انجام بازی رایانهای در حد متعارف، اسراف نیست
اختصاصی شبکه اجتهاد:شاید بتوان گفت بازیهای رایانهای و استفاده از آنها، در میان اقشار مذهبی، عموماً منفور بوده و استفاده از آنها، تضییع عمر شمرده میشود. استاد جعفر نجفی بستان اما نظر دیگری دارد. شاگرد آیات عظام میرزا هاشم آملی، سید محمد روحانی، وحید خراسانی، آقا تقی قمی، میرزا جواد تبریزی و سید کاظم حائری، انجام بازیهای رایانهای را مترادف با اسراف نمیداند. به باور این استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، ملاک صدق اسراف، عقلایی نبودن و غیرمتعارف بودن مصرف است، نه چیزی دیگر. مطالب وی در این موضوعِ کمتر پرداختهشده فقه، خواندنی است.
حکم فقهی اسراف چیست؟ و دلیل کسانی که آن را حرام ندانسته و تنها تبذیر را حرام میدانند، چگونه ارزیابی میکنید؟
در رابطه با اسراف سه مطلب را باید بررسی کرد: مفهوم اسراف، حکم اسراف و مصادیق اسراف. اکنون هر یک از این سه کلمه را بهصورت جداگانه توضیح میدهیم.
مفهوم اسراف
یکی از راههای شناخت مفاهیم و سعه و ضیق آنها، شناخت مفاهیمی است که در ضدیت با آنها میباشند (تعرف الاشیاء باضدادها)؛ بنابراین برای دانستن مفهوم اسراف، نخست باید معنای ضد آن را بدانیم. در نصوص سه حالت فرض شده است؛ اسراف که نوعی افراط است، تقتیر که نوعی تفریط بوده و حد وسط که اقتصاد و اعتدال است. خداوند متعال در سوره فرقان در توصیف عبادالرحمن میفرماید: «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً». در روایت، عبدالله بن سنان میگوید: «سالت اباالحسن الاول(ع) عنی النفقه علی العیال فقال ما بین المکروهین الاسراف و التقتیر».
از آنچه گفته شد و از موارد تطبیق اسراف بر امور اعتقادی در ابواب متعدد معلوم میشود که تقتیر کوتاهی در استیفا و بهرهبرداری و خرج است و اسراف زیادهروی در آن امور است و هر دو منطبق بر امور مالی و غیرمالی میشوند. نظیر آنچه گفته شد در تبذیر هم وجود دارد، با این فرق که در نصوص تبذیر، دو حالت فرض شده است؛ تبذیر و تقدیر یا اقتصاد.
در روایت آمده است که «من اقتصد فی معیشته، رزقه الله و من بذر، حرمه الله». در دعا میخوانیم که: «علمنی حسن التقدیر و اقبضنی بلطفک عن التبذیر».
از آنچه گفته شد، معلوم میشود که تبذیر یعنی حیف و میل کردن اموال که میتواند به معنی نابود کردن آن باشد یا بهصورت صرف اموال در مهم، مثل تصدق بر فقرا غیر رحم و یا بهصورت ترک مصرف اموال در اهم مثل صرف نکردن آن برای کسانی که واجب النفقه فرد هستند. در این صورت هرچند مال را نابود نکرده، ولی با وجود اهم نباید در مهم صرف میشده؛ لذا مال حیف و میل شده است. از آنچه گفته شد، معلوم میشود که نسبت بین اسراف و تبذیر، عموم من وجه است. اسراف اعم است، چون در مال و غیرمال استعمال میشود، ولی تبذیر مختص به امور مالی است. تبذیر هم اعم است، چون گاهی میتواند با تضییع و نابودی مال همراه باشد و گاهی بدون نابودی مال است.
حکم اسراف
در حکم اسراف دو قول وجود دارد: حرمت و عدم آن. مشهور اولی و استاد ما آیتالله تبریزی(قدس الله سره)، قائل به عدم حرمت هستند و معتقدند دلیلی بر حرمت اسراف وجود ندارد و باید ادله را بررسی کنیم و ببینیم آیا حرمت از آنها استفاده میشود یا خیر؟ در ظهور آیات هم بحث است؛ از جمله در آیه ۶۷ سوره فرقان: « … لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا …». این آیه چنانچه گفته شد، مطلوب بودن ترک اسراف و تقتیر را میرساند؛ چه در مستحب باشد و چه در مکروه، چه در واجب باشد و چه در حرام و خصوص فعل حرام را در برنمیگیرد تا حرمت را از آن برداشت کنیم.
آیه دیگر، آیه ۱۴۱ سوره انعام است: « … إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ». عدم محبوبیت همیشه ملازم با مبغوضیت نیست و در آیه عقابی نیز برای اسراف ذکر نشده است تا دلیل حرمت باشد. ممکن است گفته شود حب و بغض ضدینی هستند که سومی ندارند. پس عدم حب معنایش مبغوضیت هست، ولی باز حرمت ثابت نمیشود، چون مبغوضیت اعم از کراهت و حرمت است.
آیه دیگر، آیه ۶ سوره نساء است که میفرماید: «وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا». این قسمت از آیه در مورد حرمت اکل مسرفانه است.
کل آیه چنین است: «وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِیهَا وَاکْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا وَابْتَلُواْ الْیَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا».
ادامه آیه، احکام دیگری را مطرح میکند و به هر حال آیه در باره نهی از زیادهروی است و نهی دال بر حرمت آن است و بدار یعنی ابتدائاً و بدون در نظر گرفتن مزد عمل است.
در اینجا ممکن است گفته شود که آیه دال بر حرمت اسراف در اکل مال است و بقیه موارد اسراف را شامل نمیشود …
در جواب میگوییم: در علم معانی، قاعدهای از عبدالقادر گیلانی نقل میشود که اگر قیدی زائد بر مسند و مسندالیه در کلام ذکر شود، غرض متکلم، رساندن آن قید اضافی است. بهطور مثال: در «زید جاء» بگوید «زید جاء الی البیت» که مراد فهماندن ظرف مجیء است. این مطلب عرفی است. لا تأکلوا مقدمهای است برای قید اضافی اسراف؛ یعنی اسراف نباید صورت بگیرد و اطلاقی برای اسراف ایجاد میکند؛ چه به اکل مال یتیم باشد یا به غیر اکل مال یتیم. مثالی دیگر: «مادر به فرزندش میگوید با کفش کثیف روی فرش راه نرو». در این صورت اگر بچه لجن را از جوی بردارد و روی فرش بریزد، توبیخ میشود، زیرا غرض کثیف نشدن فرش است. پس دلالت این آیه بر حرمت اسراف تام است.
آیه دیگر، آیه ۴۳ سوره غافر است: «أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ». برخی بر این باورند که این آیه دال بر اسراف راجع به امور اعتقادی است، چون آنان با ایمان نیاوردنشان اسراف میکنند. البته این اشکال صحیح نیست، چون این قسمت در مقام کبرای کلی نسبت به آیات قبل است که این افراد مسرف هستند و مسرفین در آتش جهنماند و اسراف حرام است. این نوعی تطبیق کبرای حرمت اسراف است.
آیات دیگری نیز مطرح هستند؛ مثلاً «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ
با توضیحات دادهشده، معنای اسراف از روایات و حرمت آن از آیات روشن شد. در مورد حکم تبذیر نیز آیه: «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ» کفایت میکند، چون برادر شیطان شدن به معنای مبغوضیت شدید است که مساوی با حرمت خواهد بود.
مصادیق اسراف نیز در حقیقت موضوع سؤالات بعدی شما خواهد بود که در پاسخ به آنها، بدان میپردازیم.
آیا حرمت اسراف، شامل اسراف در وقت نیز میشود؟ و ضابط آن چیست؟
همانطور که قبلاً بیان شد، اسراف معنای عامی دارد که شامل زیادهروی در افعال زمانی و در جان و نیرو و مال میشود. برخلاف تبذیر که مختص مال است. اتلاف وقت هرچند از مصادیق اسراف نیست، ولی حرمت آن را میتوان از بعض ادله استفاده کرد؛ مثلاً در ذیل آیه شریفه: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»، برخی روایات نعمت را به ولایت تفسیر کردهاند و برخی آن را بر عمر تطبیق کردهاند.
در روایت آمده است که در روز قیامت، فرد قدم از قدم برنمیدارد، مگر اینکه درباره چند چیز از او سؤال میشود. یکی از سؤالات این است که عمرش را در چه راهی فنا کرده است؟ پس نتیجه میگیریم اتلاف در وقت و زمان حرام است و برای شارع نیز این عمل مبغوض است. بهعنوان مثال، اگر انجام کاری در زمان کوتاه مقدور است، ولی فرد، ساعتها وقت صرف آن میکند، در حقیقت، عمرش را فنا کرده و مرتکب اسراف و زیادهروی شده است؛ یعنی کاری انجام داده که اقدام بر آن افعال، مستلزم اتلاف وقت است؛ مثلاً ساعتهای متمادی را صرف تماشای برنامههای تکراری تلویزیون کرده است.
نهی باید به فعل اختیاری شخص بخورد؛ مثلاً فرد، مالی را بیهوده خرج کرده و اسراف نموده و منهی شارع شده است اما زمان که فعل نیست و گذر آن قهری است، چطور میخواهد اسراف در زمان و وقت نکند، در حالی که گذر آن در اختیار او نیست؟
مراد از اسراف در وقت، زیادهروی در فعلی است که در آن ظرف زمانی واقع میشود؛ مثلاً فرد بهجای بیست دقیقه رفع خستگی، دو ساعت فیلم میبیند.
گاهی شخص، انسان تحصیلکرده و مفیدی است و وقتش اهمیت دارد. در این صورت معقول است که اسراف در آن ممکن باشد، ولی کسی که کلاً کار مفیدی انجام نمیدهد، اگر اتلاف وقت کند، نمیتوان کارش را اسراف شمرد تا حرام باشد.
وقت هر کس از یکی از این دو حالت خارج نیست: یا میتوانسته کار مفیدی انجام دهد که در این صورت اسراف از او متمشی است و حرام خواهد بود یا نمیتوانسته کار مفیدی انجام دهد که در این صورت خواستن کار مفید از او امری غیرمقدور است. اسراف به افعالی میخورد که در اختیار ماست و ما بر فعلی که جایگزین آن را نیاوردهایم، مواخذه میشویم.
آیا مقوله تفریح از آنجا که غالباً همراه با صرف وقت و مال هست، داخل در حکم فقهی حرمت اسراف میشود؟
تفریح بر دو گونه است؛ گاهی تفریح غیرعقلایی و بیش از حد است که در این صورت مصداق اسراف خواهد بود و قطعاً حرام است یا گاهی تفریح عقلایی است؛ به این معنا که فرد کاری انجام داده و خسته شده است و برای رفع خستگی و تمدد اعصاب، به مقداری که غرض مذکور بر آن مترتب شود، تفریح میکند. در این صورت، تفریح وی، مصداق اسراف و تبذیر نیست. سیره علما نیز بر همین بوده است و وقتی از مطالعه خسته میشدند، در باغ قدم میزدند یا کتاب شعر یا فکاهی مثل زهر الربیع میخواندند تا خستگی رفع شود.
آیا انجام بازیهای رایانهای به جهت صرف وقت و مال، مشمول حکم اسراف هست؟ ضابط تشخیص بازیهای مسرفانه از بازیهای غیرمسرفانه چیست؟
از جواب سؤال قبل مشخص شد که اگر بازی کامپیوتری در حدی عقلایی و متعارف باشد، مشکلی ندارد. البته مقدار متعارف تفریح در بین انسانها متفاوت است. درباره کودک، اگر بیش از دو ساعت در روز هم بازی کند، منعی وجود ندارد، ولی فرد جوان و پیر به تفریح کمتری نیاز دارند. باید دید عقلا چه مقدار را محقق غرض میدانند. میزان منطقی تفریح، حتی در افراد همسن نیز متفاوت است. ممکن است جوانی افسرده بوده و نیاز بیشتری به بازی داشته باشد تا نشاط پیدا کند، ولی جوان دیگر، نیاز کمتری به نشاط و رفع خستگی داشته باشد که در این صورت، بیش از این مقدار اسراف و حرام خواهد بود.
آیا میتوان احادیث «لاسرف فی …» را به تنقیح مناط، به معنای عدم صدق اسراف در امور مشروع و عقلایی هر زمان دانست و به همین مناط، تفریح و شادیهای سالم را خارج از مقوله اسراف دانست؟
اینگونه تعابیر تنزیلی و حکمی است و درباره طعام یا ضیاء و موارد دیگر وارد شدهاند. مثلاً، کسی که با یک بشقاب غذا، سیر میشود، اگر دو بشقاب بخورد، حکم اسراف را ندارد و نباید درباره آنها مؤاخذه شود. همانطور که در روایات به این مطلب تصریح شده است که اگر به خانه کریمی بروید و زیاد غذا بخورید، میزبان نباید مهمانش را برای زیادهروی در خوردن مؤاخذه کند. در مورد خداوند عالم که اکرم الاکرمین است، به طریق اولی قبیح خواهد بود که برای این امور، افراد را مؤاخذه کند اما اینکه بتوانیم از این موارد تنقیح مناط کنیم، کمی سخت بوده و نیازمند دلیل است، چون احتمال خصوصیت داده میشود.
میتوان گفت انجام برخی امور مفید است؛ مثلاً نور در شب هرچه بیشتر باشد، بهتر است یا طعام، کالری بیشتری به بدن رسانده و نیروی فرد بیشتر میشود. آیا میتوان به مواردی از این قبیل تنقیح مناط کرد؟
تا حدی که مناسبت حکم و موضوع اقتضاء کند، مفید است، ولی بیشتر از آن مفید نیست و حتی ممکن است مضر هم باشد. البته اینکه فرمودند: «لاسرف فی الطعام»، به این معنا نیست که میزبان، مهمانی تجملاتی داده و چند نوع غذا درست کند و بیشتر آن را دور بریزد. مقصود این است که اگر بهجای دور ریختن غذای زائد، آن را بخورد، اسراف نکرده است. راجع به نور هم، غرض این است که فرد در شب تاریک حرکت نکند تا صدمه ببیند؛ لذا فرمودند در نور اسراف نیست تا کسی صدمه نبیند. سرایت حکم از این موارد به نظایر آنها منعی ندارد، ولی به دیگر موارد مشکل است.
روایت «لَیْسَ فِیمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَاف …» را که در مستدرک آمده است، میتوان به عنوان کبرای کلی مطرح کرد؟
همین مضمون در وسائل در آداب حمام نیز آمده است که فردی میگوید بعد از استعمال نوره، آرد گندم را به مواضع نوره میمالد تا بوی بد آن از بین برود و امام فرمودند عیبی ندارد، چون صلاح بدن است. البته سرایت دادن این حکم به بقیه موارد اسراف و زیادهرویهای غیرعقلایی، صحیح نیست.
ورزش نیز موجب اصلاح بدن است. حال اگر شخص بهجای اینکه با نیم ساعت ورزش کردن، بدنش را اصلاح کند، صبح تا شب ورزش کند، اسراف کرده است؟
همانطور که قبلاً عرض کردم، این موارد نیز حد دارد. حتی در آرد گندم زدن به موضع نوره، اگر مقدار از حد معینی بیشتر شود، مصداق زیادهروی و اسراف است. ما کبرای عقلایی بودن را مطرح کردیم و دیگر نیاز به تکلف استدلال به این روایات نیست. اگر عقلا موردی را زیادهروی بدانند و شارع از آن ردع نکرده باشد، بلاشک اسراف خواهد بود و تنقیح مناط ممکن نیست، چون مناطات دست ما نیست؛ لذا نمیتوان حکم را به بقیه مواردی که صلاح بدن نیست، سرایت داد.
برچسب : اسراف و بازی های رایانه ای جعفر نجفی بستان فقه و بازی فقه و بازی های رایانه ای