان تحریک میکردند تا با نوشتن و یا گفتن حرفهایی تفرقهافکن و اختلافآفرین، صفوف آنان را بر هم زنند و محیط زندگی برادرانه را تبدیل به بلوا و آشوب و سوء ظن و دشمنی سازند. علامه سید محمدقلی (پدر میرحامد حسین)، سالها عمر خود را صرف جوابدادن شبهات و تهمتهایی کرد که دشمنان اسلام، به دست برخی از دانشمندان مسلمان، علیه شیعه و مکتب اهلبیت(ع) شایع میکردند اکنون بعد از پدر نوبت به پسر صالح و خلف او یعنی علامه میرحامد حسین هندی رسیده بود. او مشاهده میکرد که چه افتراها و تهمتهایی بر شیعه میبندند که روح شیعه از آنها خبر ندارد … این بود که تصمیم گرفت کمر همت ببندد و همچون پدرش، در عرصه قلم و تحقیق و تتبع و بیان حقائق اسلام و وقایع تاریخ اسلام، به دفاع از حق برخیزد و به تهمتهای مغرضانه و جاهلانه و خصومتآمیز دشمنان تشیع، پاسخ دهد. میرحامد حسین سالهای عمر گرانمایهاش را در این راه صرف کرد و از این رهگذر، خدمات شایانی به عالم تشیع ارزانی داشت.
[۱۱]. ابوی از خاطرات آن سفر هند میفرمودند برای یک نسخه مهم، در آن سنگلاخهای کذایی میرفتیم تا نسخه را ببینیم. یاد باد، آن روزگاران یاد باد!
برچسب : بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی کنگره هزاره شیخ طوسی مجتبی الهی خراسانی محمد واعظ زاده خراسانی