در تألیفِ «اهل‌ قبله» / حسن رحیم‌پور ازغدی

اختصاصی شبکه اجتهاد:در این مصاحبه، با حسن رحیم‌پور ازغدی، از نحوه آشنایی با آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی و نیز زندگی علمی و سیاسی ایشان صحبت شده است.


حضرت‌عالی با مرحوم آیت‌الله واعظ‌‌زاده‌ خراسانی چگونه آشنا شدید؟

بنده از سال ۱۳۵۷ در دبیرستان، با آقا مهدی و آقازاده­‌های ایشان رفیق بودم که تاکنون هم ادامه دارد. ما در تمام دوران دبیرستان، مبارزه‌­های دانش­‌آموزی، تظاهرات و شعارنویسی‌­ها، فعالیت­‌های انجمن­‌های اسلامی در مدارس با گروهک­‌ها و گروه­‌های مختلف اول انقلاب، دوران طلبگی و زمان جنگ با هم بودیم. بنده از طریق ایشان با مرحوم پدرشان حضرت آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خراسانی آشنا شدم. جمعی از دوستان هم‌فکر که اعتقاد داشتند امام و ارزش­‌های انقلابی در متنِ «حوزه» نهادینه نشده است ‌و همچنین برای ارتقای سطح آموزش و پژوهش در حوزه، تصمیم گرفتیم سلسله‌ جلساتی را برگزار کنیم.

تاریخ این جلسات به گمانم حوالی سال­‌های ۶۵ یا ۶۶ بود که با رفقا تصمیم گرفتیم در متن حوزه چنین جلساتی را برگزار کنیم و از اساتید طلبه‌ای که دو شرط را دارا باشند، استفاده کنیم:

اول اینکه طلبه صرف حوزوی باشند و به دروس رسمی لمعه و رسائل مشغول باشند، یعنی به‌اصطلاح، طلبه ادبیات­‌خوان نباشند و دوم اینکه در عملیات جبهه شرکت کرده باشند؛ یعنی طلبه­‌های رزمی‌ عملیاتی باشند.

بخش دیگر آن جلسات، مربوط به دعوت از اشخاص غیرحوزوی و دارای تحصیلات کلاسیک بود تا رشته­‌های موردنیاز حوزه کم‌کم تأمین و اضافه شود. اولین شخصی که به ذهن ما آمد، مرحوم آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خراسانی بود؛ چون پدر رفیق‌مان بود. ایشان هم عالِم بود و هم دانشگاه درس می­‌داد. مرحوم آقای واعظ­زاده (خدا رحمت‌شان کند) دقیق یادم نیست چند جلسه تشکیل دادند. ماهیت جلسات هم این‌گونه بود که آقای واعظ­زاده، سبک­‌ها و مکاتب تفسیری را می­‌گفتند که در آن جلسه همین جو نامناسب علیه ایشان ایجاد شد، البته ایشان در آن موقع، بحث­‌های تقریبی را مطرح نمی­‌کردند.

سطح و ویژگی تدریس ایشان چه بود؟ فرمودید از روش‌­های تفسیری شروع شد؟

بحث­‌ها درباره سبک­‌های تفسیری بود و آقای واعظ­زاده مدعی بودند که در واقع مباحث علوم قرآنی حتی در دانشگاه هم خوب مدیریت نمی­‌شود؛ مثلاً بحث­‌های [انتزاعی و] خشکی که به‌طور کلیشه­‌ای و بدون تقسیم­‌های مشخص، طوطی­­‌وار فقط خوانده می­‌شوند.

چند نکته در بحث­‌ها و درس­‌های ایشان جالب‌توجه بود:

یکی انسجام بحث و نو بودن آن به‌خصوص برای طلبه­‌های جمع که چنین بحث­‌هایی را در حوزه نشنیده بودند؛ دوم، منطق تقسیم­‌بندی ادوار و مکاتب تفسیری و توجه به ریشه تاریخی آن مباحث؛ سوم اینکه اطلاعات ایشان جامع بود؛ یعنی اگر بحث فقهی، تاریخی یا حدیثی می­‌شد، در همه این‌ها مسلط بود و فکر نکنم در حوزه مشهد، شخص دیگری با این ویژگی داشتیم. البته ایشان در حوزه و میان طلبه­‌ها شناخته شده نبود؛ چون بیشتر درس­‌ها را در قم خدمت آقای بروجردی تحصیل کرده بودند. عموم طلبه‌های مثل ما ایشان را نمی­‌شناختند و خود من هم خیلی ایشان را نمی­‌شناختم. یعنی اوایل که ایشان را دعوت کردیم، منتظر بحث­‌های مفید و سطح بالا نبودیم و گفتیم ایشان عالِمی از شاگردان آقای بروجردی است و با حضور ایشان، این جلسات وزانتی پیدا می‌کند، ولی وقتی ایشان آمدند، دیدیم بحث­‌های ایشان برای طلاب تازگی داشت.

رویکرد تقریبی ایشان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خاطره‌­ای دراین‌باره از حج دارم، اما سال دقیقش را به خاطر ندارم. من و مرحوم آقای واعظ­زاده در بعثه بودیم، جلسه­‌ای در آنجا راجع به تقریب مذاهب بود که من برای صحبت خدمت ایشان رسیدم. در تمام گفت‌وگوهای‌مان بنده هیچ‌وقت ندیدم که ایشان عصبانی بشوند. در بحث تقریب با اینکه خودم هم تقریبی هستم، ولی یادم می­‌آید که در یکی دو نکته با ایشان مباحثه داشتم؛ یعنی اشکال می­‌کردم و ایشان نظر خودشان را توضیح می­‌داد.

اینجا بد نیست مطالبی درباره خود جریان تقریب عرض کنم.

درباره نحوه ورود به «تقریب» و این طرز تلقی،‌ دو جریان وجود دارد:

یک جریانِ تقریبی داریم که می­‌گوید مسائل صدر اسلام [نظیر خلافت ائمه(ع) و غصب آن] را به‌طورکل کنار بگذارید؛ یعنی به‌صورت نظری هم بحث نکنید؛ چون این‌گونه مباحث، مهم نیستند یا تحریف شده‌اند یا اسناد قطعی نداریم یا ریشه­‌های قبیله­‌ای قبل از اسلام بوده و بعد از اسلام شکل دیگری پیدا کرده است و اینکه حساسیت­­‌های اعتقادی، کلامی، تاریخی و احادیثی را که در این باب هست کلاً نفی می­‌کنند تا «وحدت» ایجاد شود.

جریان دومِ تقریبی، جریانی است که مسائل اختلافی را ذیل بحث «مصلحت» جهان اسلام تفسیر می‌کند و تقریب را در تفکیک اصلی و فرعی و اهم و مهم‌کردن مسائل می‌داند. آنها می‌گویند نه اینکه مثلاً مسائل خلافت ائمه جزو مسائل مهم و مؤثر نباشد؛ اما تبدیل‌کردنش به مسئله اصلی آن‌هم با این لحن، منظور خود اهل‌بیت(ع) هم نیست.

نکته مهم در این جریانات، تلاطم مفهومی و دلالی روایات است. روایات در این باب خیلی تلاطم دارد، یعنی روایاتی وجود دارد که از تقریب هم پیشی گرفته است و اینکه ائمه کسانی را که خلفا را به‌طور علنی لعنت نمی­‌کنند، لعن کردند تا روایاتی که کاملاً بوی تکفیر از آن می­‌آید که از خلفا از همان اول کافر بودند و… .

در تمام این روایات، محکماتِ مسائل، به‌جای خود محفوظ است؛ اما متشابهاتی هم داریم که محل اختلاف است و هر دو طرف می­‌توانند ادله­‌ای برای برتری رأی خود ارائه دهند؛ بنابراین به نفع هر دو طرف، روایاتی وجود دارد. در این‌جا بحث سند و دلالت و وجه‌ جمع روایات با هم پیش می‌آید که دیدگاه‌ها مختلف است.

به نظر می‌رسد ما باید «مصلحتِ» امت امروز را بفهمیم. آنچه از آقای بروجردی(ره) نقل می­‌شود این است که مسائل آن زمان به جای خود باقی است و الآن بحث در آن موارد، اولویت ما نیست. به نظر ما دیدگاه آقای بروجردی، دیدگاه درستی است.

مسئله «مذاهب اسلامی» باید در کرسی‌های حوزه رونق بگیرد. فکر کنم در حوزه مشهد اصلاً این مباحث پی گرفته نمی‌شود و در قم هم کم و ضعیف هستند.

چند سال پیش در دانشگاه کابل، چند تن از علمای کابل که از نجف آمده بودند، اسم چند نفر از آقایان ایرانی را بردند و به من گفتند که به این‌ها بگویید هر منبری که شما می­‌روید، در این‌جا ده­‌ها و صدها شیعه را سَر می­‌بُرند! با این‌حال، ما باید نسبت به حفظ دماء شیعه، عزت امت و امت واحده دقیق باشیم و مصالح جهان اسلام را بشناسیم.