‌لهو حرام نیست

اختصاصی شبکه اجتهاد:آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، نویسنده و استاد مطرح درس خارج فقه حوزه علمیه قم، در مقاله‌ای که در شماره ۸۲ مجله فقه اهل‌بیت منتشر شده است، به بررسی مفهومی و فقهی «لهو» از دیدگاه اسلام پرداخته است. خلاصه‌ای از این مقاله، در زیر می‌آید.


لفظ «لهو» در لا‌به‌لای استدلالات فقهی، زیاد استفاده‌ شده استt به‌گونه‌ای که اگر کسی ادعا کند این لفظ در جمیع ابواب فقه استعمال شده، ادعای گزافی نکرده استt ولی تاکنون تحقیق مستقلی درباره لفظ لهو صورت نگرفته و اگر هم کسی در این باره مطلبی بیان کرده باشد، بیشتر از یک صفحه نیست. ما در ابتدا کلمات لغویین و سپس کلمات فقها را بررسی می‌کنیم تا معنای این لفظ روشن شود و ابهام آن مرتفع شود.

پیشینه لغوی

وقتی به کلمات لغویین مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم برای لهو معانی متعددی ذکر کرده‌اند که می‌توان جمیع این معانی را در چند معنا خلاصه کرد:

۱. لهو کنایه از جماع است.

۲. لهو رها کردن شیء و روی‌گردانی از آن است.

۳. لهو چیزی است که انسان را مشغول به خود می‌کند به‌گونه‌ای که از دیگر امور غافل می‌شود.

۴. لهو آن چیزی است که انسان به آن میل دارد و از آن لذت می‌برد، بدون اینکه به نتیجه‌اش توجه داشته باشد.

با توجه به معانی مذکور، چند مطلب را می‌توان نتیجه گرفت:

۱. معنای کلمه لهو که در جمیع موارد استعمال آن جریان دارد، عبارت از اشتغال مستمر به امری غیر مهم است، به‌گونه‌ای که انسان از امور مهمه خود، روی‌گردان شود. لذا اگر عملی، استمرار نداشته باشد یا منجر به‌غفلت از امور مهمه دیگر نشود، لفظ لهو بر آن صدق نمی‌کند.

۲. اکثر مواردی که لهو صادق است، منطبق بر عملی است که انسان آن عمل را با اشتیاق و لذت و با روی‌گردانی از امور مهم انجام می‌دهد.

۳. بعضی لهو را به معنی عملی که از قوه شهویه ناشی می‌شود معنا کرده‌اند که این معنا قطعاً صحیح نیست. البته عمل ناشی از قوه شهویه یکی از مصادیق لهو است، ولی نباید بین مفهوم و مصداق خلط کرد.

بعضی از فقها معنای لهو را مقید به‌غفلت و روی‌گردانی از ذکر الله کرده‌اند. در حقیقت این گروه از فقها امر مهم را منحصر در ذکر الله کرده‌اند با اینکه شهادت لغویین که مستند به استعمال عرب است، چنین قیدی را داخل در معنای لهو نمی‌دانند.

پیشینه فقهی

در متون فقهیه، اولین کسی که در معنای لهو تحقیق کرده است، مرحوم فاضل مقداد در قرن نهم است که لهو را در یک عبارت مختصر این‌چنین معنا کرده است: «اللهو کل ما إلهی عن ذکر الله». بعد از ایشان مرحوم مقدس اردبیلی این مطلب را ذکر‌ کرده که تحریم لهو و معنای لهو برای من معلوم نیست. البته ایشان در زبده‌البیان از زمخشری یک معنا برای لهو نقل می‌کند و تعلیقه‌ای بر آن نمی‌زند و آن معنا این است: «کل باطل یلهی عن الخیر و عمّا یعنی».

مرحوم شهید ثانی هم لهو را این‌چنین معنا کرده است: «الذی لا نفع فیه رأساً». البته مرحوم محقق قمی و مرحوم نراقی و مرحوم صاحب‌جواهر نیز برای لهو معناهایی ذکر کرده اند که به جهت اختصار از ذکر آن خودداری می‌کنیم.

مرحوم ملاحبیب‌الله کاشانی در قرن چهارده برای لهو پنج معنا ذکر کرده است:

۱. هر چیزی که فایده‌ای در آن نیست، ولو مباح باشد مثل بازی با خاک.

۲. آنچه انسان را از امور مهمّه و مقصوده بازمی‌دارد، ولو منفعت اندکی هم در این عمل باشد.

۳. لهو، مطلق غفلت از شیء است.

۴. لهو آن چیزی است که باعث روی‌گردانی از ذکر الله می‌شود.

۵. لهو عبارت از مطلق باطل و حرام است؛ چه فعل باشد و چه قول باشد.

نتیجه: به نظر می‌رسد لهو برای جامع بین این معانی یا برای خصوص بعضی از این معانی وضع‌ شده است، نه اینکه برای هر یک از این معانی جداگانه وضع‌ شده باشد، چون در این صورت اشتراک لفظی پیش می‌آید.

بررسی فقهی

اگر مراد از حرمت لهو، حرمت استعمال آلتی از آلات لهو باشد که در روایت تصریح به حرمت آن شده است، در این صورت هیچ اختلافی در حرمت لهو نیست. کما اینکه اگر مراد از لهو، فعل یا قول حرام باشد، باز هم حرمت آن مسلّم است.

همچنین نسبت به بعضی از معانی لهو که حرمت آن ثابت نشده و فقط اباحه آن اثبات‌ شده است، اختلافی در اباحه چنین لهوی نیست. البته بعضی از فقها فرموده‌اند هرچه لهو نامیده‌ شود، مطلقاً حرام است و شاید این کلام حمل بر همان معنایی باشد که ما بیان کردیم. با این بیانات روشن شد که در خصوص حرمت مطلق غنا، استدلال کردن به ادله‌ای که دال بر حرمت لهو هستند، استدلالی ضعیف است.

لهو در متون فقهی

اولین کسی که اجتناب از سماع لهو را مطرح کرد، مرحوم شیخ مفید است که در ذیل باب مستحبات روزه این بحث را مطرح نمود و بعد از ایشان هم مرحوم سلاّر، این بحث را مطرح کرده است. مرحوم شیخ مفید در مورد ملکیت آلات قمار فرموده: حکم آلات قمار مثل حکم سگ و خوک است و لذا مسلمان مالک آن نمی‌شود. لهو در فروع مختلف فقهی مطرح‌شده است. مثلاً فقها در مورد سفر لهوی فرموده‌اند: در این سفر، نماز تمام است چون سفر، سفر معصیت است و همچنین وصیت نسبت به آلات لهو را باطل می‌دانند. مرحوم شیخ طوسی در تعریف «باغی» فرموده: باغی کسی است که مرتکب صید لهوی می‌شود. فقها معتقدند استعمال لهو و سماع لهو، عدالت را از بین می‌برد.

البته شیخ مفید و سلاّر، اجتناب از لهو را از مستحبات صوم می‌دانند، ولی فقهای متأخر از این دو بزرگوار، حکم به حرمت کرده‌اند و سماع لهو را قادح در عدالت می‌دانند. مرحوم ابن‌شهر آشوب، اولین کسی است که برای حرمت لهو به دو آیه از قرآن تمسک کرده است:

آیه اول: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»(لقمان/۶)

آیه دوم: «الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً»(اعراف/۵۶)

ایشان معتقد است که این دو آیه دلالت بر حرمت لهو و لعب می‌کنند.

بیان استدلال: خداوند متعال مرتکب لهو و لعب را ملامت فرموده و وعده عقاب بر آن داده است و ملامت خداوند متعال و عقاب او یا به سبب ترک واجب است یا به سبب انجام فعل حرام. پس معلوم می‌شود که لهو و لعب حرام است. مرحوم محقق‌ حلی و علامه حلی نیز قائل به حرمت لهو شده‌اند.

اولین کسی که در حرمت لهو به‌طور مطلق تأمل کرده است، مرحوم مقدس اردبیلی است که بیان ایشان نقل شد. مرحوم میرزای قمی هم اولین کسی است که در یکی از مصادیق لهو (صید لهوی) که در کتب فقهای متقدم بیان‌ شده بود، خدشه وارد کرده است. اولین کسی که صریحاً با حرمت لهو به‌طور مطلق مخالفت کرده، مرحوم نراقی است. ایشان فرموده: «اما حرمه اللهو و اللعب فلعدم دلیل علی حرمه مطلقهما». مرحوم کاشف‌الغطاء نیز حرمت لهو به نحو مطلق را قبول ندارد، کما اینکه محقق ایروانی فرموده «لیس کل باطل و لهو حرام بالقطع».

تحقیق مطلب

ابتدا معنای لغوی لهو درآیات و روایات را بررسی می‌کنیم و سپس به تبیین حکم آن می‌پردازیم.

۱) لهو در قرآن

لفظ لهو به شکل‌های گوناگون در قرآن استعمال شده است، ولی چون بعضی از این موارد در تبیین حکم شرعی لهو دخالتی ندارد، لذا فقط موارد مرتبط به‌ حکم شرعی را بیان می‌کنیم:

۱. (أَلْهَیکمُ التَّکاثُرُ *حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ) (تکاثر/۱ و ۲)

۲. (أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُلْهِکمْ أَمْوَالُکمْ وَ لاَ أَوْلاَدُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَأُولِئک هُمُ الْخَاسِرُونَ) (منافقون/۹)

۳. (رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَ لاَ بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلاَهِ وَ إِیتَاءِ الزَّکاهِ یخَافُونَ یوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ) (نور/۳۷)

۴. (ذَرْهُمْ یأْکلُوا وَ یتَمَتَّعُوا وَ یلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یعْلَمُونَ) (حجر/۳)

۵. (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ) (لقمان/۶)

۶. (قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَهِ وَ اللَّهُ خَیرُ الرَّازِقِینَ) (جمعه/۱۱)

۷. (لاَهِیهً قُلُوبُهُمْ) (انبیاء/۳)

آیات را یک‌بار به‌صورت مجموعی و یک‌بار به‌صورت جداگانه بررسی می‌کنیم:

اما از لحاظ مجموعی؛ وقتی در مجموع آیات تأمل می‌کنیم، متوجه می‌شویم خداوند متعال انسان را از لهو و اشتغال به اموری که باهدف خلقت انسان منافات دارد، نهی کرده است. لهو انسان را از رسیدن به هدف نهایی و غرض از خلقتش باز‌می‌دارد. البته از حیث فقهی نمی‌توان گفت هرچه با غرض از خلقت انسان تنافی داشته باشد، حرام است؛ چون قول به حرمت مطلق، مخالف سیره متشرعه است.

شاید بتوان گفت آیات لهو بر منع کلامی دلالت دارد، نه حرمت فقهی.

بیان مطلب:

انجام واجبات و ترک محرمات در شریعت مقدس امری ضروری است. حال اگر کسی واجبات را انجام دهد و محرمات را نیز ترک کند، به وظیفه خود عمل کرده است و هیچ سرزنش و عقابی، متوجه او نیست. ولی با وجود این، ممکن است این انسان به اموری سرگرم شود که از ذکر خداوند متعال غافل شود، مانند اشتغال به اموال و اولاد که در این صورت لفظ «لاهی» بر چنین شخصی صدق می‌کند، با اینکه هیچ حرامی را مرتکب نشده و هیچ واجبی را هم ترک نکرده است. لذا نمی‌توان گفت اشتغال این شخص به اموال و اولاد، حرام است. وقتی حرمت فقهی کنار رفت نوبت به منع کلامی می‌رسد. از جمله شواهدی که دلالت بر این مطلب دارد، استعمال لفظ «خاسرون» در آیات شریفه مذکوره است. چون این کلمه دلالت بر حرمت شیء یا وجوب ضد آن شیء نمی‌کند.

اما بررسی انفرادی آیات؛ در اینجا فقط دو آیه که احتمال ثبوت حرمت لهو در آن‌ها بیشتر از سایر آیات است، بررسی می‌شود:

این آیه شریفه (أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُلْهِکمْ أَمْوَالُکمْ وَ لاَ أَوْلاَدُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَأُولِئک هُمُ الْخَاسِرُونَ) (منافقون/۹)، مانعی از دلالت بر حرمت لهو نیست، ولی نمی‌توان حرمت مطلق لهو را از آن استفاده کرد و لذا «ذکر الله» به حج و زکات و نمازهای پنج‌گانه یا به مطلق واجبات تفسیر شده است.

اما ظهور بدوی این آیه شریفه (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ) (لقمان/۶)، در حرمت لهو است، ولی بعد از تأمل در آیه می‌توان گفت که آیه دلالت بر حرمت مطلق لهو ندارد. مخصوصاً که در روایت معتبرِ علی بن ابراهیم، حضرت لهو الحدیث را بر غنا تطبیق فرمودند، لذا از این آیه هم نمی‌توان حرمت مطلق لهو را استفاده کرد.

۲) لهو در روایات

روایات لهو بر سه قسم است:

قسم اول: روایاتی که لهو را نیکو می‌شمارد. مثل:

قال النبی(ص): نِعْمَ اللَّهْوُ الْمِغْزَلُ لِلْمَرْأَهِ الصَّالِحَهِ. (وسائل، ج ۱۷، ص ۲۳۶)

أَبِی جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لَهْوُ الْمُؤْمِنِ فِی ثَلَاثَهِ أَشْیاءَ – التَّمَتُّعِ بِالنِّسَاءِ – وَ مُفَاکهَهِ الْإِخْوَانِ وَ الصَّلَاهِ بِاللَّیلِ. (وسائل، ج ۲۱، ص ۱۴)

قسم دوم: روایاتی که لهو را به لهو باطل و لهو غیر باطل تقسیم می‌کند؛ مانند:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): کلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ – فِی تَأْدِیبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْیهِ عَنْ قَوْسِهِ – وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ. (وسائل، ج ۱۱، ص ۴۹۳)

قسم سوم روایاتی است که لهو را مذمت می‌کند و این قسم روایات زیاد هستند که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۱. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَرْبَعَهٌ یفْسِدْنَ الْقَلْبَ وَ ینْبِتْنَ النِّفَاقَ فِی الْقَلْبِ – کمَا ینْبِتُ الْمَاءُ الشَّجَرَ اللَّهْوُ وَ الْبَذَاءُ – وَ إِتْیانُ بَابِ السُّلْطَانِ وَ طَلَبُ الصَّیدِ. (وسائل، ج ۸، ص ۴۸۱)

۲. قال عَلِی(ع) قَالَ: کلُّ مَا أَلْهَی عَنْ ذِکرِ اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الْمَیسِرِ. (وسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۶)

۳. عن أبی و لله قال: قلت لأبی عبدالله(ع): جعلت فداک! إنّ رجلًا من أصحابنا ورعاً مسلماً کثیر الصلاه قد ابتُلی بحبّ اللهو و هو یسمع الغناء. فقال: «أ یمنعه ذلک من الصلاه لوقتها أو من صوم أو من عیاده مریضٍ أو حضور جنازه أو زیاره أخ؟» قال: قلت: لا، لیس یمنعه ذلک من شی‌ء من الخیر و البرّ، قال: فقال: «هذا من خطوات الشیطان، مغفور له ذلک إنْ شاء الله»

روایات مذکوره بخشی از روایات کثیره‌ای است که در مذمت لهو صادر شده است.

جمع بین این روایات به این صورت است که نمی‌توان فتوا به حرمت مطلق لهو داد و فقط قسم خاصی از لهو حرام است و آن قسم خاص هم زمانی است که عنوان حرام دیگری بر لهو صدق‌ کند.

نتیجه بحث

۱. لهو به معنای سرگرمی مستمر به امور غیر مهمه است، به‌گونه‌ای که انسان از امور مهمه و مقصوده خویش غافل می‌شود و لذا اگر این اشتغال، استمرار نداشته باشد یا منجر به‌غفلت از امور مهمّه نشود، لهو دیگر صدق نخواهد کرد.

۲. در قرآن کریم آیه‌ای که دلالت بر حرمت لهو بماهو لهو داشته باشد، وجود ندارد.

۳. لهو در روایات در دو مورد استعمال شده است: یکی لهوی که حرام نیست، ولی مذموم است و دوم لهو حرام و آن لهوی است که به معنی میسر و غنا باشد.

۴. ضرورت فقه و سایر قرائن خارجیه و داخلیه ما را به این نتیجه می‌رساند که مطلق لهو حرام نیست، بلکه آن لهوی حرام است که عنوان حرام دیگری بر آن منطبق شود.