بازی و سرگرمی از منظر احادیث اهل سنت

اختصاصی شبکه اجتهاد:بازی به معنی هرگونه فعالیتی است که صرفاً به قصد سرگرمی و لذت‌جویی باشد و مشمول کسب و کار نشود.


بازی به معنی هرگونه فعالیتی است که صرفاً به قصد سرگرمی و لذت‌جویی باشد و مشمول کسب و کار نشود. راغب در این خصوص می گوید:

«أصل الکلمه اللُّعَابُ و هو البزاق السائل و قد لَعَبَ یَلْعَبُ لَعْباً: سال لُعَابُهُ و لَعِبَ فلان: إذا کان فعله غیر قاصد به مقصدا صحیحا، یَلْعَبُ لَعِباً. قال:«وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»۱؛ لَعْب‏ به معنى بازى از ریشه‏ لُعَاب‏ که همان بزاق و آب دهان است، گرفته شده است. فعل آن “لَعَبَ‏ یَلْعَبُ‏ لَعْباً” است، یعنى بزاق دهانش جارى شد، اما “لَعِبَ‏ فلان” با کسره حرف (ع) در موقعى است که کسى کارى را بدون قصد و هدف و مقصد صحیحى انجام دهد، مضارعش “یَلْعَبُ‏” و مصدرش “لَعِباً” است. در آیات قرآن آمده است: «زندگى دنیا اگر بدون هدفى متعالى برگزار شود، صرفاً بازیچه و کار بیهوده‏‌اى بیش نیست»۲.

او سرگرمی و لهو را نیز این‌گونه تعریف کرده است:

«اللَّهْو و هو کلُّ شی‌ءٍ شَغَلَک عن شی‌ء، فقد ألْهَاک»۳؛ لهو هرگونه مشغولیت و سرگرمی به چیزی است که انسان را از پرداختن به چیز دیگر باز دارد.

از مجموع احادیث شیعه و سنی، این گونه دریافت می‌شود که حرمت و حلیت بازی و سرگرمی برای افراد مکلف بستگی به این دارد که از بازی چه هدفی داشته باشند و با چه ابزاری بازی کنند و چه مدت زمانی را صرف آن کنند. سرگرمی با برخی انگیزه­‌ها حلال و با برخی پیامدها حرام است. درباره سرگرمی‌ها، زمان و ابزار نیز در حلیت و حرمت آن تأثیر دارد، بازی با برخی ابزار و نیز سرگرمی در مدت زمان طولانی که انسان را از امور مهمه و وظایف لازمه باز دارد، به یقین حرام است.

اقسام بازی از منظر احادیث اهل سنت

الف) بازی‌های حرام

* در روایات اهل سنت، بازی در امور دین مورد نهی قرار گرفته است:

«ثلاث لا یجوز اللعب فیهن الطلاق و النکاح و العتق»؛ بازی و شوخی در سه امر نکاح، طلاق و عتق جایز نیست؛ یعنی نمی‌توان از روی شوخی این سه مورد را جاری کرد و ملتزم به اجرای آن نبود. هرچند برخی از فقیهان اهل سنت این بازی را مکروه تلقی کرده‌اند:

«یجوز اللعب فى کل شىء غیر ثلاث خلال فمن لعب بشىء منهن جاز و إن کره: إن نکح فقد جاز نکاحه و إن طلق فقد جاز طلاقه و إن أعتق فقد جاز عتاقه»؛ بازی در هر چیزی جایز است جز سه تا بازی که روا نیست و اگر کسی انجام بدهد کار مکروهی کرده است، اگر در نکاح بازی در بیاورد، نکاحش جایز است، همین طور طلاق و عتقی که انجام داده، مکروه اما جایز است۴.

* بیهقی درباره بازی‌های حرام یا مکروه می‌نویسد:

«بازی‌هایی که جایز نیست یا مکروه است عبارتند از: بازی با نرد، سلیمان بن بریده از پدرش نقل کرده که رسول خدا(ص) گفت: که بازی با نرد شیر، مثل این است که فرد دستش را در گوشت و خون خوک فرو بکند. بازی ممنوع دیگر شطرنج است. برای کراهت این بازی جعفر بن محمد از پدرش و در نهایت از حضرت علی(ع) نقل کرده است که «شطرنج قمار عجم‌هاست». ابن شهاب از ابوموسی اشعری نقل کرده است که «باشطرنج جز خطاکار بازی نمی‌کند»۵.

 * از ابن عمر نیز روایت شده است که: «خداوند حق را نازل کرد تا باطل را با آن نابود کند و با نزول حق، لعب، زفن (رقص و پایکوبی)، زمارات (ابزار سوت‌زنی) مزاهر (ابزار خوشحالی) و کنارات (دف یا طبل یا طنبور) را باطل شدند»۶.

* سرگرمی‌های حرام گاهی با حیوانات است، چون با حیوان آزاری و تعذیب آن‌ها همراه است. از باب نمونه متن فتوای ذیل را ببینید:

«سگ جنگی و خروس جنگی چون موجب ایلام و ایجاد درد بدون فائده به جان حیوان است، بدین جهت حرام می‌باشد. ابن سرادقه گفته است به رقص آوردن میمون حرام است، چون موجب تعذیب آن‌هاست. همین‌طور به جان‌هم‌انداختن خروس‌ها و شاخ به شاخ کردن قوچ‌ها حرام است. تفریح با این اشیاء که نام بردیم حرام است؛ چون در این تفریح کمک کردن بر حرام مترتب است.

همین‌طور بازی با گنجشک که مردم را بر آن جمع بکند حرام است، بازی سرعت و سبقت‌گیری و رفتن روی طناب، بازی با پوست‌های دباغی‌شده در پرتو چراغ که به خیال سایه مسمی‌ شده، حرام است. شیخ ما گفته است شایسته است در بازی سبقت‌گیری و مسابقات قهرمانی این قید اضافه شود که اگر در این بازی‌ها جهت سلامتی غلبه داشته باشد، مثل موج‌سواری جایز است، وگرنه حرام می‌باشد»۷.

ب) بازیها و سرگرمیهای مباح

* «عقبه ابن عامر از پیامبر روایت کرده است که به اصحاب دستور داد: تیراندازی و اسب‌سواری انجام دهید و تیراندازی نسبت به اسب‌سواری بیشتر مطلوب من است. هر سرگرمی کار باطل و بیهوده‌ای است، جز تیراندازی با کمان، تربیت اسب و بازی با همسران و خانم‌ها»۸.

* از عایشه روایت شده است که: «قسم به خداوند رسول خدا را دیدم که دم درب حجره من ایستاده بود. گروهی از حبشی‌ها با ابزار جنگ در فضای مسجد به بازی پرداخته بودند، رسول خدا(ص) مرا با جامه‌اش پوشانید تا بتوانم از روی شانه پیامبر به سرگرمی آنان نگاه بکنم. پیامبر به اندازه‌ای ایستاد تا من خود منصرف شوم، شما خود اندازه بگیرید که یک کنیزک تازه جوان چه مقدار حریص به سرگرمی است».

از ابوالاسود و از عائشه نقل شده است که: «آن روز عید بود و سیاه‌پوستان با سپرهای پوستی و ابزار جنگی بازی می کردند». شیخ گفته است این حدیث دلالت بر جواز بازی و سرگرمی با ابزار جنگ دارد، چون با این بازی آمادگی برای مبارزه با دشمن فراهم می‌شود. جواز نگاه برای عائشه ظاهراً به این دلیل بوده است که او هنوز کوچک بوده و یک زن کامل نبوده و این زمان نیز قبل از حکم حجاب بوده است»۹.

* از عایشه روایت شده است که: «من در نزد رسول خدا(ص) با دختران و همسالانم بازی می‌کردم، آنگاه که رسول‌ خدا می‌آمد، دوستانم فرار می‌کردند. رسول خدا(ص) آنان را به سوی من برمی‌گرداند تا با من بازی کنند. انس گفته است قمع به مفهوم فرار کردن است»۱۰.

* در احادیث اهل سنت بارها از جواز الاکلنگ بازی برای کودکان از سوی عایشه سخن به میان آمده است. محتوای این مجموعه احادیث این است که وقتی به مدینه آمدیم، در سن نه سالگی با دوستانم الاکلنگ بازی می‌کردم، در حالی که موهایم آویزه گوش‌هایم بود، زنانی از انصار  مرا با خود بردند و برای ازدواج با پیامبر آماده کردند. البته این احادیث را نه به عنوان قول پیامبر، بلکه به حیث سیره یا تقریر آن بزرگوار می‌توان قلمداد نمود۱۱.

* بازی‌های پیامبر در کودکی نیز شاهدی بر اباحه سرگرمی‌ها برای کودکان می‌باشد. گفته شده است که پیامبر اکرم(ص) در زمان طفولیت به بازی «عُظَیم وَضّاح» می‌پرداخته است. این بازی را چنین وصف کرده‌اند: «جست‌وجو کردن (در تاریکی) به منظور یافتن استخوان سفیدی که به نقطه‌ای دور پرتاب شده است. همبازی‌ها یابنده را بر پشت خود سوار می‌کرده‌اند»۱۲.

نتیجه

از تأمل در مجموع احادیث شیعه (که در یادداشت دیگری مورد بررسی قرار گرفت) و احادیث سنی روشن می شود که اگر بازی و سرگرمی آمیخته به امور حرامی چون قمار، اضرار به خود یا دیگران و حیوان‌آزاری و ترک واجب و بازی با امور دین باشد، به میان آمدهمد  برای ازدواج با پیامبر  آمدیم در سن نه سالگی روی الاکلنگ بودم که عکس شده است«حرام است. در غیر ‌این‌صورت، اگر آمیخته با برد و باخت نبوده، موجب ضرر به جان یا مال کسی یا حیوان‌آزاری یا بازی با امور دین نباشد، مباح است.

ظاهراً نظر منفی نسبت به بازی از آن رو شکل گرفته است که بازی‌ها در گذشته بیش‌تر یا ابزار قمار بوده  یا لهو و سبب غفلت از یاد خدا و معاد و گذران بی‌فایده عمر می‌شده است یا ناشی از خوشی و لذت‌جویی بیش از اندازه همراه با رفتارهای ناشایست و کارهای غیراخلاقی بوده است. ظاهراً احادیث و نیز فقیهان با نظر به این‌گونه بازی‌ها و آثار آن‌ها بوده است که در مواردی بازی را حرام و یا مکروه شمرده‌اند. به‌عبارت دیگر، اگر بازی این پیامدها را نداشته باشد، مباح است.

 

 

منابع

۱. زین‌الدین أبو یحیى السنیکی؛ زکریا بن محمد بن زکریا الأنصاری (المتوفى: ۹۲۶هـ)؛ أسنى المطالب شرح روض الطالب؛ مصدر الکتاب: موقع الإسلام؛ http://www.al-islam.com.

۲. شمس الحق العظیم آبادی، محمد؛ عون المعبود فی شرح سنن ابی داود؛ أربعه عشر جزءا؛ دار الفکر، بی جا؛ ۱۴۱۵هـ / ۱۹۹۵م.

۳. الخُسْرَوْجِردی الخراسانی، أبوبکر البیهقی؛ أحمد بن الحسین بن علی بن موسى (المتوفى: ۴۵۸هـ)؛الآداب للبیهقی؛ مصدر الکتاب: موقع جامع الحدیث؛ http://www.sonnhonline.com.

۴. أبوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الزمخشری جار الله (المتوفى: ۵۳۸هـ)؛ الفائق فی غریب الحدیث و الأثر؛ مصدر الکتاب: موقع الوراق؛ http://www.alwaraq.net.

۵. جلال‌الدین السیوطی؛ عبدالرحمن بن أبی بکر، (المتوفى: ۹۱۱هـ)؛ جامع الأحادیث؛ مصدر الکتاب: موقع جامع الحدیث؛ http://www.sonnhonline.com.

۶. واسطى، زبیدى، حنفى، محب‌الدین، سید محمد مرتضى حسینى، تاج العروس من جواهر القاموس، ۲۰ جلد، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت، اول، ۱۴۱۴ ه‍.ق.

 

پی‌نوشت‌

[۱]. عنکبوت/۹۴.

[۲]. حسین بن محمد راغب اصفهانى، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۴۱‌.

[۳]. احمد بن فارس بن زکریا، ابوالحسین، معجم مقائیس اللغه، ج ‌۵، ص ۲۱۳.

[۴]. عبدالرحمن بن أبی بکر، جلال‌الدین السیوطی؛ جامع الأحادیث (المتوفى : ۹۱۱هـ)؛ ج۲۴؛ ص ۳۷.

[۵]. «باب ما لا یجوز أو یکره من اللعب: منها النرد؛ عن سلیمان بن بریده، عن أبیه، أن رسول الله(ص) قال: «من لعب بالنردشیر فکأنما غمس یده فی لحم خنزیر و دمه و منها الشطرنج و قد نص على کراهیه اللعب بالشطرنج و هذا لما رویناه عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن علی(ع)، أنه کان یقول: «الشطرنج هو میسر الأعاجم». حدثنی یونس بن یزید، عن ابن شهاب أن أباموسى الأشعری قال: «لا یلعب بالشطرنج إلا خاطئ».

[۶]. «ابن عمر رضی الله عنهما – إن الله أنزل الحق لیذهب به الباطل و یبطل به اللعب و الزَّفن و الزّمارات و المزاهر و الکنارات.» (أبوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الزمخشری جار الله (المتوفى: ۵۳۸هـ) الفائق فی غریب الحدیث و الأثر؛ ج۱۰، ص ۱۸۷)

[۷]. «وَ یَحْرُمُ التَّحْرِیشُ بَیْنَ الْکِلَابِ وَ الدُّیُوکِ لِمَا فِیهِ مِنْ إیلَامِ الْحَیَوَانِ بِلَا فَائِدَهٍ وَ قَالَ ابْنُ سُرَاقَهَ فِی أَدَبِ الشُّهُودِ وَ یَحْرُمُ تَرْقِیصُ الْقُرُودِ لِأَنَّ فِیهِ تَعْذِیبًا لَهُمْ وَ فِی مَعْنَاهُ الْهِرَاشُ بَیْنَ الدِّیکَیْنِ وَ النِّطَاحُ بَیْنَ الْکَبْشَیْنِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ یَحْرُمُ التَّفَرُّجُ عَلَى هَذِهِ الْأَشْیَاءِ الْمُحَرَّمَهِ لِأَنَّ فِیهِ إعَانَهً لَهُمْ عَلَى الْحَرَامِ وَ کَذَلِکَ عَلَى مَنْ یَلْعَبُ بِالْعُصْفُورِ وَ یَجْمَعُ النَّاسَ عَلَیْهَا وَ یَحْرُمُ اللَّعِبُ بِالْحَاثِّ وَ مَشْیُ الْبَهْلَوَانِ عَلَى الْحَبْلِ وَ اللَّعِبُ بِالْجُلُودِ الْمُقَصَّصَهِ فِی ضَوْءِ السِّرَاجِ الْمُسَمَّى بِخَیَالِ الظِّلِّ قَالَ شَیْخُنَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ لِلَّعِبِ بِالْحَیَّاتِ وَ مَشْیُ الْبَهْلَوَانِ کَرُکُوبِ الْبَحْرِ إنْ غَلَبَتْ السَّلَامَهُ جَازَ وَ إِلَّا حَرُمَ» (زکریا بن محمد بن زکریا الأنصاری، زین‌الدین أبو یحیى السنیکی (المتوفى : ۹۲۶هـ)؛ أسنى المطالب شرح روض الطالب؛ ج۲۲؛ ص ۴۱۵)

[۸]. عن عقبه بن عامر قال: قال النبی(ص): «ارموا و ارکبوا و إن ترموا أحب إلی من أن ترکبوا، کل شیء یلهو به الرجل باطل إلا رمی الرجل بقوسه، أو تأدیبه فرسه، أو ملاعبته امرأته.» (أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی، أبوبکر البیهقی (المتوفى: ۴۵۸هـ) الآداب للبیهقی؛ ج۲؛ ص ۳۳۶)

[۹]. عن عائشه قالت: «و الله لقد رأیت رسول الله(ص) یقوم على باب حجرتی و الحبشه یلعبون بالحراب فی المسجد و رسول الله(ص) یسترنی بثوبه لأنظر إلى لعبهم بین أذنه و عاتقه، ثم یقوم من أجلی حتى أکون أنا التی أنصرف فاقدروا قدر الجاریه الحدیثه السن الحریصه على اللهو». و رواه أبوالأسود، عن عروه، عن عائشه و قال فی الحدیث: و قالت: «کان یوم عید تلعب السودان بالدرق و الحراب ». قال الشیخ رحمه الله: و فی هذا دلاله على جواز اللعب بالحراب لما فیه من الاستعداد لحرب العدو و یشبه أن یکون إنما أباح لعائشه النظر إلیهم لکونها جاریه صغیره لم تبلغ مبلغ النسا وکان ذلک قبل نزول الحجاب. والله أعلم.» (أحمد بن الحسین بن علی، أبوبکر البیهقی (المتوفى: ۴۵۸هـ) الآداب للبیهقی؛ ج ۲؛ ص ۳۳۸)

[۱۰]. «عن هشام بن عروه، عن أبیه، عن عائشه أنها قالت: «کنت ألعب بالبنات عند رسول الله(ص) و کان یأتینی صواحبی فینقمعن من رسول الله(ص). قالت: و کان النبی(ص) یسر بهن إلی فیلعبن معی». قال أنس: ینقمعن: یفررن.» (أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی، أبوبکر البیهقی (المتوفى: ۴۵۸هـ) الآداب للبیهقی؛ ج۲؛ ص ۳۵۰)

[۱۱]. «حدثنا موسى بن إسمعیل حدثنا حماد أخبرنا هشام بن عروه عن عروه عن عائشه رضی الله عنها قالت فلما قدمنا المدینه جاءنی نسوه و أنا ألعب على أرجوحه و أنا مجممه فذهبن بی فهیأننی و صنعننی ثم أتین بی رسول الله(ص) فبنى بی و أنا ابنه تسع سنین حدثنا بشر بن خالد أخبرنا أبوأسامه حدثنا هشام بن عروه بإسناده فی هذا الحدیث قالت و أنا على الأرجوحه و معی صواحباتی فأدخلننی بیتا فإذا نسوه من الأنصار فقلن على الخیر و البرکه حدثنا عبیدالله بن معاذ حدثنا أبی حدثنا محمد یعنی ابن عمرو عن یحیى یعنی ابن عبدالرحمن بن حاطب قال قالت عائشه رضی الله عنها فقدمنا المدینه فنزلنا فی بنی الحارث بن الخزرج قالت فوالله إنی لعلى أرجوحه بین عذقین فجاءتنی أمی فأنزلتنی ولی جمیمه و ساق الحدیث.» (محمد شمس الحق العظیم آبادی؛ عون المعبود فی شرح سنن ابی داود؛ کتاب الأدب؛ باب فی الأرجوحه، ص ۲۲۹)

[۱۲]. سید محمد مرتضى حسینى، واسطى، زبیدى، حنفى، محب الدین، تاج العروس من جواهر القاموس؛ ج‏۱۷؛ ص۴۸۸.