لهو در فقه شیعی

اختصاصی شبکه اجتهاد:در این گزارش تلاش شده است تا نظرات فقهای شیعی در رابطه با حکم فقهی لهو جمع‌آوری شود اما پیش از آن معنای لغوی لهو و حکم شرعی آلات لهو از دیدگاه فقها بیان می‌شود.


معنای لغوی

لهو در لغت به معنای چیزی است که انسان را از آنچه مهم است و ارزش دارد بازبدارد. در کتاب العین گفته شده است: «اللَّهْوُ: ما شغلک من هوى أو طرب و العامه تقول: تَلَهَّیْتُ و یقال: أَلْهَیْتُهُ إِلْهَاءً، أی: شغلته»؛ یعنی چیزی که تو را مشغول و سرگرم می‌کند.۱ در مفردات راغب می‌گوید: «اللَّهْوُ: ما یشغل الإنسان عمّا یعنیه و یهمّه».۲

حکم شرعی آلات لهو

به ابزارى که کاربرد آن‌ها در سرگرمى‌هاى نامشروع است، آلات‌ لهو گفته مى‌شود. مباحث مربوط به آن در باب تجارت آمده است. نواختن آلات لهو، گوش دادن به صداى آن‌ها و نیز ساختن، نگهدارى و هدیه دادن آن‌ها، حرام و هر نوع اکتساب با آلات لهو مانند خرید و فروش، اجاره، صلح، اجیر شدن براى ساختن یا آموزش آن‌ها، حرام و باطل است و تصرف در مالى که از این راه‌ها به دست مى‌آید، ضمان دارد.

شکل ظاهرى آلات لهو مالیت ندارد؛ از این رو، دارنده این ابزار، مالک آن نمى‌گردد و از بین بردن هیئت آن نه‌تنها موجب ضمان نیست، بلکه در صورت توانایى، واجب است، لیکن نابود ساختن ماده و جنس آن، جز در صورتى که نابودى شکل ظاهرى متوقف بر آن باشد، ضمان‌آور است.۳

از جمله کسانی که صریحاً قائل به حرمت استعمال آلات لهو به صورت مطلق شده‌اند (چه به کیفیت لهویه باشد یا به کیفیت غیر لهویه)، مرحوم خویی است، او می‌گوید: «استعمال آلات اللهو المذکوره و أمثالها فیحرم مطلقا و لا یجوز حفظها»، ظاهر این عبارت این است که اگر آلات لهو باشد استعمال آن مطلقاً حرام است، ولو آن استعمال غیر لهوی باشد.

احکام لهو در فقه شیعه

در کلمات فقیهان از قدما توجه ویژه نسبت به تفسیر و توضیح لهو مشاهده نمی‌شود. تنها متأخران از فقیهان شیعه یعنی شیخ اعظم و فقیهان بعد از او توجهی نسبتاً خاص به این مفاهیم نشان داده‌اند.

الف) شیخ طوسی

شیخ طایفه سفر لهوی از جمله شکار کردن برای خوش‌گذرانی و سرگرمی را حرام می‌داند. وی در این باره می‌گوید:

«سفر به چهار دسته واجب و مستحب و مباح و حرام تقسیم می‌شود. در سه مورد اول قصر نماز و روزه واجب است اما در سفر چهارم که سفر معصیت است، مثل سفر ظالم، متجاوز، سخن‌چین یا سفری که برای شکار جهت سرگرمی و شدت فرح باشد، در تمام این‌گونه موارد قصر نماز و روزه جایز نیست.»۴

ب) ابن‌ادریس حلی

ابن ادریس حلی نیز سخن مشابه شیخ طوسی در باب سفر دارد و او نیز سفر لهوی را از مصادیق حرام می‌داند: «السفر على أربعه أقسام: واجب مثل الحجّ و العمره و ندب مثل الزیارات و ما أشبهها و مباح مثل تجاره و طلب معیشه و ما أشبه ذلک فهذه الأنواع الثلاثه، کلّها یجب فیها التقصیر فی الصوم و الصلاه و الرابع سفر معصیه، مثل سفر الباغی و العادی … أو طلب صید للهو و البطر، فانّ جمیع ذلک، لا یجوز فیه التقصیر، لا فی الصوم و لا فی الصلاه.۵ چنانکه معلوم است او سفر را به چهار دسته واجب، مستحب، مباح و حرام تقسیم می‌کند؛ در نهایت سفر لهوی را مانند شکار کردن برای سرگرمی و فرح حرام می‌داند.

پ) علامه حلی

علامه نیز به صورت مطلق لهو را حرام می‌داند، او می‌گوید: «مسأله: قال أبو الصلاح: و من المحرّمات الرمی عن قوس الجلاهق‌ و الإطلاق لیس بجیّد، بل ینبغی التقیید بطلب اللهو و البطر۶: ابوالصلاح حلبی گفته است از جمله محرمات تیراندازی از کمان با گلوله است. علامه حلی می‌گوید این‌که به صورت مطلق تیراندازی حرام باشد صحیح نیست، بلکه شایسته است مقید به طلب لهو و بطر بشود؛ یعنی اگر تیراندازی برای خوش‌گذرانی و طلب فرح باشد، حرام است.

ت) شهید اول

شهید اول نیز سخن مشابه علامه حلی دارد: «العاشره: حرّم الحلبی الرمی عن قوس الجلاهق و لا یعلم دلیله، إلّا ما روى العامّه و قیّده الفاضل بطلب اللهو و البطر»۷: حلبی تیراندازی از کمان با گلوله را حرام دانسته است، دلیل این حرمت روشن نیست، جز آنچه از عامه رسیده است. بعد می‌گوید حرمت تیراندازی را فاضل (علامه حلی) مقید به طلب لهو و بطر کرده است.

ث) شیخ اعظم انصاری

مرحوم شیخ در مکاسب مباحث نسبتاً مبسوطی در خصوص مفاهیم لهو، لغو و لعب دارد؛ یعنی هم راجع به مفهوم شناسی آن‌ها سخن گفته و هم راجع به احکام آن‌ها. او درباره لهو می‌گوید: «ولکن الإشکال فی معنى اللّهو، فإنّه إن أُرید به مطلق اللعب کما یظهر من الصحاح و القاموس، فالظاهر أنّ القول بحرمته شاذّ مخالف للمشهور و السیره؛ فإنّ اللعب هی الحرکه لا لغرض عقلائی و لا خلاف ظاهراً فی عدم حرمته على الإطلاق»؛ مشکل اساسی در معنای لهو است که اگر او مطلق بازی باشد، چنانکه از صحاح و قاموس برمی‌آید، ظاهر این است که اعتقاد به حرمت مطلق لعب و بازی یک قول شاذ، مخالف مشهور و سیره است، چون لعب و بازی در نهایت حرکت‌های بدون غرض عقلایی است که ظاهراً بر عدم حرمت او هیچ اختلافی مطلقاً مشاهده نمی‌شود.

وی در ادامه راجع به حرمت لهو می‌گوید: «نعم، لو خُصَّ اللّهو بما یکون عن بَطَرٍ و فسّر بشدّه الفرح کان الأقوى تحریمه و یدخل فی ذلک الرقص و التصفیق و الضرب بالطشت بدل الدفّ و کلّ ما یفید فائده آلات اللهو. و لو جعل مطلق الحرکات التی لا یتعلق بها غرض عقلائی مع انبعاثها عن القوى الشهویه، ففی حرمته تردد». بلی اگر لهو به گونه‌ای باشد که با بطر (طغیان) همراه بوده و به‌شدت فرح تفسیر بشود، اقوی تحریم است، از جمله می‌توان رقص، کف و سوت، زدن به طشت به‌جای دف و دیگر چیزهایی که کار ابزار لهو را ایفا می‌کند نام برد. اما حرمت هرگونه حرکتِ بدون غرض عقلایی که ناشی از قوای شهوانی باشد، مورد تردید است.

ج) شیخ حسن کاشف‌الغطاء

کاشف‌الغطاء نیز سخنی مشابه با شیخ اعظم دارد: «از شأن لهو این است که مستلزم فراموشی ذکر خدا و عبادت او باشد، انسان را از کسب خیر و اکتساب روزی بازمی‌دارد، از این رو حرام است چه با ابزار لهو باشد یا بدون ابزار لهو چون رقص و برخی از کف زدن‌ها یا اتخاذ بعضی از پرندگان برای بازی کردن و نیز شکار کردن برای سرگرمی باشد. مفهوم از لهو و لعب مذموم در کتاب و سنت همین معناست.»۸

ح) محقق الایروانی

محقق ایروانی لهو را به معنای خاصی تفسیر می کند: «بر فرض که بپذیریم اخبار به صورت مطلق بر حرمت لهو دلالت دارد؛ مدعی هستیم لهو عبارت از فکر نکردن و غافل شدن از یک شیء است، لکن مقصود از لهو در ابواب فقه عارض شدن حالت التهاء و غفلت از خداوند است نه یک انصراف موقت و فعلی، وگرنه واجب است افراد دائماً به یاد خدا باشد، چنین حالتی برای انسان عارض نمی‌شود، جز این‌که دلیلی دلالت بکند و آن زمانی است که لعب با آلات اغانی (ساز و آواز) صورت بگیرد، چون این ابزار جاذبه ویژه دارد که نفس انسان را به خودش جذب کرده و نسبت به او حریص می‌شود، بدین‌سان مانع و حاجب از اقبال به خداوند بوده و شارع مقدس او را حرام کرده است.»۹

وی در ادامه می‌گوید: «تاکنون عدم هرگونه دلیل بر حرمت مطلق لهو را دانستی اما عدم دلیل بر حرمت مطلق لعب و لغو، حالش واضح‌تر از لهو است.»۱۰

به هرحال از منظر فقیهان، لهوِ حرام آن است که انسان را در ارتکاز و عمق جان از خدا غافل بکند، یعنی حالت غفلت از خدا برای انسان در اثر لهو عارض بشود. بنابراین مطلق سرگرمی حرام نیست، وگرنه عدم التفات فعلی به خداوند به صورت مقطعی و گذرا در هنگام بسیاری عارض می‌شود و واضح است که چنین عدم التفاتی مشکل شرعی ندارد.

ح) آیت‌الله خویی

مرحوم خویی در شرح سخن شیخ اعظم می‌گوید: «ولکن الأخبار لا دلاله لها على حرمه اللهو على وجه الإطلاق فإنها على أربع طوائف …»؛ اخبار به حرمت لهو به صورت مطلق دلالت نمی‌کند، بلکه چهار دسته است … . در پایان سخن خودش دوباره تأکید می‌ورزد: «و الحاصل: أنه لا دلیل على حرمه اللهو على وجه الإطلاق و مما ذکرناه ظهر أیضا أنا لا نعرف وجها صحیحا لما ذکره المصنف(ره) من تقویه حرمه الفرح الشدید»۱۱: حاصل سخن این است که دلیلی بر حرمت لهو به صورت مطلق وجود ندارد، این‌که شیخ اعظم شدت فرح را حرام دانسته است، برای آن نیز دلیل صحیحی نیافتم.

خ) آیت‌الله بروجردی

مرحوم بروجردی نیز اذعان دارد که نمی‌توان مدعی شد مطلق لهو حرام است: «حرمت برخی از اقسام لهو گرچه قطعی است، لکن التزام به حرمت جمیع اقسام لهو ممکن نیست؛ چون لهو حرام آن است که موجب خروج انسان از حالت طبیعی بشود، به‌گونه‌ای که حالت سکر بر انسان عارض شده، حکومت و سلطه عقل از او زایل بشود، مثل الحان موسیقی که مخاطب و مستمع خودش را از حوزه موازین عقلی خارج نموده و انسان را در حرکات و سکناتش مسلوب الاختیار می‌سازد و براساس نغمه­‌های او حرکت کرده و زمزمه سر می‌دهد. از واضحات است که شکار هرچند به‌قصد خوش‌گذرانی باشد، انسان را از حالت وقار و متانت خارج نمی‌سازد.»۱۲

نتیجه

به هرحال نظر فقیهان شیعه راجع به حکم لهو به دو گروه تقسیم می‌شود؛ برخی به صورت مطلق و بدون هیچ تفصیل لهو را حرام تلقی کرده است، ولی اکثر متأخران نوعی خاص از لهو را حرام می‌دانند، از جمله این‌که به‌وسیله اشتغال به لهو، حالت غفلت از خداوند برای انسان عارض بشود، یعنی انسان در عمق جان غافل از خدا بشود و یا حالت سکر و غیرطبیعی برای انسان عارض بشود، به‌گونه­‌ای که در اثر اشتغال به لهو، عقل انسان زایل شده و تصرفات او عاقلانه تلقی نگردد؛ چنین لهوی حرام است.

 

 

منابع

۱) طوسى، ابوجعفر، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیه، ۸ جلد، المکتبه‌المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، تهران – ایران، سوم، ۱۳۸۷ ه‍ ق.

۲) حلّى، ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، ۳ جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم – ایران، دوم، ۱۴۱۰ ه‍ ق.

۳) حلّى، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، مختلف الشیعه فی أحکام الشریعه، ۹ جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم – ایران، دوم، ۱۴۱۳ ه‍ ق.

۴) عاملى، شهید اول، محمد بن مکى، الدروس الشرعیه فی فقه الإمامیه، ۳ جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم – ایران، دوم، ۱۴۱۷ ه‍ ق.

۵) نجفى، کاشف‌الغطاء، حسن بن جعفر بن خضر، أنوار الفقاهه – کتاب المکاسب (لکاشف‌الغطاء، حسن)، در یک جلد، مؤسسه کاشف‌الغطاء، نجف اشرف – عراق، اول، ۱۴۲۲ ه‍ ق.

۶) خویى، سید ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهه (المکاسب)، ۷ جلد، ه‍ ق.

۷) جمعى از پژوهشگران زیر نظر شاهرودى، سید محمود هاشمى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۳ جلد، مؤسسه دائره المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، قم – ایران، اول، ۱۴۲۶ ه‍ ق.

۸) ایروانى، على بن عبد الحسین نجفى، حاشیه المکاسب (للإیروانی)، ۲ جلد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران – ایران، اول، ۱۴۰۶ ه‍ ق.

۹) بروجردى، آقا حسین طباطبایى، البدر الزاهر فی صلاه الجمعه و المسافر، در یک جلد، دفتر حضرت آیه الله، قم – ایران، سوم، ۱۴۱۶ ه‍ ق.

۱۰) اصفهانى، حسین بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، در یک جلد، دار العلم – الدار الشامیه، لبنان – سوریه، اول، ۱۴۱۲ ه‍ ق.

۱۱) فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ۸ جلد، نشر هجرت، قم – ایران، دوم، ۱۴۱۰ ه‍ ق.

 

 

پی‌نوشت‌ها

[۱] . فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج‌۴، ص ۸۷.

[۲] . اصفهانى، حسین بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۴۸.

[۳] . جمعى از پژوهشگران زیر نظر شاهرودى، سید محمود هاشمى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج‌۱، ص ۱۳۸.

[۴] . «السفر على أربعه أقسام: واجب مثل الحج و العمره، و ندب مثل الزیارات و ما أشبهها، و مباح مثل تجاره و طلب معیشه و قوت و ما أشبهها. فهذه الأنواع الثلاثه کلها یجب فیها التقصیر فی الصوم و الصلاه، و الرابع سفر معصیه مثل باغ أو عاد أو سعایه …أو طلب صید للهو و البطر فإن جمیع ذلک لا یجوز فیه التقصیر لا فی الصوم و لا فی الصلاه». (طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۱، ص ۱۳۶)

[۵] . حلّى، ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، ج‌۱، ص ۳۲۷.

[۶] . حلّى، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، مختلف الشیعه فی أحکام الشریعه، ج‌۵، ص ۱۸.

[۷] . عاملى، شهید اول، محمد بن مکى، الدروس الشرعیه فی فقه الإمامیه، ج‌۳، ص ۱۷۶.

[۸] . «اللهو الذی من شأنه أن یُنسی ذکر الله تعالى و عبادته و یلهی عن اکتساب الخیر و الرزق حرام‌ سواء کان بآله أو بدونها کالرقص و بعض أنواع الصفق (کف زدن) و اقتناء بعض الطیور للّعب بها و صید اللهو و هذا هو المفهوم من ذم اللّهو و اللعب فی الکتاب و السنه.» (نجفى، کاشف الغطاء، حسن بن جعفر بن خضر، أنوار الفقاهه – کتاب المکاسب (لکاشف الغطاء، حسن)، ص ۷)

[۹] . «ثم لو سلّمنا دلاله هذه الأخبار على حرمه اللّهو بقول مطلق نقول إنّ اللّهو عباره عن حاله الالتهاء و الانشغال عن الشی‌ء و المراد هنا حاله الالتهاء عن اللّه لا مجرّد الانصراف الفعلی للنّفس عن اللّه تعالى و إلّا وجب أن یکون الشّخص ذاکر اللّه تعالى دائما و هذه الحاله لا نعلم حصولها إلّا فیما دلّ الدّلیل علیه و هو اللّعب بآلات الأغانی فلعلّ لهذه الآلات جاذبه تجذب النفس إلیها فتکون مولعا بها و بذلک تحتجب عن الإقبال إلى اللّه تعالى فلهذا حرّمها الشّارع.» (ایروانى، على بن عبد الحسین نجفى، حاشیه المکاسب (للإیروانی)، ج‌۱، ص: ۴۲)

[۱۰] . «و قد عرفت عدم الدّلیل على حرمه اللّهو بقول مطلق و أمّا اللّعب و اللّغو فهما أوضح حالا من اللّهو فی عدم الدّلیل على حرمتهما بقول مطلق.» (ایروانى، على بن عبد الحسین نجفى، حاشیه المکاسب (للإیروانی)، ج‌۱، ص ۴۲)

[۱۱] . خویى، سید ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهه، ج‌۱، صص ۴۲۱ ـ ۴۲۴.

[۱۲] . «أن حرمه بعض أقسام اللهو و إن کانت قطعیه، لکن لا یمکن الالتزام بحرمه جمیع أقسامه، إذ المحرّم من اللهو هو ما أوجب خروج الإنسان من حالته الطبیعیّه بحیث یوجد له حاله سکر لا یبقى معها للعقل حکومه و سلطنه، کالألحان الموسیقیّه التی تخرج من استمعها من الموازین العقلیّه و تجعله مسلوب الاختیار فی حرکاته و سکناته، فیتحرک و یترنّم على طبق نغماتها و إن کان من أعقل الناس و أمتنهم و بالجمله: المحرّم منه ما یوجب خروج الإنسان من المتانه و الوقار قهرا، و یوجد له سکرا روحیّا یزول معه حکومه العقل بالکلیّه، و من الواضحات أنّ التصیّد و إن کان بقصد التنزّه لیس من هذا القبیل.» (بروجردى، آقا حسین طباطبایى، البدر الزاهر فی صلاه الجمعه و المسافر، ص ۲۹۸)