انزوای وهابیت در خلیجفارس
اختصاصی شبکه اجتهاد:حجهالاسلام سید محمود مدنی بجستانی، اگرچه اصالتاً مشهدی است، امّا سابقه دو دوره نمایندگی ولیفقیه در حوزه کشورهای خلیجفارس، وی را به یکی از کارشناسان خبره این عرصه بدل کرده است. استاد پیشین سطوح عالی حوزه علمیه قم، اطلاعات جالبی از وضعیت علمی و اجتماعی کشورهای خلیجفارس داشت که گفتوگو را بیش از آنکه تصوّر میکردیم جذّاب نمود.
- آیا در میان فقهای اهلسنت خلیجفارس استفاده از روش مقارن برای حل مسائل امری متداول است یا خیر؟
فقه مقارن بهعنوان یکی از شیوههای نزدیک کردن مجموعه امت اسلامی به همدیگر سابقه طولانی در تشیع دارد. این سابقه در تشیع هم بسیار طولانیتر و هم بسیار پررنگتر است. بهعنوانمثال، شما در دورانی مثل دوران شیخ طوسی، صاحب کتاب «خلاف» هستید و پس از ایشان شاگرد او سید مرتضی کتاب «انتصار» را مینویسد؛ و بسیاری از منابع دیگر مثل «منتهیالمطلب» علامه حلی که دقیقاً بهتمامی آراء مذاهب مختلف و ریز آراء و استدلالات آنها اشاره میکنند.
در جامعه اهلسنت تلاشهای ارزشمندی صورت گرفته، ولی نه سابقه اینچنینی دارد و نه به گستردگی منابع شیعی است. بهعنوانمثال، ما در میان تلاشهای معاصر، «الفقهعلیالمذاهبالاربعه» را داریم، ولی متأسفانه از آراء سایر مذاهب اسلامی بهدرستی استفاده نشده است. البته در کنار آن، کتاب «الفقهالاسلامی» را هم داریم که موسوعه ارزشمندی است که سازمان اوقاف مصر چاپ کرده و به آراء فقه شیعه و فقه زیدی و فقه اباذیه و فقه زاهری هم اشاره کرده است.
بنابراین، باید روشن شود که انتظار اینکه ما در همه حوزههای سایر مذاهب اسلامی، کارهای علمی و گستردهای مثل شیعه داشته باشیم انتظار بهجایی نیست.
البته در کشور امارات و کشورهای خلیجفارس، زمینههای بسیار خوبی برای این کار وجود دارد، ولی اینها بهصورت یک روال منظم و یک برنامه علمی منظم نیست.
در مدتی که بنده بهعنوان نماینده رهبری در کشورهای خلیجفارس در امارات سکونت داشتم، علمای اهلسنت مجلسی به نام مجمع علمی داشتند. بنده در تمامی آن مجالس، به دعوت رئیسالعلمای آنجا، آقای سید علی الهاشمی حضور پیدا میکردم. در آن جلسه، مباحث مختلف فقهی و غیرفقهی موردبحث و صحبت قرار میگرفت که نمیتوانم آن را بهعنوان یک جلسه فقه مقارن نام ببرم، ولی گامی در این مسیر بود و موجب آشنایی برادران اهلسنت با دیدگاههای ما و آشنایی ما با دیدگاههای آنها میشد. بهعنوانمثال در آن جلسه در بحث نماز مغرب، برادران اهلسنت ما در آنجا که اکثراً مالکی هستند، رأیی به نام تمکین در وقف دارند که نماز مغرب را مستحب میدانند تأخیر بیندازند تا با همان زمانیکه مشهور شیعه میگویند هماهنگ شود؛ یا در مسئله سجده تصریح میکردند که افضل سجده، سجده بر خاک است؛ بنابراین، آنچه را که شیعه انجام میدهد و متعیّن میداند در نظر ما هم افضل است. یا بهعنوان نمونه سوم، میگفتند که مالک بحث دست گذاشتن روی دست در نماز را اجازه نمیدهد. این مباحث و امثال این مباحث مطرح میشد و این قرب مذاهب شیعه و مالکیه مورد صحبت قرار میگرفت.
ما جلساتی هم با مفتی امارات داشتیم که در آنجا بعضی از کتب فقهی و منابع شیعه به آنها اهدا شد. آنها هم متقابلاً مجموعه فتاوا و آراء فقهی خودشان را در یک مجموعه گستردهای به بنده اهدا کردند.
چنین تلاشهای پراکندهای با بعضی از شخصیتهای علمی دیگر آنجا هم صورت گرفت؛ اما بهصورت یک روند علمی، پایدار و مستمر متأسفانه چنین چیزی در آنجا وجود ندارد.
- فرمودید در مدتی که آنجا حضور داشتید، تلاشهایی هم از حضرتعالی برای اینکه رابطه تحکیم و ترویج روش مقارن باشد، صورت گرفت، آیا این تلاشها نتیجهبخش بود؟
بهعنوان یک گام آغازین خیلی موفق بود. توجه داشته باشید که اینها از یک روحانی شیعه بهعنوان عضو مجمع علمی بهطور منظم دعوت میکردند و حتی اکنونکه بعد از تقریباً نزدیک یک سال از برگشتن من میگذرد با من تماس گرفتند و همان مسئول جلسه که عالم بزرگ امارات محسوب میشود گفت: هنوز کرسی شما خالی است و ما در جلسات به یاد شما هستیم.
این نشان میدهد که خداوند متعال لطف کرده و یک زمینهای را برای شنیدن آراء، در یک فضای آرام و بدون تنش فراهم شده بود. ولی بنده پیشنهاد کردم به بعضی از دانشگاههای اسلامی آنجا که کرسی فقه جعفری هم در کنار کرسیهای دیگر ایجاد شود و ما حاضریم هم هزینههای آن را متقبل شویم، هم استاد منابع را تأمین کنیم. آنها زباناً استقبال کردند، ولی عملاً متأسفانه قدمی در این جهت برنداشتند و این برای ما فراهم نشد؛ که اگر چنین چیزی فراهم میشد من فکر میکنم میتوانست تأثیر خیلی مثبتی داشته باشد. بههرحال باید منتظر شرایط بهتر سیاسی بود تا بتوانیم اینها را دنبال کنیم.
- بهنظر حضرتعالی، آیا تلاشها و بیانات تقریبی مقام معظم رهبری و مجمع تقریب مذاهب در مجامع اهلسنت، در میان کشورهای حاشیه خلیجفارس تأثیرگذار بوده است؟
از آراء فقهی مقام معظم رهبری، فتوایی که نسبت به حرمت اهانت به بزرگان اهلسنت صادر فرمودند که مبنای فقهی آنهم جلوگیری از فتنه و اختلاف و خونریزی میان مسلمانها است، تأثیر بسیار مثبتی داشت، چه در امارات که من شاهد این مسئله بودم و چه در یک سمینار بسیار بزرگی در سنگال که من دعوت شدم، شاهد بودم که این فتوا را اطلاع داشتند و به آن استناد میکردند. البته همیشه هم نگرانیهایی داشتند که خارج از این فتوا و خارج از این حدود، افراد تندی هستند که چنین نظری ندارند. ما هم جواب میدادیم که بله، همیشه تندروهایی در هر مذهب و طایفه و گروه و کشوری ممکن است حضور داشته باشند و حرکتهای تند بکنند، ولی روال ما همین است که توهین نکنیم. این بهعنوان یک رأی، زمینه خوبی را آماده کرده بود تا حرفهای همدیگر را بشنویم.
برای مثال، در همان سفر سنگال بنده دو سخنرانی در آن سمینار داشتم و تنها فرد شیعهای بودم که در میان ۵۰۰ میهمان اهلسنت آنها سخنرانی کرد. ما جز برخورد بسیار مؤدبانه و محترمانه از آنها ندیدیم.
در امارات هم همینطور بود، یعنی احترام کامل به آراء فقهی شیعه گذاشته میشد، الا اینکه یک گروه کوچکی که ما نگران رشد آنها در آینده هستیم وجود داشتند که وابسته به وهابیت بودند، ولی خوشبختانه فضای عمومی امارات در دست آنها نیست. آنها اگرچه گروه کوچکی هستند ولی تندیها و تندرویهای خودشان را دارند که جا دارد ارتباط علمی بین حوزههای شیعه و علمای آنجا برقرار شود تا جلوی آن تندرویها گرفته شود.
- بهعنوان سؤال آخر، آیا میتوان گفت تفکر سلفیگری در میان کشورهای حاشیه خلیجفارس رو به تزاید بوده و تقریب مذاهب در این کشورها عملاً به شکست انجامیده است. آیا ساکنان حاشیه خلیجفارس نیز این تفکر را قبول دارند یا اینکه صرفاً دولتها و فقههای دولتی مروج این امر هستند؟
قسمت اوّل فرمایش شما را من بهطور کامل نمیپذیرم. معمولاً یک غفلت اساسی میشود بین پذیرش تفکر سیاسی بعضی از کشورهای منطقه و پذیرش تفکر اعتقادی و مذهبی آنها. در کشورهای خلیجفارس، سیاستهای عربستان سعودی تا حد زیادی تبعیت میشود و هماهنگی کامل در این مسائل باهم دارند، ولی این به معنای پذیرش وهابیت نیست. این خبر فکر میکنم هم برای جنابعالی ارزشمند باشد و هم برای مخاطبان شما هم شاد کننده باشد که هنوز دانشکدههای فقهی آنها و فضای عمومی علمای آنها، در مخالفت با وهابیت جدی هستند و تفکر سلفیگری و وهابیگری، هم مورد بغض و نفرت دولتهای آنها و هم عموم علما و مردم آنهاست.
البته در میان بعضی از رؤسا و سیاسیون آنها، کسانی هستند که به آنها تمایل دارند، ولی فضای عمومی بر ضد آنهاست. بهعنوانمثال، وقتیکه رئیس این دولتها (شیخ زائد) فوت کرده بود، خیلی علمای وهابی فشار آورده بودند که روی قبرش بنایی ساخته نشود، ولی باوجود مخالفت آنها، در مسجد شیخ زائد برای قبر او جایگاهی ساخته شده و مدام قرآن پخش میشود، امری که مورد مخالفت وهابیها بود و آنها بهصورت صریح فشار آوردند و مخالفت کردند، ولی به حرف وهابیت توجه نشد. این فضای مخالفت با وهایت، همین الان هم در امارات و سایر کشورهای حاشیه خلیجفارس وجود دارد.
نمونه دوم، در ولادت رسول اکرم است که باوجود فتوای صریح وهابیت به حرمت بزرگداشت ولادت رسول اکرم، جلسات رسمی با حضور مقامات رسمی و علما و مردم برگزار میشود وهیچ ابائی هم از ابراز مخالفت با آنها ندارند.
نمونه سوم، این است که در مدتی که من آنجا بودم، در جلسات آنها شرکت میکردم و از علمای بزرگ آنها برای حضور در مسجد امام حسین علیهالسلام و مجالس دعوت مینمودم. این علما که از کشورهای امارات، مصر سوریه و سایر کشورهای عربی بودند، به صورت مرتّب در مسجد حضور پیدا میکردند و مطالب ارزشمندی در دفاع از اهلبیت و مخالفت با آرا و نظریات وهابیت مطرح میکردند.
البته آنچه که عرض کردم، اگرچه خوشحالکننده است ولی قطعاً و مسلماً کافی نیست. ما زمینههای وحدت بسیاری داریم که هنوز بدانها عمل نشده است. مثلاً بهعنوان یک راهکار، بنده پیشنهادم این است که درعوض سمینارهای پرتعداد، پرخرج، تکراری و بیفایده یا کمفایده، به سراغ سمینارهایی برویم با تعداد محدود، با موضوع مشخص، با جمعبندی آراء و نظرات جهان اسلام. در این سمینارها، اگر یک فرع فقهی که کاربردی است و مورد گرفتاریها مردم کشورهای اسلامی است، قبلاً بهعنوان دستور جلسه ارسال شود و علمای محدودی از کشورها بیایند و بحث کنند، من با شناختی که از ایشان دارم، یقین دارم که به نتیجه مشترک میرسند. این کار این میتواند بسیار در پیشبرد فقه مقارن تأثیرگذار باشد،؛ زیرا هم باعث آشنایی مذاهب با یکدیگر میشود و هم مسئله وحدت را جهان اسلام سامان میدهد. البته باید رنگ سیاست در اینطور سمینارها کمرنگ شود و سایه سیاست بر اینها خیلی سنگینی نکند؛ و الا اگر سایه سیاست سنگینی کند، طبیعتاً بعضی به لحاظ ترس از حکومتهایشان، بعضی به لحاظ دیدگاههای خاصشان و بعضی به جهت اختلافات موجود در امت اسلامی، در این روند علمی حضور پیدا نخواهند کرد؛ و وقتیکه شخصیتهای درجه اوّل این جریانات علمی و فقهی حضور پیدا نکنند طبعاً نتیجه مطلوب نیز حاصل نخواهد شد.