ذکر جمیلِ شیخ محمد‌ / احمد مهدوی دامغانی

اختصاصی شبکه اجتهاد:چند سطر، در مقام اِجلال و تکریم مرحوم آیت‌­الله شیخ محمد واعظ­زاده خراسانی


برخی از همشهریان، مشهدی­‌های عزیزِ ارجمند که خدای سلامت‌شان بدارد، از این فقیر خاک­روبه آستان مقدس حضرت امام ثامن ضامن(صلوات‌الله‌علیه)، خواسته‌­اند که در مقام اِجلال و تکریم مرحوم مغفور، آیت‌­الله آقای حاج شیخ محمد واعظ‌زاده(رفع‌الله‌درجاته) چند سطر در توصیف و تأبین آن مَأسوفٌ­ عَلَیه و ذکر جمیل آن عالِم فاضل جلیل و تأسف و اندوه شدیدی که از فقدان آن وجود شریف بر دلم چیره شده است عرض کنم؛ لذا اولاً در اجرای امر آن همشهریان گرامی و ثانیاً از آن‌ جهت که شخصاً نیز خود را در قبال محبت و وفاداری­‌ای که آن انسان آزاده در این ۱۵-۲۰ سال اخیر عمر پُربرکت خود، کَتباً و شفاهاً نسبت به مرحوم مغفور والدم، ابراز و اظهار فرموده بود، به مرحوم حضرت آقای واعظ­زاده مدیون و مرهون می‌شناسم، مختصر عرایضی را به عرض رسانم و با یاد خیر آن مرد دانشمند نامی، اندکی درد فراق خود را از همسالان و هم‌دوره‌ای‌های نازنینی که اکنون همگی­‌شان در بستر خاک خفته‌­اند تسکین دهم، گو اینکه از خود این فقیر هم دیگر عمری نمانده است، زود یا دیر به آنان خواهد پیوست و ان‌شاءالله در مجاورت آنان سر بر آستان مقدس علی‌بن موسی‌الرضا (عَلَیهِ‌آلافُ‌التحِیه‌والثناءِ) خواهد گذارد،‌ بِمَنه و کَرَمِه.

نمی­­‌دانم و یا گمان ندارم که در حال حاضر عدد آنانی که مرحوم مغفور جنت­‌مکان خُلد آشیان، حضرت آقای حاج شیخ مهدی واعظ (۱۲۴۸-۱۳۲۹ش)۱ و آن خاتِمه السلَفِ وُعاظ و مذکرین و محدثین نامدار را بر عرشه منبر یا بر مَسنَدِ تحدیث و تذکر، زیارت کرده­‌اند به «۵۰» برسد.

ازآنجاکه آن مرد بزرگ در چندسال ماقَبلِ شهریور ۱۳۲۰ در اَعتاب مقدسه عراق مشرف بود و به تکلیفی که مراجع آن ایام مانند آیات عُظمی اصفهانی و قمی و عراقی(قدس‌الله‌اسرارهم) به ایشان ارجاع فرموده بودند، در این بِقاع متبرکه به وعظ و تذکیر می‌­پرداخت و اوایل سال ۱۳۲۱ به مشهد مراجعت فرمود، این بنده نیز جُز صورت و شمایل ظاهری از آن مرحوم را در آن سال­‌ها به یاد ندارم و همین‌قدر می‌­دانم که در آن سال­‌ها مرحوم آقای حاج شیخ مهدی، مشهورترین و از لحاظ مسائل و مطالبی که بر منبر بیان می­‌فرمود، معتبرترین واعظ مشهد بود.

پس از مراجعت ایشان به مشهد بعد از حکومت پهلوی اول که با استقبال و مسرت عموم مُتَدَینان مواجه بود، دیگر همان مسند منابر مهم مجالس وَعظ و تحدیث به وجود شریف ایشان مزین بود و به‌ویژه افاضات‌شان در مسجد گوهرشاد پس از نماز مغرب‌ و عشاء که تابستان­‌ها در ایوان شمالی و زمستان­‌ها در شبستان بزرگ شمال شرقی برگزار می­‌شد، از لحاظ اقبال عمومی بسیار بسیار مغتنم و مطلوب بود.

مضاف بر آنکه عموماً در مجالس و حسینیه­‌های عزاداری ایام محرم و صفر، مرحوم آقای حاج شیخ مهدی به‌اصطلاح، واعظ آخرین هر مجلس بود و این موضوع تا آخرین روزی که در آخرین سال عمر پربرکتش در مشهد اقامت داشت مسلم بود.

مرحوم آقای حاج شیخ مهدی سه پسر داشتند که بزرگ­‌ترین آنان مرحوم آقای حاج شیخ احمد و کوچک‌ترینشان مرحوم دکتر حسین خراسانی و میانی­‌شان همین حضرت آیت‌الله حاج شیخ محمد واعظ­زاده (أطابَ‌اللهُ‌ثَراه) بود. حاج شیخ احمد، واعظ محترم و محبوب و باسوادی بود که بسیار مورد اعتماد مردم قرار داشت و از لحاظ سیما و صورت به مرحوم والد معظم خود خیلی شبیه بود؛ یعنی هم قد و بالایش کشیده و بلند بود و هم چهره‌­اش به مرحوم آقای حاج شیخ مهدی مانند بود و گویی حاج شیخ مهدیِ جوان است.

آن مرحوم از اقران وُعاظی امثال مرحومان حاجی وثوق و آقا شیخ محمد آخوند و آقای شیخ محمد کفاش و آن واعظ فاضل و ادیب مرحوم شیخ ابوالقاسم فیاض (که در سال ۱۳۲۳ به‌علت ابتلای به سِل وفات یافت) شناخته می­‌شد. خدا رحمت کند مرحوم فیاض را که مردی شوخ­‌طبع نیز بود و به نظرم هم او بود که با قیاس با کلمه مأثوره‌­ای که «ما مِنا إلا مَقتولٌ أَو مَسمومٌ» با توجه به حال خویش و وضع­ آقای … می‌­گفت: «ما منا اِلا مفتوق او مسلول» و «منا» یعنی وُعاظ آن ایام مشهد. خداوند تعالی درجات آنان را والا فرماید.

مرحوم حسین آقا، یعنی دکتر حسین واعظ­زاده‌ خراسانی ‌ـ‌ که پس از نیل به درجه دکترا و تدریس در دانشگاه‌ ـ فقط به نام دکتر حسین خراسانی معروف بود، تمام تحصیلاتش را در مشهد انجام داده بود. در درس مرحوم مغفور، آقای ادیب نیشابوری۲ مُغنی و مُطَول ایشان و من بنده و مرحوم شیخ علی‌اکبر بیرجندی که نام خانوادگی‌اش را فراموش کرده‌ام و بعدها در بیرجند سِمَتِ دبیری دبیرستان­‌ها را داشت، هم­‌مباحثه بودیم؛ یعنی بحثی را که مرحوم آقای ادیب پیش‌ازظهرها از مُطَول و یا مُغنی فرموده بود، بعدازظهرها ما در مدرسه سلیمان­‌خان که آقای شیخ علی‌اکبر در آنجا طلبه­ مبیت بود، در طول سال ۱۳۲۱ و اوایل سال ۱۳۲۲ با هم مباحثه می­‌کردیم (و یاد باد آن روزگاران یاد باد).

و اما مرحوم مغفور جنت­‌مکان آیت‌الله آقای حاج شیخ محمد واعظ­زاده(اطاب‌الله‌ثراه) که پسر میانی (از لحاظ سن) و فرزند اکبر (از لحاظ معنی) مرحوم آقای حاج شیخ مهدی بود و اخیراً دار فانی را وداع کرد، خدا می­‌داند چقدر از وفات این مرد شریف و عالم ارجمند و متفنن در اقسام علوم مذهبی از فقه و اصول و کلام و تفسیر و حدیث، افسرده و اندوهگین شده­‌ام. در سال­‌های آخرین دهه ماقبل شهریور ۱۳۲۰ که مرحوم آقای حاج مهدی در عراق و اعتاب مقدسه مشرف بودند، در خدمت پدر می­‌بودند و در همان‌جا بر حسب معمول، علوم و فنون عربیت ادبی را تحصیل و زبان عربی را به لهجه عراقی صحبت می­‌کرد، به مشهد مراجعت کردند.

از این لحاظ مستغنی از «تعلم» در نزد کسی بودند، ولی می­‌دانم که بنابر فرموده حضرت آقای شیخ محمد روحانی (استاد)۳ خدمت ایشان شرح شمسیه را تلمذ کرده‌اند و طبقه و عَلَی‌الرسم در درس شرح لمعه مرحوم مغفور خُلدآشیان آقای حاج سید احمد مدرس‌یزدی حاضر می­‌شدند.

برای خود حقیر این مسئله مورد تعجب است که با اینکه ایشان صورتاً فقط یک سال از بنده بزرگ‌تر بودند و البته معناً صدسال از بنده بزرگ‌تر؛‌ اما این بنده در هیچ‌یک از دروس متداول آن ایام (فقه، اصول و حکمت)، سعادتِ به­ اصطلاح همدرسی معظمٌ‌له را نداشتم؛ زیرا ایشان در درجه و رتبه مقدم بر این حقیر و اَقران او در سال­های ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۴ قرار داشتند و در ردیف حضرت آقای دکتر محمدجعفر جعفری‌ لنگرودی(ادام‌الله‌ایام‌إفاضاته)۴ و مرحومان پروفسور عبدالجواد فلاطوریِ اصفهانی‌الأصل۵ و استاد محمدباقر بهبودی(۱۳۰۷-۱۳۹۳ش)۶‌(رحمت‌الله‌علیهما) می­‌بودند؛ زیرا اینان هر چهار نفر در سال ۱۳۲۳ که مرحوم پدرم در مدرسه «دودر» «رسائل» شیخ را تدریس می‌فرمود، در آن مباحثه حاضر می­‌شده­‌اند۷؛ درحالی‌که در آن سال بنده شرح لمعه و معالم را درس می­‌گرفتم.

اما این اختلاف طبقاتی هرگز مانع ارتباط و رفاقت دوستی ما با یکدیگر نبود و غالباً هر روز نزدیک غروب در صحن مسجد گوهرشاد، یعنی مقابل حجره­‌ای که در طرف شمال شرق مدرسه اختصاص به امور اداری مسجد داشت و مرحوم آقای آسید محسن طاهری۸ که «متولی‌باشی» مسجد بود، در آن حجره به مسایل مربوطه به مسجد می‌­پرداخت، عده شش هفت‌نفری از هم‌سالان مثل مرحوم آقای واعظ­زاده، اخوی‌شان آقای شیخ حسین و آقایان سید محمد و سید علی میردامادی۹(رحمت‌الله‌علیهم‌اجمعین) و محمدهادی شمس (آقازاده مرحوم آقا شیخ حسن شمس‌الواعظین، استاد شرحِ نظامِ حضرت آیت‌الله‌العظمی سیستانی‌ (مدظله‌العالی) و این‌حقیر بی‌مقدارِ ناچیز و یکی دو نفر دیگر) و سید رحمت‌الله حسینی‌ سیستانی و محمود آقای رشتی‌زاده (بعدها به نام خانوادگی رامیار (۱۳۰۱-۱۳۶۳ش)) دور هم جمع بودیم که بیشتر همان‌جور ایستاده و گاهی هم بر روی زمین نشسته ساعتی را با هم می‌گذراندیم و از مطالبی که در حوزه علمیه مطرح می‌شد، صحبت می­­‌کردیم و از وقایع روزمره و جنگ در اروپا باخبر می‌شدیم.

بنده در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمدم، ولی چون هرسال ۳-۴ بار به مشهد مشرف می‌­شدم، طبعاً علاوه‌ بر فیض عتبه‌­بوسی حضرت رضا(ع) و دیدن والدَینم خود را از دیدار دوستان هم‌دوره قدیمی­‌ام که مرحوم آقای واعظ­زاده فرد اعلای آنان می­‌بود، محروم نمی­‌ساختم و هربار می­‌دیدم که آن مرحوم بیش‌ازپیش به درجات بالاتر از علم و معرفت واصل شده است و به‌موازات آن ارتفاع و تعالی، تواضع و فروتنی و لطافتِ خُلقِ کریم او نیز افزایش یافته است و در حوزه مشهد محبوبیتی تام دارد.

آن فقیه عزیز چندسالی برای ادامه تحصیل و درک محضر اَعلام و اعاظم علمای قم و در درجه اول استفاضه از فیضات مرحوم جنت­مکانِ خُلدآشیان، حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی(اعلی‌الله‌مقامه)، به قم سفر کرد (در سال ۱۳۲۸). بنده طی سال­های ۱۳۳۰-۱۳۳۴ گاه‌گاه سفری یک‌هفته‌ای یا بیشتر، به‌قول‌معروف «زیارت شهِ عبدالعظیم و دیدن یار»، برای زیارت قم و دیدن مرحوم مغفور آقا سید جلال آشتیانی(۱۳۰۴-۱۳۸۴ش) (حَشَرَهُ‌اللهُ‌مَعَ‌أَجدادِهِ‌الطاهِرین) به قم مشرف می‌­شدم و به‌طور غیرمرتب و صرفاً به اغتنام فرصت، از محضر بعضی اَعاظِم نیز بهره می‌بردم، می­‌دیدم که آقای واعظ­زاده فوق‌العاده مورد احترام همسالان و هم‌دوره‌های خودش است و بسیار هم مورد عنایت و توجه حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی است و با طبقه مقدم بر خود، امثال مرحومان مبروران، حضرات حاج آقا رضا صدر و آقای مرتضی مطهری و حاج آقا مهدی حائری‌ یزدی۱۰، بسیار انس و حشر و معاشرت دارد و در مقابله و تصحیح مطبعی تفسیر شریف عظیم «تبیان» حضرت شیخ طوسی که آن ایام به همت و امر مرحوم حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی و به هزینه مرحوم حاج محمدحسین کوشان‌پور۱۱ تحت طبع بود، شرکت دارد و نیز در آن سلسله از کتاب­‌های «رجال»ی که مرحوم بروجردی درصدد طبع و انتشار آن‌ها اهتمام می­‌ورزید، سهم عمده­‌ای دارد.

پس از آنکه ایشان به مشهد مراجعت کردند، هم به مناسبت کمالات علمی و اخلاقی­ای که بدان نایل شده بودند و هم به مناسبت شخصیت خانوادگی محترمی که داشتند، از موقعیت۱۲ ممتازی در حوزه علمیه و در اجتماع برخوردار بودند (و نمی­‌دانم آیا اواخر ایام حیات مرحوم مغفور آقای حاج شیخ هاشم قزوینی را درک فرموده‌­اند یا پس از سال ۱۳۳۹ به مشهد برگشته­‌اند) و درعین‌حال … آنکه مرحوم رضوان‌جایگاه حضرت آیت‌الله میلانی(قَدسَ‌اللهُ‌تُربَتَه) (۱۲۷۴-۱۳۵۴ش) به مشهد مشرف شوند، حضرت آقای واعظ­زاده از تکمیل علمی خود دریغ نداشتند و در همان سال­‌ها، یعنی اوایل دهه چهل، در درس خارج فقه و اصول مرحوم آقای والدم۱۳ شرکت می‌کردند۱۴ و سپس جناب ایشان از «عُمَدِ» اصحاب حضرت آیت‌الله میلانی به شمار می­‌رفتند و بنده از بخت بدی که دارم و به سبب گرفتاری‌­ها و اشتغالات مختلفی که بدان مبتلا شده بودم، متأسفانه در آن سال­‌ها از توفیق تشرفم به مشهدمقدس عزیز نازنین محبوبم که مکرر نوشته‌­ام زبان حالم درباره مشهد همین دو بیت است:

أَحَب بِلادِ اللهِ ما بَینَ مَنعَجٍ * إلَی و سَلمی أن یَصوبَ سَحابُها

بِلادٌ بِها نیطت عَلَی تَمائِمی * و أَولُ أَرضٍ مَس جِلدی تُرابُها۱۵

زیرا که:

هر کو مرا شناخته دانسته است * کز بندگان شاه خراسانم

تشریف بندگی نسزد بر من * زیرا که خاکروبه ایوانم

به‌همین ‌دلیل طبعاً اقامت­‌های کوتاهی در مشهد داشتم و کمتر نعمت زیارت دوستان قدیمی هم‌دوره‌ام که آنان نیز اشتغالات مفیده تعلیمی و ارشادی فراوان داشتند نصیبم می­‌شد، خاصه آنکه در آن سال­‌ها جناب آقای واعظ­زاده در سِمَتِ استادی دانشکده الهیات مشهد، در مقام افاضه بودند و به‌علاوه، به تصحیح و مقدمه­‌نگاری و تحشیه چند کتاب مهم که در حقیقت بهترین یادگار ایشان است می‌پرداختند. درعین‌حال از دیدار اتفاقی و مختصری فی­‌المَثَل در مسجد گوهرشاد با ایشان یا هم­دوره‌ای دیگرم مرحوم آقا شیخ محمدکاظم شانه­‌چی(۱۳۰۶-۱۳۸۱ش)۱۶ و مرحوم آقا شیخ جعفر(زین­‌الدین) زاهدی۱۷ (رحمت‌الله‌علیهم اجمعین) محروم نمی­‌ماندم.

به‌هرحال در سنوات دهه چهل و پنجاه جناب ایشان و حضرات مبرور ایشان که دو سه‌نفری از آنان را نام بردم، بعد از طبقه اساتیدشان،‌ از متشخص­‌ترین چهره­‌های علمی و ادبی مشهد شناخته می­‌شدند و ازآنجاکه آنان سِمت استادی دانشکده اِلهیات را هم عهده­‌دار بودند، وجود ایشان در آن دانشکده به آن حیثیت و اهمیتی می­‌بخشید.

… پس از انقلاب هم که وضع این فقیر ناچیز معلوم و مشخص است و لازم به بیان نیست، زیارت حضرت آقای واعظ­زاده فقط در مراسم تشییع و سپس مجلس ترحیم مرحوم آقای والدم در مسجد گوهرشاد نایل شدم و کانَ آخِرَ عَهدی بِه.

پس از آنکه به آمریکا رفتم، هربار به زیارت مرقومه شریفه‌­ای از ایشان که هر دو مرقومه جواب عریضه­‌ای بود که بنده به حضورشان عرض کرده بودم، چشمم روشن شد، که اولی پاسخ عرض تسلیتی بود که به مناسبت وفات دایی محترمشان مرحوم حاج سید محمد نجف­‌آبادی‌ میردامادی خدمتشان عرض کرده بودم و دیگری مرقومه­‌ای بود که بنده در مقام تشکر و سپاس­گزاری از ابراز عنایت و یادآوری محبت­‌آمیزی که مُعَظمٌ­‌لَه در مجلس تکریم و ادای احترامی که در مشهد برای مرحوم مبرور حاج شیخ هاشم قزوینی (۱۲۷۰-۱۳۳۹ش)۱۸ تشکیل یافته بود از مرحوم والدم فرموده بود که تفصیل آن را برادرم جناب دکتر محمود (دامت‌افاضاته) در تلفن برایم شرح دادند و اجمالی از آن را ـ با توجه به اِلتزامی که برخی افراد و بعضی رسانه­‌ها از یاد نکردن مرحوم والِدم و زحماتی که او برای اِحیای حوزه علمیه مشهد پس از شهریور بیست در معیتِ استاد بزرگوارش، رضوان­‌جایگاه، آقای میرزامهدی غَرَوی‌ اصفهانی‌(اعلی‌الله‌مقامه) (۱۲۶۴-۱۳۲۴ش)۱۹ و حضرتَینِ آیَتَین، کفائی(۱۲۶۷-۱۳۵۰ش)۲۰ و سبزواری(۱۲۷۱-۱۳۴۵ش)۲۱ کشیده بود دارند ـ۲۲ مختصری از آن فرمایشات حضرت آقای واعظ­زاده در آن مجلس در صفحه دوم «ویژه‌­نامه روزنامه خراسان به مناسبت نکوداشت آیت‌الله حاج شیخ هاشم قزوینی» چاپ شده بود. بنده به حضورشان عرض کرده بودم و معظمٌ‌­لَه، جواب مفصلی برایم مرقوم فرمودند. خدایش رحمت فرماید.

این مطلب را هم ناگفته نگذارم که در این منصب یا سِمَت یا زحمتی که به‌عنوان نائب­ رییسِ انجمن تقریب میان مذاهب اسلامی به جناب ایشان متوجه شده بود، بی­ هیچ شک و تردیدی، حضرت آقای واعظ اُولی‌­تر شخصی بودند که بدان سمت منصوب گردیدند و قطعاً خدمات سودمند زیادی در تحقق مقاصد آن انجمن فرموده­‌اند و ان‌شاءالله در نزد صاحب‌شریعت(ص) و امیرالمؤمنین، علی(ع) مقبول واقع گردد.

به پایان رسید آنچه به تقاضای برخی از همشهریان فاضل و شریفم که خدای بزرگ همه­ آنان را سلامت و موفق بدارد، برای بیان فضائل و مکارم مرحوم مغفور، حضرت آقای حاج شیخ محمد واعظ­زاده به نوشتن آن مکلف شده بودم. والحَمدُ للهِ رَب العالَمینَ و صَلی اللهُ عَلی سَیدِنا مُحَمدٍ و آلِهِ الطیبین. ان‌شاءالله آن همشهریان و خوانندگانِ این نوشته، لطفاً در هنگام تشرف به آستان مقدس و حرم مطهر از عتبه­‌بوسیِ نیابیِ این فقیر دریغ نفرمایند.

 

 

پی‌نوشت‌ها

[۱] . نک: پاورقی نوشته پیشین ذیل عنوان «زندگی‌نامه آیت‌الله محمد واعظ‌زاده‌خراسانی».

[۲] . محمدتقی ادیب‌نیشابوری (۱۳۱۲–۱۳۹۶ق) مشهور به ادیب‌ثانی متخلص به «راموز» از دانشمندان علوم اسلامی معاصر و شاعر فارسی‌زبان بود. او متخصص ادبیات عرب بود و در رشته‌های ادبیات فارسی، منطق، فلسفه، ریاضیات، اصول، فقه، رجال، حدیث، تفسیر، طب قدیم، نجوم تحصیل کرده بود. ایشان شاگردِ عبدالجواد بجنگردی (معروف به ادیب‌نیشابوری یا ادیب اول ۱۲۴۳-۱۳۰۵ش بود.

[۳]. آن مرحوم از فضلای اهل منبر و معروف به «استاد»، تخصّصی در تدریس منطق عموماً و «شرح شمسیّه» خصوصاً داشت و به این بنده که سعادت شاگردی ایشان را در همان کتاب داشتم فرمودند که اخیراً شرح شمسیه را برای واعظ­زاده تدریس کرده‌اند.

[۴] . وی سال ۱۳۰۲ش در لنگرود متولد شد. تحصیلات مقدماتی را نزد پدرش فراگرفت و پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در لنگرود، برای ادامه تحصیل به دانشسرای رشت رفت. او برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه شهرهای قم، همدان، اصفهان، و مشهد رفت و در حوزه خراسان از میرزاهاشم مدرس‌قزوینی بهره گرفت. وی همزمان با تحصیلات حوزوی موفق به اخذ دیپلم گردید و سپس دکترای حقوق خود را در سال ۱۳۳۹ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران دریافت نمود. کتاب دائره‌المعارف عمومی حقوق (الفارق) از تألیفات وی در سال ۱۳۸۷ و در بیست‌وششمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان برترین کتاب سال رشته حقوق شناخته شد. وی اکنون در ایستبورن انگلستان به سر می‌برد.

[۵] . او در سال ۱۳۰۴ش در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات دبستان و دبیرستان را در این شهر به پایان رسانید و سپس برای تحصیل علوم دینی، راهی حوزه علمیه مشهد شد و از محضر میرزاهاشم قزوینی و میرزا محمدتقی ادیب‌نیشابوری بهره برد. او پس از آن به تهران رفت و نزد علامه محمدتقی آملی و میرزامهدی آشتیانی و میرزا محمدعلی شاه‌آبادی تلمذ کرد. ایشان از سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۳ در دانشگاه تهران تحصیل کرد. در ۱۳۳۳ رشته فلسفه و الهیات را با کار ترجمه کتاب «المشاعر» ملاصدرا و با درجه لیسانس فلسفه به پایان برد. این رساله به‌عنوان بهترین اثر سال، نائل به درجه عالی علمی شد. او سپس در ۱۳۳۳ش/۱۹۵۴م به آلمان رفت و در دانشکده فلسفه تحصیلاتش را ادامه داد. وی در دانشگاه کُلن به تدریس پرداخت و در ۱۹۶۰ در آنجا به اخذ مدرک در امتحان بزرگ لایتن نائل آمد. از سال ۱۹۶۸ کتابخانه‌ای برای تحقیق شیعه در شهر کلن تأسیس نمود که در اروپا در نوع خود نمونه ‌است و از شهرت بین‌المللی برخوردار است. او در سال ۱۹۷۳ در دانشکده فلسفه دانشگاه کلن (رشته اسلام‌شناسی) در موضوع تغییر جریان فلسفه یونانی از طریق تفکرات اسلامی تحقیق کرد و در ۱۹۷۴ به عنوان «پروفسور» ملقب شد.

[۶] . او در ۱۳۲۷ تحصیلات مذهبی خود را در حوزه علمیه مشهد آغاز کرد و نزد اساتید معروف ادبیات آن دوره مانند ادیب نیشابوری دوم، و فقه و اصول را نزد آیت‌الله سیداحمد مدرس‌یزدی و آیت‌الله میرزاهاشم قزوینی تلمذ کرد. آنگاه در سال ۱۳۳۳ به شهر قم و حوزه بزرگ شیعه آمد و پس از مدتی تحصیل در این شهر، عازم نجف شد و از محضر اساتیدی چون آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم و عبدالهادی شیرازی بهره برد. آنگاه در سال ۱۳۳۵مجدداً به زادگاه خویش برگشت. وی برای نخستین‌بار، به‌منظور استخراج صحاح شیعه، به وارسی و اعمال قواعد پرداخته و حاصل آن را برای تمرین طالبان علم‌الحدیث در کتاب علل‌الحدیث فراهم آورده است. وی مصحح آثاری مانند بحارالانوار، کنزالعرفان و بخش‌هایی از تفسیر المیزان و مؤلف کتاب‌هایی مانند صحیح‌الکافی و معرفهالحدیث بود. دیدگاه‌های او در پالایش حدیث و فعالیت‌هایش در گزینش روایت‌های معتبر شیعه به‌ویژه در دهه ۶۰ بحث‌های بسیار برانگیخت و آثاری محسوس بر دیدگاه معاصران داشت.

[۷]. خود مرحوم آقای واعظ‌زاده این مطلب را در مقدمه کتاب «حوزه علمیه خراسان» ص۱۷ بیان فرموده است.

[۸]. بعداً نماینده مشهد در مجلس شورای ملّی شد و مردی بسیار شریف و سلیم‌النَّفس و پرهیزکار و بزرگ­‌زاده و نجیبی بود، رحمت‌الله‌عَلیه.

[۹]. آن‌وقت‌ها هنوز مرحوم آقای واعظ‌زاده به مُصاهَرتِ مرحوم حاج سیدهاشم نجف‌آبادی رضی نائل نشده بود.

[۱۰]. آن زمان هنوز حضرتَینِ آیَتَین، مطهّری و حائری‌یزدی برای افاضه به دانشگاه تهران تشریف نیاورده بودند.

[۱۱]. از تجّار بسیار متدین و مشهور آن ایام که مَصدَرِ بسیاری از خیرات و مبرّات بود. پسرش مرحوم حاج عباس آقا داماد مرحوم حاج آقا رضا رفیع قائم مقام المُلک سناتور با بنده دوستی داشت. رَحمَهُ‌اللهِ‌عَلَیهِم‌اَجمَعین.

[۱۲]. اگر فُضَلای از خوانندگان از کلمه «موقعیّت» که غلط مشهوری شده است ایراد بگیرند حق دارند و بگویند: چرا نمی­نویسی «موقع».

[۱۳] . آیت‌الله شیخ محمدکاظم مهدوی‌ دامغانی در سال ۱۲۷۷ش/۱۳۱۶ق در اطراف دامغان متولّد شد. وی پس از فراگیری برخی مقدمات به مشهد مشرّف شد و دروس مقدمات و سطح را تکمیل نموده و چهارده‌سال در درس خارج مرحوم آقازاده(حاج میرزامحمد خراسانی فرزند برومند مرحوم آخوند رحمه‌الله‌علیهما) شرکت نمود و هم‌زمان از سن بیست‌سالگی (۱۲۹۶ش/۱۳۳۶ق) به تدریس سطوح مشغول شد و بیست‌وچهارسالگی (۱۳۰۰ش/۱۳۴۰ق) پس از تشرف میرزامهدی اصفهانی به مشهدمقدس از اولین شرکت‌کنندگان دروس وی بود و ده سال از محضر او استفاده نمود. وی از شاگردان فاضل میرزا بود و چنین معروف است که هم‌مسلک با ایشان بوده است. وی در سال ۱۳۵۹ش/۱۴۰۱ق رحلت نمود.

[۱۴]. محمود پسندیده، حوزه علمیه خراسان، (انتشارات بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان‌ قدس رضوی، ۱۳۸۵ش)، ج۱، ص۱۷.

[۱۵] . منسوب به یک اعرابی است.

[۱۶] . ایشان حدیث‌پژوه و طلبه حوزه علمیه مشهد بود و از عالمان بزرگی از جمله آقابزرگ تهرانی، شیخ هاشم قزوینی،

مهدی الهی‌ قمشه‌ای و میرزاحسین سبزواری اجازه اجتهاد و روایت دریافت کرد. تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد و تألیفات متعدد در فقه، حدیث و علوم مرتبط با آن در قالب کتب و مقالات علمی و همچنین سامان‌دهی و فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی تعدادی از کتابخانه‌های مشهد از جمله فعالیت‌های اوست. وی با هدف صیانت از متون دینی و نسخه‌های علوم اسلامی با همکاری دو نسخه‌شناس دیگر، اقدام به فهرست نسخه‌های خطی شش کتابخانه مشهد کرد و حاصل آن در دو جلد منتشر شده است. وی برای این امر سفرهایی به شهرهای مختلف ایران و دیگر کشورها نظیر آذربایجان، ازبکستان، تاجیکستان، مصر، سوریه، عربستان، ترکیه، اردن، لبنان، مراکش و پاکستان داشت. او در این دیدارها به شهرها، کتابخانه‌ها، موزه‌ها، مساجد، دانشگاه‌ها و مدارس قدیمی مراجعه کرده و به استنساخ و جمع‌آوری نسخه‌های اسلامی پرداخته است. وی در سال ۱۳۸۱ش درگذشت و در حرم امام‌رضا(ع) به خاک سپرده شد.

[۱۷] . استاد جعفر زاهدی در سال ۱۲۹۶ش در مشهد زاده شد. نیاکان وی اهل بروجرد و مقیم مشهد بودند. ادبیات عرب را نزد شیخ محمدتقی شاهرودی، شیخ محمدکاظم دامغانی، شیخ حسن هروی و ادیب‌ثانی خواند و سطح را در محضر شیخ هاشم قزوینی و شیخ مجتبی قزوینی فراگرفت. وی که از محضر بزرگان به فراگیری درس خارج استمداد نموده بود، از سال ۱۳۳۷ش به تدریس در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه فردوسی مشهد پرداخت و شاگردان بسیاری را تربیت کرد و به‌دلیل داشتن مقام ارجمند علمی، موفق به دریافت اجازه روایی از عالمان زیادی شد. ایشان از سال ۱۳۱۵ش در مدرسه نواب و خیرات‌خان به تدریس فقه، اصول، تفسیر و حکمت پرداخت و کتاب‌های آموزنده بسیاری را نگاشت. سرانجام بعد گذشت بیش از ۸ دهه از عمر مبارکش، در سال ۱۴۱۹ق برابر با ۱۳۷۷ش، در سن ۸۴ سالگی در مشهد به سرای باقی شتافت.

[۱۸]. میرزاهاشم قزوینی نزد حضرات آیات سید مـوسی زرآبـادی در‌ قزوین و‌ میرزامهدی اصفهانی و آقـاحسین قمی و میرزامحمد آقازاده‌خراسانی را در مشهد درک کرد و و از میرزامهدی اصفهانی و میرزامحمد آقازاده‌خراسانی به‌ اجازه‌ اجتهاد مفتخر گردید و همین‌ اجازه از طـرف آیت‌الله‌ سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ به توقیع‌ «صدر عن أهـله فـی محله» موشّح گردید. این شخصیت، به‌جز ایام تبعید (به‌خاطر دخالت در واقعه «مسجد گوهرشاد» و مبارزه با رضاخان‌) تا روزی‌ که‌ میرزای‌ اصفهانی حیات‌ داشت‌ از‌ او جدا نشد. (کیهان فرهنگی، اسفند ۱۳۷۱، ش۹۵)

[۱۹]. میرزامهدی اصفهانی از بـهترین اصحاب درس‌ سید محمدکـاظم یـزدی و نخستین شاگرد مبرّز‌ میرزای‌ نائینی بود و بر‌ مبانی‌ و نظرات ایشان تسلط کافی‌ داشت. وی در ۳۵سالگی (۱۲۹۸ش/عید فـطر ۱۳۳۸ق) به درجه اجتهاد رسید. میرزا پس ‌از سفر به مـشهد، از ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۴ش به تعلیم معارف وحیانی کوشید. برخی از مستفیدان از محضر او عبارتند از: سید حسین‌ حائری؛ میرزاعلی‌اکبر نوقانی؛ سید صدرالدین‌ صدر؛ شیخ هاشم‌ قزوینی؛ شیخ مجتبی‌ قزوینی؛ شیخ غلامحسین محامی‌‌ بادکوبه‌ای؛ شیخ محمدحسن بروجردی؛ شیخ محمدکاظم دامغانی؛ شیخ هادی مازندرانی؛ شیخ زین‌العابدین غیاثی‌ تنکابنی؛ سید علی شاهرودی؛ شیخ علی محدث‌‌خراسانی؛ شیخ عبدالله واعـظ‌یزدی؛ شیخ عـبدالنبی کجوری؛ سید محمدباقر‌ نجفی‌‌یزدی؛ شیخ علی‌ نمازی‌شاهرودی؛ میرزاجوادآقا تهرانی؛ سید علیرضا قدوسی؛ شیخ حسنعلی مروارید؛ شیخ علی‌اکبر صدرزاده‌ دامغانی؛ شیخ محمدباقر ملکی‌ تبریزی؛ و استاد محمدتقی شریعتی‌ مزینانی. (کیهان فرهنگی، اسفند ۱۳۷۱، ش۹۵)

[۲۰] . میرزااحمد کفائی‌ خراسانی متولد نجف بود و درس‌های مقدماتی و بخشی از سطوح را در منزل نزد استادانی خصوصی فراگرفت. سپس مکاسب را به سفارش پدر نزد سید ابوالحسن اصفهانی و رسائل و کفایه را نزد برادرش، میرزامحمد آقازاده آموخت. از ۱۳۱۹ در درس‌های خارج فقه و اصول خراسانی شرکت کرد و پیش از ۲۵ سالگی به درجه اجتهاد رسید. در حیات پدر به ایران آمد و در هنگام درگذشت پدرش در مشهد بود و سپس به عراق بازگشت و به تدریس درس‌های دوره سطح پرداخت. او در نهضت استقلال عراق، در برابر سلطه استعماری انگلیس، به عنوان نزدیک‌ترین مشاور میرزا محمدتقی شیرازی، مشارکتی فعال داشت. در پی مجاهدت‌ها در ۱۳۰۳ش (۱۳۴۲) به ایران تبعید شد و در مشهد قصد توطن کرد و تا پایان عمر در آنجا ماند و به فعالیت‌های علمی، فرهنگی و سیاسی پرداخت؛ از جمله سه دوره خارج اصول و نیز خارج برخی مباحث فقه. کفائی بعد از درگذشت برادرش، محمد آقازاده (متوفی ۱۳۱۶ش)، زعامت حوزه علمیه خراسان را بر عهده گرفت و پس از رویدادهای شهریور ۱۳۲۰، حوزه علمیه منحل شده مشهد را احیا کرد. کفائی در ۱۳۵۰ش/۱۳۹۱ق درگذشت و در حرم امام‌رضا(ع) به خاک سپرده شد. حاشیه‌ای بر مباحث الفاظ کفایهُ الأصول از آثار اوست.

[۲۱] . آیت‌‌الله حاج میرزاحسین سبزواری مشهور به فقیه سبزواری، فرزند آیت‌‌الله میرزاموسی (۱۲۹۷–۱۲۲۷ش) در سامرا به دنیا آمد و در ۱۲۷۹ش همراه پدر به سبزوار رفت و در آنجا به تحصیل علوم دینی پرداخت. وی در سال ۱۲۸۶ش برای ادامه تحصیل وارد مشهد شد و در مدرسه فاضل‌خان حجره گرفت و از محضر دانشورانی چون حاج شیخ حسن برسی، میرزامحمدباقر مدرس‌ رضوی، میرزا عبدالجواد ادیب‌ نیشابوری(ادیب‌اول)، حاج میرزاحسین از شاگردان میرزای شیرازی و حاج میرزا اسماعیل مجتهد علم آموخت. وی سال ۱۲۹۹ش، پس از فوت پدر و طبق وصیت او برای ادامه تحصیل به نجف رفت و فقه و اصول را نزد آیات میرزاحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، آقاضیاء عراقی و حاج سید محمد فیروزآبادی فراگرفت و از همه اساتید خود اجازه اجتهاد دریافت نمود و به فقیه‌ سبزواری اشتهار یافت. وی در ۳۸ سالگی به درخواست مردم سبزوار به ایران بازگشت و در مشهد ساکن شد و به تدریس فقه و اصول و فلسفه و نیز اقامه نماز جماعت روی آورد و خدمات اجتماعی و عمرانی کم‌‌نظیری انجام داد.

[۲۲]. دکتر احمد دامغانی: تا آنجا از نام‌بردن مرحوم پدرم در ضمن اساتید مرحوم واعظ‌زاده دریغ دارند، عیبی ندارد که: «تِلکَ قَضایا قِیاساتُها مَعَها».