لهو در فقه اهل‌سنت

اختصاصی شبکه اجتهاد:در این گزارش تلاش شده است تا نظرات فقهای اهل‌سنت در رابطه با حکم فقهی لهو جمع‌آوری شود اما پیش از آن معنای لغوی لهو و حکم شرعی آلات لهو از دیدگاه فقها بیان می‌شود.


معنای لغوی

لهو در لغت به معنای چیزی است که انسان را از آنچه مهم است و ارزش دارد بازبدارد. در کتاب العین می‌گوید: «اللَّهْوُ: ما شغلک من هوى أو طرب و العامه تقول: تَلَهَّیْتُ و یقال: أَلْهَیْتُهُ إِلْهَاءً، أی: شغلته»؛ یعنی چیزی که تو را مشغول و سرگرم می‌کند.۱ در مفردات راغب می‌گوید: «اللَّهْوُ: ما یشغل الإنسان عمّا یعنیه و یهمّه».۲

لهو با ابزار

به نظر می‌رسد فقهای اهل‌سنت سرگرمی با آلات لهو را مطلقاً حرام می‌دانند. در برخی از کتب فقهی ایشان آمده است: «و دلت المسأله على أن الملاهی کلها حرام».۳ در جای دیگر نیز به همین مضمون تأکید شده است: «و دلت الْمَسْأَلَهُ عَلَى أَنَّ الْمَلَاهِیَ کُلَّهَا حَرَامٌ حَتَّى التَّغَنِّی بِضَرْبِ الْقَضِیبِ»۴؛ ملاهی که به معنای سرگرمی با آلات لهو است، تماماً حرام است، حتی غنا با زدن قضیب نیز حرام است.

نظرات فقها در لهو

الف) حنفی‌ها

بابرتی، صاحب کتاب العنایه به عنوان حنفی مذهب، نظر خودش را در رابطه با لهو این‌گونه ابراز می‌کند: «لعب همان لهوست که لهو حرام است؛ اگر خرده‌گیری بشود که زندگی دنیا نیز لهو و لعب معرفی شده است، بنابراین باید حرام باشد، درحالی‌که حرام نیست؟ پاسخ این است که برخی از اقسام لهو و لعب حرام نیست، چنانکه در کلام پیامبر استثناء شده است و گفته است: لهو برای مؤمن حرام است، جز در سه چیز، در تربیت اسب، تیراندازی و سرگرمی با عیال.»۵

صاحب استذکار درباره عقیده ابوحنیفه و اصحاب او راجع به لهو و لعب می‌گوید: «ابوحنیفه و اصحابش گفته‌اند: بازی با شطرنج و نرد و اربعه عشر و نیز هرگونه لهوی مکروه است، اگر از لاعب با امور نامبرده، گناه کبیره سر نزند، به‌گونه‌ای که لعب محاسنش بیشتر از زشتی‌هایش باشد، شهادت او مورد قبول است.»۶

ب) مالکی‌ها

در متن رساله قیروانی درباره صید لهوی این‌گونه ابراز نظر شده است: «شکار لهوی مکروه است اما شکار غیر لهوی مباح است. هر شکاری که سگ آموزش داده و یا بازآموزش داده است را به دنبالش فرستاده باشی و او را کشته باشد، خوردنش جایز است.»۷

وی دوباره در شرح همان متن شارح می‌گوید: «صید لهوی مکروه است. در «تنبیه» گفته است که لهو مصدر لهو به فتح است، به معنای لعب است اما شکار غیر لهوی مباح است، بلکه گاهی واجب نیز است. هرگاه نفقه عیال تنها از این طریق تأمین بشود؛ هرچه سگ و بازآموزش داده او را کشته باشد، اکلش جایز است.»۸

حتی از خود مالک درباره وجود لهو و لعب در محفل عروسی پرسش شده است: «از مالک سؤال شد کسی به صنیعی (اطعامی) دعوت می‌شود، در آنجا لهو و لعبی وجود دارد. آیا جایز است برود یا نه؟ مالک در پاسخ گفته است: اگر اندک باشد، مثل دف و طبل که خانم‌ها با آن بازی می‌کند به نظر من اشکالی ندارد.»۹

در توضیح جمله قبل این‌گونه آمده است: «محمد بن رشد گفته است: بر حسب آنچه اصبغ در سماع گفته است، مراد از صنیع، ولیمه عروسی و ازدواج است؛ زیرا تنها در عروسی است که برخی از اقسام لهو اجازه داده شده است، چون اعلان نکاح مستحب است و درباره آن، پیامبر خدا گفته است: «نکاح را اعلان بکنید، در مساجد برگزار کرده و در آن دف بزنید».»۱۰

محقق دیگری در فقه مالکی سفر را به اقسامی تقسیم می‌کند؛ از جمله اینکه سفر لهوی را به عنوان سفر مکروه معرفی کرده و می‌گوید: «سفر مسافر هرچند نمازش در او قصر نباشد، گاهی مباح است. مراد از سفر مباح، سفر مقابل حرام و مکروه است، در نتیجه شامل سفر واجب و مستحب مانند سفر حج (حج واجب و مستحبی) و مباح تنها مثل سفر تجارتی است اما از سفر مباح، سفر حرام مثل سفر عاق والدین و عبد فراری و سفر مکروه مثل سفر لهوی خارج است.»۱۱

به هرحال نتیجه کلی این است که از منظر فقه مالکی نیز هر عمل لهوی حرام نیست، بلکه یا حرام است یا مکروه است یا مباح.

پ) شافعی‌ها

در کتاب «اشباه و نظائر»، رأی امام شافعی ثبوت تعزیر در موارد غیر از معصیت از جمله کسب لهوی عنوان شده و آمده است:

«و یکون التعزیر فی غیر معصیه فی صور: منها: الصبی و المجنون: یعزران إذا فعلا ما یعزر علیه البالغ و منها: نفی المخنث نص علیه الشافعی و منها: قال الماوردی: یمنع المحتسب من یکتسب باللهو و یؤدب علیه الآخذ و المعطى و ظاهره: یشمل اللهو المباح و منها: قال البلقینی: حبس الحاکم من ثبت علیه الدین و ادعى الاعسار.»۱۲

چنانکه معلوم است در بین این موارد از جمله کسانی که عمل او به عنوان یک عمل مباح تعزیر دارد، کاسبانی است که کسب را از روی لهو و سرگرمی انجام داده باشد. از این سخن معلوم است که امام شافعی مطلق لهو را حرام نمی‌داند؛ چون کسب لهوی را در ردیف امور تعزیراتی قرار داده است که به عنوان عمل بدون معصیت تعزیر دارد.

ابن‌حجر هیثمی می‌نویسد: «رافعی گفته است: به لحاظ حکمی، هر عملی که به معنای نرد و شطرنج باشد، به این دو قیاس می‌شود، همان‌طور که در لهو و سرگرمی این‌چنین است. بنابراین هرگونه لهو و سرگرمی که مبنای او حساب و تمرین فکر باشد، حرام نیست، مانند منقله که در او گودی‌ها و خطوطی وجود دارد که با نوعی حساب، از جایی به جایی دیگر منتقل می‌شود. در این بازی نیز اگر حرکت‌ها مبتنی بر حساب و تمرین فکر نباشد، مثل‌ اینکه مبتنی بر حدس باشد حرام است.»۱۳

از این ابراز نظر نیز معلوم است که لهو انواع مختلف دارد و هر لهوی حرام نیست.

ت) حنبلی‌ها

مؤلف شرح زاد المستنقع به عنوان یک عالم حنبلی نظر حنابله را این‌گونه بیان می‌کند:

«لهو به سه دسته تقسیم می‌شود: گاهی مضر و یا با برد و باخت است که باطل، موجب تضییع وقت شده و حرام است. نوع دوم لهو نافع است و هیچ ضرری ندارد و بلاشک مباح است۱۴، چنانکه ترمذی در سنن خود و ابن‌ماجه آن را به عنوان حدیث صحیح از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند: «أن النبی(ص) قال: کل ما یلهو به الرجل المسلم باطل إلا رمیه بقوسه و تأدیبه فرسه و ملاعبته أهله فإنهن من الحق».۱۵

قسم سوم از اقسام لهو این است که در راستای کمک به دستورات خدا باشد که این‌گونه لهو مستحب است. در لهو مستحب مسابقه دادن و جایزه تعیین کردن جایز است اما اگر لهو محرم باشد، به‌هیچ‌وجه چه با جایزه و بدون جایزه ارتکاب آن جایز نیست. هم‌چنین اگر سرگرمی‌ها از نوع مباح و مکروه باشد، با تعیین جایزه ارتکاب آن مباح نبوده و اما بدون تعیین جایزه ارتکاب آن مباح است.۱۶

نتیجه

لهو از نظر اهل‌سنت نیز دارای مراتب و مصادیق عدیده است، برخی حرام، بعضی مکروه و بعضی مباح است.

 

 

منابع

۱) قرآن کریم.

۲) البابرتی؛ محمد بن محمد بن محمود، أکمل الدین أبوعبدالله ابن الشیخ شمس الدین ابن الشیخ جمال الدین الرومی البابرتی (المتوفى: ۷۸۶ هـ)؛ العنایه شرح الهدایه؛ عدد الأجزاء: ۱۰، دار الفکر، بدون طبعه و بدون تاریخ.

۳) العینى؛ أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسین الغیتابى الحنفى بدر الدین العینى (المتوفى: ۸۵۵ هـ)؛ البنایه شرح الهدایه؛ عدد الأجزاء: ۱۳، دار الکتب العلمیه – بیروت، لبنان؛ الطبعه: الأولى، ۱۴۲۰ هـ – ۲۰۰۰ م.

۴) أبو عمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر النمری القرطبی، سنه الوفاه ۴۶۳ هـ؛ الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار، تحقیق سالم محمد عطا – محمد علی معوض، عدد الأجزاء ۹، دار الکتب العلمیه، بیروت، سنه النشر ۲۰۰۰ م.

۵) صالح بن عبد السمیع الآبی الأزهری (المتوفى: ۱۳۳۵ هـ)، الثمر الدانی شرح رساله ابن أبی زید القیروانی، عدد الأجزاء: ۱، المکتبه الثقافیه، بیروت، بدون تاریخ.

۶) أبو الولید محمد بن أحمد بن رشد القرطبی (المتوفى: ۵۲۰ هـ)، البیان و التحصیل و الشرح و التوجیه و التعلیل لمسائل المستخرجه، حققه: محمد حجی و آخرون، عدد الأجزاء: ۲۰ (۱۸ و مجلدان للفهارس)، دار الغرب الإسلامی، بیروت، الطبعه الثانیه، ۱۴۰۸ هـ – ۱۹۸۸ م.

۷) أبو الولید محمد بن أحمد بن رشد القرطبی (المتوفى: ۵۲۰ هـ)، المقدمات الممهدات، عدد الأجزاء: ۳، دار الغرب الإسلامی، الطبعه الأولى، ۱۴۰۸ هـ – ۱۹۸۸ م.

۸) امام شافعی، الأشباه و النظائر – تم استیراده بواسطه مؤسسه بلاغ المبین، المکتبه الشامله.

۹) أحمد بن محمد بن علی بن حجر الهیتمی، تحفه المحتاج فی شرح المنهاج، عدد الأجزاء: ۱۰، بدون طبعه، عام النشر: ۱۳۵۷ هـ – ۱۹۸۳ م.

 

 

پی‌نوشت‌ها

[۱]. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ‌۴، ص ۸۷.

[۲]. اصفهانى، حسین بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۴۸.

[۳]. أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسین الغیتابى الحنفى بدر الدین العینى (المتوفى: ۸۵۵ هـ)، البنایه شرح الهدایه، جزء ۱۲، ص ۸۷.

[۴]. محمد بن محمد بن محمود، أکمل الدین أبوعبدالله ابن الشیخ شمس الدین ابن الشیخ جمال الدین الرومی البابرتی (المتوفى: ۷۸۶ هـ)؛ العنایه شرح الهدایه، عدد الأجزاء: ۱۰، دار الفکر، بدون طبعه و بدون تاریخ، ج ۱۰، ص ۱۴.

[۵]. «فَاللَّعِبُ وَ هُوَ اللَّهْوُ حَرَامٌ. لَا یُقَالُ: الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ لِقَوْلِهِ تَعَالَى«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» وَ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَیْسَتْ بِحَرَامٍ؛ لِأَنَّ الْحَاصِلَ مِنْ هَذَا الْقِیَاسِ بَعْضُ اللَّهْوِ وَ اللَّعِبُ لَیْسَ بِحَرَامٍ وَ هُوَ مَا اسْتَثْنَاهُ النَّبِیُّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ – فِی قَوْلِهِ «لَهْوُ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إلَّا فِی ثَلَاثٍ: تَأْدِیبِهِ لِفَرَسِهِ وَ رَمْیِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ مَعَ أَهْلِهِ» (محمد بن محمد بن محمود، أکمل الدین أبوعبدالله ابن الشیخ شمس الدین ابن الشیخ جمال الدین الرومی البابرتی (المتوفى: ۷۸۶ هـ)، العنایه شرح الهدایه، ج ۱۰، ص ۱۴)

[۶]. «و قال أبوحنیفه و أصحابه یکره اللعب بالشطرنج و بالنرد و بالأربعه عشر و بکل اللهو و قالوا فإن لم یظهر من اللاعب بها کبیره و کانت محاسنه أکثر من مساوئه قبلت شهادته» (أبوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر النمری القرطبی، سنه الوفاه ۴۶۳ هـ، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار، ج ۸، ص ۴۶۲)

[۷]. «و الصید للهو مکروه و الصید لغیر اللهو مباح و کل ما قتله کلبک المعلم أو بازک المعلم فجائز أکله إذا أرسلته علیه.» (صالح بن عبد السمیع الآبی الأزهری (المتوفى: ۱۳۳۵ هـ)، الثمر الدانی شرح رساله ابن أبی زید القیروانی، ج ۱، ص ۴۰۶)

[۸]. «و الصید للهو مکروه. قال فی التنبیه: «اللهو مصدر لهوت بالشیء بالفتح لهوا إذا لعبت به و الصید لغیر اللهو مباح و قد یکون واجبا إذا کان لا یمکنه الإنفاق على عیاله إلا منه و کل ما قتله کلبک المعلم أو بازک المعلم فجائز أکله.» (صالح بن عبد السمیع الآبی الأزهری (المتوفى: ۱۳۳۵ هـ)، الثمر الدانی شرح رساله ابن أبی زید القیروانی، ج ۱، ص ۴۰۶)

[۹]. «و سئل مالک عن الرجل یدعى إلى الصنیع فیجد فیه اللعب أیدخل؟ قال: إن کان الشیء الخفیف مثل الدف و الکبر الذی یلعب به النساء فما أرى بأسا.» (أبو الولید محمد بن أحمد بن رشد القرطبی (المتوفى: ۵۲۰ هـ)، البیان و التحصیل و الشرح و التوجیه و التعلیل لمسائل المستخرجه، حققه: محمد حجی و آخرون، ج ۴، ص ۴۳۱)

[۱۰]. «قال محمد بن رشد: یرید بالصنیع صنیع العرس أو صنیع العرس و الملاک على ما قال أصبغ فی سماعه لأن ذلک هو الذی رخص فی بعض اللهو فیه لما یستحب من إعلان النکاح مع ما جاء فی ذلک، روی أن رسول الله – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ – قال: «أعلنوا هذا النکاح واجعلوه فی المساجد واضربوا علیه بالدفاف.» (أبو الولید محمد بن أحمد بن رشد القرطبی (المتوفى: ۵۲۰ هـ)، البیان و التحصیل و الشرح و التوجیه و التعلیل لمسائل المستخرجه، حققه: محمد حجی و آخرون، ج ۴، ص ۴۳۱)

[۱۱]. «(وَ) ذُو (سَفَرٍ) وَ إِنْ لَمْ تُقْصَرْ فِیهِ الصَّلَاهُ (أُبِیحَ) أَرَادَ بِهِ مَا قَابَلَ الْمُحَرَّمِ وَ الْمَکْرُوهِ فَیَشْمَلُ الْفَرْضَ وَ الْمَنْدُوب کَسَفَرِ الْحَجِّ وَ الْمُبَاحِ کَالتَّجْرِ وَ خَرَجَ الْمُحَرَّمُ کَالْعَاقِّ أَوْ الْآبِقِ وَ الْمَکْرُوهِ کَسَفَرِ اللَّهْوِ …» (أبو الولید محمد بن أحمد بن رشد القرطبی (المتوفى: ۵۲۰ هـ)، المقدمات الممهدات، ج ۱، ص ۴۸۱)

[۱۲]. امام شافعی، الأشباه و النظائر – تم استیراده بواسطه مؤسسه بلاغ المبین، المکتبه الشامله، ج ۱، ص ۷۴۵.

[۱۳]. «قَالَ الرَّافِعِیُّ: … وَ یُقَاسُ بِهِمَا کُلُّ مَا فِی مَعْنَاهُمَا مِنْ أَنْوَاعِ اللَّهْوِ فَکُلُّ مَا مُعْتَمَدُهُ الْحِسَابُ وَ الْفِکْرُ کَالْمِنْقَلَهِ حُفَرٌ أَوْ خُطُوطٌ یُنْقَلُ مِنْهَا وَ إِلَیْهَا حَصًى بِالْحِسَابِ لَا یَحْرُمُ … وَ إِلَّا حَرُمَتْ وَ کُلُّ مَا مُعْتَمَدُهُ التَّخْمِینُ یَحْرُمُ» (أحمد بن محمد بن علی بن حجر الهیتمی، تحفه المحتاج فی شرح المنهاج، ج ۱۰، ص ۲۱۶)

[۱۴]. «و النوع الثانی: هو اللهو الذی یکون فیه منفعه و لا مضره فیه فهذا جائز کما قرر هذا شیخ الإسلام.»

[۱۵]. «… فهذه من الحق و فیها نفع فهی جائزه و إن کان لا نفع فیها فهی من القسم الباطل الذی یذهب على العبد وقته و قد یکون من النوع المحرم الذی تقدم ذکره.»

[۱۶]. «النوع الثالث: ما کان معینا على ما أمر الله به فی قوله «و أعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» فهذا من اللهو المستحب و إذا کان من اللهو المستحب فیجوز فیه السبق و هو الجعل و إن کان من اللهو المحرم فلا یجوز مطلقا لا بجعل و لا بغیر جعل و إن کان من اللهو المباح أو المکروه فلا یجوز فیه الجعل و یجوز بغیر جعل».