شریعت و انتقال مفاهیم از طریق بازی

اختصاصی شبکه اجتهاد:«بازی» به خودیِ خود یک عنوان شناخته‌شده فقهی نیست، بلکه یک عنوان عرفی با معنای موسَّع است، به نحوی که حل معما، سرگرمی‌ها، مسابقات، انواع ورزش‌ها، ویدیوگیم‌ها و... را به یکسان «بازی» می‌خوانند.


«بازی» به خودیِ خود یک عنوان شناخته‌شده فقهی نیست، بلکه یک عنوان عرفی با معنای موسَّع است، به نحوی که حل معما، سرگرمی‌ها، مسابقات، انواع ورزش‌ها، ویدیوگیم‌ها و… را به یکسان «بازی» می‌خوانند. اما موارد مذکور به لحاظ شرعی و در قلمروی بررسی اجتهادی در فقه به لحاظ موضوعی، صورت‌بندی تازه‌ای می‌یابند. مثلاً عناوینی چون «قمار»، فارغ از عناوین عرفی بالا، بر هر مورد از سرگرمی، مسابقه و ورزش قابل صدق است، یعنی نوعی غربال شرعی موضوعات عرفی توسط روش پژوهش شرعی (اجتهاد) صورت می‌گیرد. عناوین دیگری چون لهو و لعب، سبب حفظ الصحه (سلامتی)، آمادگی برای جهاد نیز می‌توانند به تمایزگذاری‌های شرعی منتهی شوند و به حسب هر عنوان موضوعی، حکم خاص خود را پیدا کنند.

فقه در پرداخت اجتهادی به چنین مواردی که موضوع بی‌واسطه هیچ حکم فقهی نیستند، یا به عروض عناوین ثانوی باید توجه کند، چنانکه در بند قبل از آن سخن رفت، یا به عموم و اطلاقات ادله در معنای عام که هم شامل نصوص می‌شود و هم اصول لفظی و عملی. در خصوص بازی، به جز مواردی که معروض عنوان ثانوی هستند و تابع حکم همان عنوان، اصل اباحه جریان دارد. اما اگر «شریعت» را در معنایی موسَّع مراد کنیم، طوری که بیش از اعلام حکم شرعی موضوعات از پیش حاضر و آماده خود را با مسائل دیگری که در راستای غایات شریعت به طور کلی قرار دارد مرتبط ببیند، مسائل مهمی را برای طرح و بررسی پیش روی خواهد گذاشت. خصوصاً اگر به این نکته به لحاظ تاریخی تأییدشده توجه کنیم که ورود اجتهاد فقهی به موضوعات نوپدید و ذوابعادی چون همین مسئله «بازی» علاوه بر بسط گفتمان شرعی در حوزه‌های مسکوت مانده، سپهری برای الهام گرفتن پژوهشگران فقه (مجتهدان) به‌منظور بازخوانی منابع دینی فراهم می‌کند که ارزش ویژه‌ای جهت به نمایش گذاشتنِ پویایی فقه دارد.

دو مسئله مهم راجع به «بازی» در ارتباط با غایات و اهتمام‌های شریعت

الف) مقوله «بازی» برای تبلیغ احکام شریعت و آموزه‌های دینی، واجد قابلیت‌های ویژه‌ای است. به‌عنوان نمونه، بازی می‌تواند به عنوان یک شیوه آموزشیِ بی‌نیاز از تحصیل، در سنین پایین مورد استفاده قرار گیرد. علاوه بر این، جذابیت‌ها و تنوع بازی‌ها و امکان بسیار زیادِ طراحی بازی‌های هدفمند برای ارائه آموزش‌های مختلف به مخاطبان گوناگون، خود پتانسیل بزرگی برای تبلیغ دینی به شمار می‌رود. هرچند لازم نیست طراح با پایبندی به آموزش مستقیم (چون برگزاری کلاس، همایش، سخنرانی، نگاشتن کتاب و یادداشت) دست خود را ببندد و از تنوع و قابلیت به‌روز شدن فوق‌العاده‌ای که بازی‌های رایانه‌ای (به عنوان پراقبال‌ترین و جذاب‌ترین روش آموزشی غیرمستقیم) دارند، محروم شود. مضاف بر موارد پیشین، فرایند آموزش به‌واسطه بازی‌های رایانه‌ای از پویایی خاصی برخوردار است که اثر آن را مضاعف می‌سازد، مثلاً قواعد بازی‌های سنتی پیش از بازی به بازیکن منتقل می‌شود اما در بازی رایانه‌ای قواعد به صورت فعال توسط کاربر به مرور کشف و فهم می‌شوند و این به جذابیت و بالا بردن تمرکز کاربر کمک می‌کند.

خصیصه دیگر این بازی‌ها این است که در مدتی طولانی مخاطب خود را حفظ می‌کنند؛ بسیاری از بازی‌ها حداقل تا یک ماه به صورت مدام ذهن بازیکن را مشغول خود کرده و تأثیرات ماندگاری برجای می‌گذارند. از سوی دیگر به خوبی روشن شده است که حوزه معروف به «گیم»(game) امروزه به‌واسطه افزایش اوقات فراغت به واسطه توسعه رفاهی جوامع، حجم زیادی از مخاطبان در گستره‌های سنی مختلف را به خود مشغول می‌دارد. طبق آمار بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای، ۲۳ میلیون کاربر ایرانی از ۷ تا ۴۰ سال اوقات خود را با این بازی‌ها پر می‌کنند که ۸۰ درصد ایشان بین ۸ تا ۱۵ سال سن داشته و به طور متوسط روزانه ۲ ساعت از وقت خود را صرف این بازی‌ها می‌کنند (ircg.ir).

از آنجا که بسیاری از بازی‌ها یا وارداتی هستند و یا اگر تولید داخل محسوب می‌شوند، طبق یک الگوی مطالعه‌شده و هدفمند به محتوا توجه نشان نمی‌دهند، در برخورد فرهنگی و ایدئولوژیکِ مشهود در این قلمرو، قاعدتاً سرنوشتی جز مغلوب شدن در این کارزار فرهنگی نخواهند داشت. هرچند بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای بر اساس مصوبه ۵۸۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی مورخ ۹ خرداد ۱۳۸۵ بنیان‌گذاری شده و از سال ۱۳۹۰ «انستیتو ملی بازی‌سازی» را برای آموزش نیروی متخصص بازی‌سازی در ایران، راه‌اندازی کرده است اما بینش عمومی و مطالعات محتواییِ مرتبط با حوزه دین در این زمینه همچنان محتاج صرف وقت و هزینه است.

ب) با اینکه بازی‌ها قابلیت‌های فراوانی برای انتقال مفاهیم دارند، در عین حال مبتلا به کاستی‌های اختصاصی خود هم هستند. بازی‌ها چون ظرفیت‌های زبان گفتاری و مکتوب از جمله توانایی اندیشه انتزاعی را ندارند، برای آموزش دقیق و تفصیلی کارآمد نیستند. همین وضع امکان دارد به انتقال آموزه‌های دینی بدون تبیین کافی یا به شکلی نادرست و عامیانه بیانجامد و سپس با ورود مخاطبِ بازی که غالباً کودک یا نوجوان هستند، به سنین جوانی و بزرگسالی و مواجه شدن با آرای متضادی که در جامعه رواج دارند و بعضاً با استدلال‌هایی هم همراه هستند، آموزه‌های دوران پیشینِ خود را با عنوان باورهای دوران عدم بلوغِ فکری به راحتی کنار بگذارند. این وضعیت را می‌توان در پرستیژی که همواره روشنفکری یا روشنفکرنماییِ مخالف با سنت دینی برای بسیاری از جوانان داشته و از این جهت جذابیت خاصی هم دارد، شاهد بود. این روشنفکری یا منتقد آموزه‌های دینیِ ناقصی است که در دوران پیشین زندگی به او دیکته شده و یا احساس کهنگی و بی‌ارتباطی آموزش‌های دینی‌اش با مسائل روز خود و جامعه‌اش او را بدین سمت سوق می‌دهد.

مسئله تدریجی بودن ناگزیرِ آموزش هم آسیب‌های این موقعیت را به کلی رفع نمی‌کند؛ یعنی اینکه ما به کودک و نوجوان چیزی را به صورت سربسته و کلی بیاموزیم و سپس در سنین بالاتر همان‌ها را به تفصیل و با استدلال به آن‌ها بیاموزیم، همچنان با این مشکل مواجه است که این قشر تازه به جوانی رسیده، غالباً از بدیل‌های پیش رویِ خویش به امر تازه و بدیع‌تر رغبت دارد و این وضعیت روان‌شناختی کفه موافقت با آموزه‌ای که برای آن‌ها در دوران تمام شده کودکی سابقه نداشته باشد را سنگین‌تر می‌کند. خصوصاً در مورد مسائل دینی نسبت به مسائل علمی این وضع حساس‌تر است؛ چون در جامعه ما در سطح عمومی همواره مسائل دینی به صور مختلف و الحق بی‌شماری خود را نشان می‌دهد و از طریق ارزیابیِ کارآمدی آن بر اساس هنجارهایی که معمولاً ذهن عموم مردم را جهت‌دار می‌کند، مورد بازاندیشی قرار می‌گیرد. در چنین شرایطی احتمال کنار گذاشتن آموزه دینیِ به درستی و به تفصیل تبیین نشده بسیار زیاد است و اگر چنین اتفاقی روی دهد، آن زمینه خنثایی که دعوت به دین در آن به‌راحتی ممکن بود، به زمینه‌ای مبدل می‌شود که یک مقاومت ناشی از سطحی انگاری در انتقال مفاهیم آن را درگیر کرده است.

هدف از طرح این نکته آسیب‌شناسانه، صرفاً این است که آموزش دوران کودکی و نوجوانی بیش از اقدامات کورِ به ظاهر دینی، محتاج مطالعه چندجانبه و سپس اقدامات حساب شده و سنجیده است. در مورد پیش‌دبستانی و دبستان‌های به اصطلاح قرآنی نیز همین مسئله به جد باید مورد توجه قرار گیرد. به هیچ وجه معقول نیست که کلیت این مدارس را مورد تأیید بی‌چون‌وچرا قرار دهیم در حالی که هنوز به پژوهش در مورد مؤلفه‌های دخیل در کارآمدی آن‌ها با روش‌های نظری و میدانی (چه آماری و چه کیفی) نپرداخته‌ایم و هنوز به حجتی دست نیافته‌ایم که به ما نشان دهد در پس یک تابلو و چند شعار تبلیغاتی، چه کیفیت و برنامه مطالعه‌شده و قابل دفاعی وجود دارد. وقتی راجع به پروژه اجرایی تبلیغ دین از دوران کودکی، نه آموزه‌های تعبدی بلکه رویه‌های عقلایی حاکم است، تنها چیزی که نسبت به شریعت و دین ما را مکلف می‌سازد، غایاتی چون نهادینه کردن و گسترش آموزه دینی برای اعضای جامعه اسلامی است و هرگاه نتوانیم میزان وصول به این غایات را به طرز روشمندی بررسی کنیم، معلوم نیست روی چه حسابی، به هر کسی که صرفاً دغدغه دینی دارد باید اعتماد نمود.