نگاه تمدنی و جامعُالأطراف به آموزهها / محمدعلی مهدوی راد
اختصاصی شبکه اجتهاد:آشنایی شما با مرحوم آیتالله واعظزاده خراسانی از کجا آغاز شد؟ بنده با اینکه اوایل طلبگی در مشهد بودم، شخص ایشان را نمیشناختم؛ اما قبل از انقلاب از طریق مجله «دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد» که مجله بسیار پرباری بود و شخصیتهای خیلی مهمی از جمله مرحوم سید جلالالدین آشتیانی (۱۳۰۴-۱۳۸۴ش) و مرحوم محمود […]
آشنایی شما با مرحوم آیتالله واعظزاده خراسانی از کجا آغاز شد؟
بنده با اینکه اوایل طلبگی در مشهد بودم، شخص ایشان را نمیشناختم؛ اما قبل از انقلاب از طریق مجله «دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد» که مجله بسیار پرباری بود و شخصیتهای خیلی مهمی از جمله مرحوم سید جلالالدین آشتیانی (۱۳۰۴-۱۳۸۴ش) و مرحوم محمود رامیار (۱۳۰۱-۱۳۶۳ش) در آن مقالات مهمی مینوشتند، با شخصیت ایشان آشنا شدم. اولین مواجهه فکریام با شخصیت این بزرگوار، سلسله مقالاتی بود که در آنها، سفرنامههایشان به لبنان، الجزایر، مصر و سوریه را مینوشتند. بعدها به خودشان هم تأکید کردم که اینها را به کتاب تبدیل کنید که بسیار مفید است. آنچه این مقالات را برایم جالب و جذاب کرده بود، زاویه نگاه ایشان به جهان اسلام و تفکر در جهان اسلام بود. به نظرم آقای واعظزاده تمدن اسلامی را با عنوان تمدن اسلامی، خوب میفهمید و خوانش آن مرحوم از مجموعه آموزههای دین یک خوانش تمدن اسلامی بود که با مذهب، مسلک و زاویههای غیرتمدنی بُرش نمیخورد! خود این نگاه و موضع مسئله خیلی مهمی است و حتی در مورد قضاوت ایشان نسبت به شخصیتها نیز همین نگاه جریان داشت.
ایشان مجموعه مقالاتی دارند که بخشی از آنها تحت عنوان «میراث ماندگار قرآنی»۱ چاپ شده است. در این کتاب، مقدمه بسیار مفیدی نیز درباره آموزشهای قرآنی خودشان که چه وقت، از کجا و چطور به قرآن و تفسیر توجه کرده و تحت تأثیر اندیشههای قرآنی چه کسانی قرار گرفته است، آمده است. در همین مقدمه از علامه طباطبایی و بعضی اساتید مشهد از جمله مرحوم استاد محمدتقی شریعتی یاد میکنند؛ اما نکته جالب توجه اینکه میفرماید: «برخی اهل فهم، قرآنشناسان و قرآنپژوهان (البته تعبیر دقیقش را یادم نیست)، ایشان (استاد محمدتقی شریعتی) را در برخی از موارد در برداشت و فهم آیات نسبت به علامه ترجیح میدادند».
من در مشهد در عالم جوانی و نوجوانی بسیار با مرحوم استاد محمدتقی شریعتی ارتباط داشتم و مقاله مفصلی (حدود ۸۰ صفحه) درباره ایشان نوشته و از شخصیتهای گوناگون درباره ایشان، خاطره شنیدهام. در حقیقت ایشان بهطور مطلق در زهد، زمانشناسی، دغدغه برای هدایت انسان و بهویژه جوانان، بینظیر بودند. مرحوم آقای مطهری در مقدمه چاپ اول کتابِ استاد محمدتقی شریعتی یعنی کتابِ «خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت»۲، تعبیرهای زیبایی در مورد ایشان دارد بدین شرح که وقتی دست پُر تمنای جوان در حال غرقشدن برای هدایت دراز شد، هیچکس برای گرفتن نبود جز دستان مهربان محمدتقی شریعتی و بعد آن عالم جلیلالقدر مینویسد که این مجاهدت مستمر سه نتیجه دربرداشته است:
اول، هدایت بسیاری از انسانها؛ دوم، تربیت شاگردان بینظیر و یا کمنظیر و سوم، پیری زودرس بهگونهای که با یک نگاه به چهره استاد متوجه میشدید که بیستسال از عمر واقعیاش پیرتر است. بنده هم در مقالهای که عرض کردم خاطرات عجیبی را بهطور مستقیم از ایشان نقل کردهام که وقتی دقت کنید میبینید این مسائل جز از اولیاءالله صادر نمیشود.
منظورم از بیان این مطالب این است که مرحوم آقای واعظزاده هرچیزی را در جای خود و به اندازه خودش میدید. این مسئله خیلی مهمی است. امروزه ما در تعاملاتمان میان جامعه به تحریف بسیار وحشتناکی مبتلا هستیم که گاهاً یک متریها را دهمتری و دهمتریها را نیممتر تصور میکنیم! خوب، وقتی کسی را که میتواند در همان حد خودش با جامعه تعامل بکند، تخریب میکنید، در حقیقت، جامعه را مبتلا به ستم کردهاید.
مرحوم استاد محمدتقی شریعتی که همواره از علی(ع) با تعبیر «مولی» یاد میکرد، تعبیر خیلی لطیفی دارد. ایشان میفرمود: که وقتی اینها این ظلم و جنایت را مرتکب شدند برای علی اتفاقی نیفتاد. علی، علی بود. شأن علی چیزی نبود که با بود یا نبود آدمها بالا و پایین شود، ولی به مردم ظلم شد. اگر مردم او را میداشتند جامعه به کجا میرفت؟ که حتی خود عمر گفت: «وَ اللهِ إِنی لَأَعْلَمُ مَکانَ الرجُلِ لَوْ وَلیتُمُوهُ أَمْرَکمْ لَحَمَلَکمْ عَلَی الْمَحَجه الْبَیضَاءِ»۳
مرحوم آقای سید موسی صدر یک تفسیر بسیار لطیفی از آیه غیبت «… وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً أَ یحِب أَحَدُکمْ أَنْ یأْکلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً فَکرِهْتُمُوهُ وَ اتقُوا اللهَ إِن اللهَ تَوابٌ رَحیم»۴ دارد که «مَیتاً» برای این است که با گسترش غیبت در جامعه، بخشی از شخصیت برخی از انسانهای سودمند خورده میشود و به مرگ مبتلا میشود.
آقای واعظزاده نیز مصداق کامل همین مظلوم واقع شدن بود. با توجه به توضیحاتی که دادم فرض کنید کسی شخصیت چندوجهی داشته باشد؛ مثلاً شخصیت فقهی، تفسیری، سیاسی، اجتماعی و… حالا عدهای به خود حق بدهند و بگویند: او فقه یا تفسیر بلد نیست! خوب این وجه از شخصیتش خورده میشود! حتی عدهای هم بگویند که سنیزاده است و اصلاً شیعه نیست! کمکم این شخصیت، کارایی خود را از دست میدهد، انگار مرده است و وجود خارجی ندارد.
من در زندگی چیزهای زیادی را از ایشان یاد گرفتم؛ اما احترام ایشان به شخصیتهای سُنی را به همان اندازهای که برای شیعیان قایل بودند، بهطور ویژه از ایشان سراغ دارم. شما اگر میخواهید کسی را نقد کنید، هر وجهی از شخصیت او که مخالف هستید، همان را نقد کنید، نه اینکه بهخاطر یک مسئله منفی، همه ابعاد شخصیتی او را نقد کنید! این جامعُالاطراف نگاهکردنِ آقای واعظزاده باعث شده بود که دانش، قلم و برآیند علمیاش توسعه پیدا کند. ایشان در کنگرهها و مؤتمرهای زیادی با موضوعات متنوع شرکت کرده و برای این موضوعات گوناگون، مقاله نوشته است و در واقع ایشان شخصیتی کمگوی و گزیدهگوی بود.
یکی از بزرگواران، مقالات عربی ایشان را تحت عنوان «دراسات و بحوث» جمع کرده است. خیلی از مقالات این مجموعه، بِکر است. برای مثال مقالهای به نام «الشهید فی القرآن» دارد. تصور عمومی این است که «شهید» مقتول فی سبیل الله است ـ که تصور درستی هم هست ـ اما کلمه «شهید» در قرآن تنها به مقتول فی سبیل الله اطلاق نشده است؛ بلکه اطلاقات دیگری دارد. ایشان از بعضی آیات استنباط میکند که در قرآن به مقتول فی سبیل الله شهید هم اطلاق شده است، اگرچه در نهایت احتیاط میکند یا مقالهای که ایشان درباره شهید مطهری نوشتند بینظیر است، یعنی بعد از نزدیک به چهل سال بعد از شهادت آقای مطهری این مقاله هنوز هم منحصربهفرد است. ایشان در یادنامهای که آن زمان در دو جلد به سرپرستی دکتر عبدالکریم سروش چاپ شد، مقالهای دارد که در آن ده وجه از شخصیت شهید مطهری را یکبهیک بر میشمرند. قلم و نوع دریافت و بحث را ملاحظه کنید تا متوجه تفاوتها بشوید.
نکته بعدی اینکه ایشان در بحث بسیار آزاداندیش بود، به خاطر اینکه مرزها را درمینوردید. ازاینروی در نوشتههایشان از منابع مکتوبی استفاده کرده بودند که انسان فکرش را نمیکرد که شخصیتی در حد آقای واعظزاده به این کتابها مراجعه کند.
همینجا این نکته را بگویم که یکی از وجوه ضعف نوشتههای عمومی و کمی پایینتر از سطح تخصصی علما و اساتید، فقدان مطالعه نوشتههای جدید و زاویه دید نو است. نگاههای نو شاید برای شخصیتهای بزرگ مطلب نداشته باشد؛ اما کمککننده است. در میان شخصیتهای بزرگ معاصر که برخورد و گفتوگو داشتهام، فقط دو نفر یعنی آقای معرفت و آقای واعظزاده را دیدهام که اینچنین ویژگی داشتهاند.
درباره آقای واعظزاده این را بگویم شاید بختیاری جامعه یا نابختیاری ایشان بود که به دانشگاه رفتند، وگرنه با قاطعیت میگویم که ایشان از هیچکس از مراجع موجود هیچچیز در زمینه فقه کم نداشت. برای گفتن این مطلب یا خواندهشدنِ آن از قول بنده هم از هیچکس ابایی ندارم؛ چون بنده در حوزه بزرگ شدهام، درس مراجع بزرگ هم رفتهام و خیلی هم احترامشان را دارم و دستشان را هم میبوسم؛ اما اعتقادم این است. فراوان با ایشان به بحث نشسته بودم که البته غالب آن گفتوگوها بحثهای حدیثی و قرآنی بود، ولی وقتی در فقه بحثی پیش میآمد، تبحر خاصی داشتند. شما میدانید که ایشان نقش بسیار مهمی در تألیف «جامع احادیث الشیعه فی احکامِ الشریعه»۵ داشتند که البته خودشان هم در مجله حوزه در ویژهنامه مرحوم آقای بروجردی این نکته را فرمودهاند.
استحضار ایشان به مطالب خیلی عجیب بود. ایشان به قول طلبهها سالیان زیادی از مسائل تارک بود؛ اما حتی پس از دوری طولانی از مسائل فقهی و اصولی بهمعنای خاص، یعنی تدریس کفایه یا مکاسب یا درس خارج، وقتی مسائل فقهی پیش میآمد، استحضار ذهنی ایشان بهقدری خوب و نواندیشانه بود که انسان را به تعجب وامیداشت.
زمانی در سازمان مدیریت و برنامهریزی متون درسی (سَمت) آنگاه که هنوز گروههای فقه، اصول، قرآن، حدیث و تاریخ از هم جدا نشده بودند، بنده با آقای دکتر احمدی، مرحوم آقای گرجی، آقای حجتی و آقای واعظزاده در یک گروهِ مشترک بودیم.
در یکی از جلسهها بحثی درباره تاریخ فقه و فقها و جریانشناسی و تطورات دیدگاههای فقهی در جهان اسلام شد، در این جلسه وقتی که سخن به فقه و فقاهت رسید، عالم بسیار بزرگواری همان حرف خیلی معروفی که اینها (اهلسنت) حصر اجتهاد دارند و اجتهاد را در همان چهار تا بستند و تحولی و تطوری در اجتهادشان وجود ندارد و… را مطرح کرد و میخواست به همان صورت این بحث بسته شود.
بنده خیلی با احترام عرض کردم که اینطور نیست. الآن در همین کنفرانس اسلامی در بخش مربوط به مسائل فقهی که اتفاقاً ایران هم حضور دارد و آقای تسخیری سالهای بسیاری در آن شرکت کردهاند، بحثهای نوی بسیار زیادی مطرح میشود و آنها در این بحثها اجتهادهای قابلتوجهی دارند.
برای مثال الآن به گستردگی در بحثی به نام نوازل که همان حوادث واقعی ماست، کتاب دارند و مقاصدُ الشریعهای که شاطبی مطرح کرده است، در حال حاضر در حوزه مطالعات اینها بسیار گسترده است. حتی گفتم همین عربستانیها که در بحثهای کلامی هنوز هم مانند قرن چهارم لنگ میزنند و هنوز در دانشگاه مدینه کتاب ابنخزیمه را درس میدهند، ولی در حوزه مطالعات فقهی متفاوت عمل کردهاند و بهتازگی کتابهای زیادی در فقه نوازل و مقاصد شریعت نوشتهاند.
برخی از بزرگواران حرف بنده را دراینباره نپذیرفتند؛ اما آقای واعظزاده با احترام بسیار به آن بزرگواران دیگر گفتند که آنچه آقای مهدوی میگویند درست است. ایشان با مطالعه کتابها میگوید، ولی من بهصورت حضوری اینها را دیدهام. بنده به کشورهای متعدد سفر کرده، در بسیاری از بحثهای اینها شرکت کرده و با ایشان به بحث نشستهام. امروز بهدلیل تحولاتی که جامعه را بر آنها تحمیل کرده است، انفتاح باب اجتهاد در جهان اهلسنت بسیار جدی است. بیشتر از این هم اصرار نکردند و در همین حد مسئله را بستند؛ چون این بزرگوار بهشدت مؤدب بودند. بارها اتفاق افتاد که عالمی یا در حد ایشان بود یا نه، موضوعی را در جلسه مطرح میکرد که با دیدگاه ایشان موافق نبود. ایشان گاهی سکوت کرده و اصلاً حرفی نمیزدند، گاهی هم که میخواستند اظهار مخالفت کنند، در نهایت احتیاط، با عباراتی چون «شاید»، «امکان دارد» و… بیان میکردند.
یادم میآید اتفاقاً وقتی که از آن جلسه بیرون آمدیم، با تندی گفتم: بعضی از آقایان ما در ۳۰۰ سال قبل فکر میکنند! ایشان فرمودند: نه، بالأخره هرکسی یکطوری است. ایشان با نهایت احترام میخواستند جلوی جوانبازی مرا را بگیرند! منظور اینکه ایشان دارای اطلاعات زیادی بود و شخصیت فراملی، فرامذهبی، فراایرانی، فراکشوری و فراانقلابی بود.
ایشان بارها به من میگفتند در آفریقا ما بیش از دهها هزار، بلکه میلیونها سنی سید و صوفی و عارف داریم که نگاه اینها به اهلبیت(ع) گاهی از نگاه ما محبتآمیزتر است. خوب اینها برای ما نیروهای بالقوه عظیمی هستند که اگر بتوانیم با ایشان درست رفتار کنیم، عالم تشیع و جایگاه تشیع در موقعیت دیگر قرار میگیرد. زمانی با یکی از فضلای بسیار مهمِ یکی از کشورهایی که با وهابیت خیلی مشکل دارند، گفتوگو میکردم. ایشان میگفت: «شما دامنه دعوایتان را خیلی گسترده کردهاید، ما که با هم مشکلی نداریم».
اینها را آقای واعظزاده میفهمید؛ چون یک مجتهد، فقیه، قرآنشناس و حدیثشناس مسلم بود و اینها را با مبانی فکریاش پیش میبُرد. یعنی اینطور نبود که فقط برای نگاه اجتماعی یا سیاسی که چون الآن تشیع یک حکومت و پایگاه سیاسی پیدا کرده است؛ پس باید تعاملات داشته باشد. البته اینها خیلی مهم و قابلتوجه است، ولی ایشان برای اینها مبانی فکری و اعتقادی داشت. خیلی جاها هم حرفهای خاصی داشت که الآن نمیتوان گفت. برای مثال یک صحبت دوساعته، درباره سلیمبن قیس داشتیم که نکتههای بسیار قابل توجه داشتند. به بنده فرمودند که من از زمان درسهای آقای بروجردی به شخصیت سلیم حساس شدم. بنابراین دفتری جداگانه برای سلیم درست کردم که اگر آن یادداشتها را تقریر کنم، شاید ۵۰۰ صفحه بشود. ایشان به ابان بن ابی عیاش که راوی کتاب سلیم است، خیلی بدبین بود و معتقد بودند که مشکلات خاصی دارد. آخر سر هم همانطور که نشسته بودند، عینک خود را جابهجا کرده و گفتند که بالاخره آن حرف نهایی را درباره سلیم باید خودم بگویم.
با توجه به اینکه کنگره هزاره شیخ طوسی با نگاه تمدنی برگزار شد، لطفاً دراینباره بفرمایید.
البته بنده آن زمان بچه بودم؛ اما برگزاری چنین کنگرهای آن هم در سال ۱۳۴۸ کار بسیار بزرگ و پُرچالش بوده است. در این کنگره که بعدها هم نقاط منفی برای ایشان درست کرد، کارهای بزرگی صورت گرفت. تا الآن نیز آن سه جلد کتاب و شرححالی که ایشان از شیخ طوسی نوشتند، بینظیر است.
در آن زمان، من نکات مهمی از ایشان یاد گرفتم که در حاشیه مقالهام هم نوشتهام. بنده داشتم درباره شیخ طوسی یک مقاله مختصر برای مجله حوزه تألیف میکردم و به نکتهای برخوردم که ایشان بعد از ابعاد فیزیکی، در ابعاد وجودی شیخ آورده بود. ایشان نوشته بود که شیخ در حساسترین زمان تاریخ تشیع که رهبری جهان شیعه را داشت، حتی با وجود آزارها، هجرت، سوختن کتابخانه و…، هیچگاه دیده نشد که شیخ در نوشتههایش از دست روزگار شکایت کند! تنها در الغیبه به مناسبتی گفته است ما اکنون بهخاطر چنین وضعیتی مجبور شدیم از بغداد خارج شویم و در فلانجا هستیم و شخصی را فرستادهایم که برای ما خبر بیاورد. این فهم جایگاه اجتماعی یک عالم بزرگ و ایستادگی در مقابل حوادث، به من خیلی روحیه داد. افق دید این بزرگمرد به «اسلام بما هو اسلام» عمیق بود که به نظر بنده، متأثر از نوع نگاه مرحوم آقای بروجردی بود.
ایشان میگفتند آقای مطهری زندگی من را تغییر داد.
آقای مطهری در سخنرانی «رهبری نسل جوان» که در دهگفتار قدیم چاپ شده است، بدین مضمون مینویسند که نوشتهاند امام زمان میآید و جامعه را چه میکنند و میگویند ما نباید امام زمان را اینقدر کوچک کنیم. او رهبر جهان اسلام است و برای نجات جهان اسلام و نه فقط شیعیان میآید.
این نگاه آقای بروجردی بود و همین نگاه به آقای واعظزاده، مطهری و شاگردان ایشان هم منتقل شد که به دین همانطور که هست، نگاه کنند. ائمه ما هم همینطور بودهاند. یکی از افاضل، دعاهای امامرضا(ع) را به قول امروزیها آنالیز (تحلیل) کرده است. در این تحلیل به این نتیجه رسیده که کمترین خواسته امام در دعاهایش برای شیعه و برای باورمندان خودشان است و بیشتر دعاها برای اسلام، امت اسلامی و ملت اسلام است. پیامبراکرم(ص) نیز میفرماید: «کُن کالشمس تطلع علی البر و الفاجر».۶
به نظرم میرسد وجهه بیرونی نمایشدادهشده از شخصیت علمی آقای واعظزاده یکدهم واقعیت هم نیست؛ چراکه ایشان بر اساس ضرورتهایی که احساس میکرد و کارهایی که بر عهدهاش گذاشته میشد، عمل مینمود. حتی نوشتههای چاپنشده و مقالات چاپشدهاش را آنطور که خودش میخواست، اگر فرصت بازنگری و عرضه پیدا میکرد، بهطورقطع چیز دیگری میشد.
یکی از مسائل مهم، ارتباط نص با واقعیت بیرونی است. به نظر شما چقدر ارتباط نص با واقع بهویژه در زمان فعلی با آن جنجالهای بین سنی و شیعه در شیوه تفسیر و برداشت ایشان از قرآن ـ ازآنرو که شخصیتی جهانی بودند ـ، مؤثر بود؟
دو سه تا اشاره میتواند موضع ایشان را خوب توضیح بدهد. یکی اینکه مرحوم سید محمدحسین فضلالله (۱۳۱۴-۱۳۸۹ش) به من میگفت که قرآن، آییننامه سلوک فردیاجتماعی و حرکت است و در «متن حرکت» نازل شده است؛ بنابراین اگر کسی در متن کشاکش سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی و نظامی نباشد، قرآن را نمیفهمد. این مطلب را بنده در مجله آیینه پژوهش حوزه از قول ایشان چاپ کردم.
همچنین وقتی آثار مختلف حضرت امام(ع) از جمله مجموعه تفسیرهای ایشان و اسرارُ الصلوه را با تفسیرهایی که بعد از انقلاب در ضمن بیانیهها و سخنرانیها از آیات قرآن کرده است، با هم مقایسه میکنید، درمییابید که نوع نگاه امام خیلی متفاوت شده؛ زیرا امام پس از انقلاب بهطورکامل، درگیر مسائل اجتماعی فرهنگی شده بود. من در مطلبی که به نام «حمدنامه» درباره تفسیر سوره حمد ایشان نوشتهام، این را نشان دادهام.
آقای واعظزاده از این زاویه، در متن اجتماع بود. مجموعه «نصوصٌ فی الإقتصادِ الإسلامی کتاباً و سنه و فقهاً»۷ را که ایشان چاپ کردند و گاهی توضیحات و مقدمات خودشان را نگاه کنید، یعنی برای یک طیفی مثل آقای واعظزاده و آقای سیدموسی صدر ـ کمی بیشتر ـ مثل آقای مطهری، قرآن بهعنوان یک راهنما و راهبرد مطرح بود و چون از این زاویه نگاه میکردند. گاهی نوع برداشتهایشان خیلی عجیب بود و نوع تفسیرهایشان خیلی جالب بود.
در همین کتاب «موسوعه القرآنیه الکبری، المعجم فی فقه لغه القرآن و سر بلاغته»۸ هر مادهای آخر یک الاستعمالُ القرآنی دارد که خیلی نکتههای لطیفی برداشتهای خوبی دارد، یعنی میتوان بهطور دقیق گفت که نوع نگاه این بزرگان به تفسیر، واقعیتگرایانه همراه با توجه به آرمانی بود که در کلان آیات قرآن نهفته است. این بزرگواران تلاش میکردند واقعیت را ببینند و در نوشتههایشان مخاطب خود را به آن آرمان نزدیک کنند. و اگر آقای واعظزاده خودش مینشست و تفسیری مینوشت چیز دیگری میشد. نوع نگاه و درک، آزاداندیشی ایشان و نگاهشان به میراث اهلسنت متفاوت بود؛ از جمله مطالعه مجموعه «دراسات و بحوث»۹ بر هر طلبه و دانشجویی لازم است تا نوع نگاه به میراث و بازگشت به سنتها و حرف نو زدن را یاد بگیرد. من بارها گفتهام تجددی که پا در سنت نداشته باشد، «آب در هاون کوبیدن است» و به جایی نمیرسد.
پینوشتها
[۱]. نشر در سال ۱۳۸۱ش، بیجا، ۴۴۰ص.
[۲]. مشخصات اثر: انتشارات حسینیه ارشاد، ش۵، دیماه ۱۳۴۹ه، ۴۴۷ص، وزیری.
برای آشنایی تفصیلی با این اثر، ر.ک: مقاله استاد مهدویراد با عنوان: «نگاهی به: خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت» آینه پژوهش، بهمن و اسفند ۱۳۷۹، ش۶۶، ص۱۲۵-۱۴۰.
[۳]. علامه مجلسی، بحارُ الأنوار (ط: بیروت)، ج۳۱، ص۶۳. «و منها: أنه وصف کل واحد منهم بوصف زعم أنه یمنع من الإمامه …، ص۶۱.
[۴]. حجرات/۱۲.
[۵] . جامع احادیث شیعه مجموعه حدیثی ارزشمندی است که با ابتکار و نظارت آیتاللّه بروجردی و به کوشش ۲۰ تن از شاگردان ایشان بهویژه آیتاللّه اسماعیل معزی ملایری تألیف شد و گردآوری آن براساس اندیشهها و دقتهای اصولی شکل گرفت و از مسامحههای خاص اخباریگری به دور ماند. آیتالله بروجردی که بر اهمیت علم رجال و شناخت اِسناد و جایگاه آن در استنباط فقهی تأکید میکرد، کتاب وسائلُ الشیعه (شیخ حرّ عاملی، متوفی ۱۱۰۴) را که احادیث فقهی را به ترتیب ابواب فقهی دربردارد، بسیار ارج مینهاد؛ اما اصرار داشت که این کتاب به سبب برخی اشکالات و کاستیها نیازمند تنقیح و تکمیل است.
[۶]. سید ابن طاووس، اقبالُ الأعمال، ج۱، ص۳۸۵ و مجلسی در بحارُ الأنوار، ج۹۵، ص۱۶۷.
[۷]. این مجموعه ۱۶ جلدی از سوی گـروه اقـتصاد بنیاد پژوهشهای اسلامی تألیف و بـا مقدمه و اشـراف آیتالله محمد واعظزاده خراسانی نشر یافته اسـت.
[۸]. این اثر توسط جمعی از محققان و زیرنظر آیتالله محمد واعظزاده و توسط بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی انتشار یافته است. این دائرهُالمعارف عظیم دربردارنده مقالات بلند، ذیل مدخلهای الفاظ و مصطلحات قرآنی در شش بخش: جدول کلمهها، نصوص لغوی، نصوص تفسیری، وجوه و نظایر، ریشههای لغوی، و کاربرد قرآنی است. اثر مزبور که نتیجه کوششی گروهی است، در سطحی کاملاً تحقیقی و ممتاز و بر نظام الفبایی استوار شده است.
[۹]. به کوشش: سید جلالالدین میرآقایی، نشر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، ۲۰۰۰ م، چاپ اول، دوجلدی، ۲۹۶ص. موضوعات مطرحشده: مباحث مختلف علوم اسلامی، تفاسیر شیعی و تاریخ تحولات فقهی امامی؛ دیدگاه فقها و اصولیان، بررسی اقتصاد و مباحث تقریب مذاهب اسلامی، بررسی اقتصاد و مباحث تقریب مذاهب اسلامی، مباحث مختلف علوم اسلامی، تفاسیر شیعی و تاریخ تحولات فقهی امامی، دیدگاه فقها و اصولیان.