حرمت مطلق لهو، مخالف با سیره متشرعه است

اختصاصی شبکه اجتهاد:آیت‌الله محمدتقی شهیدی، شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تبریزی، سال‌هاست که یکی از مهم‌ترین کرسی‌های تدریس خارج فقه حوزه علمیه قم را در اختیار دارد. عضو هیئت استفتاء آیت‌الله سیستانی، در خلال مباحث مکاسب محرمه که در سال تحصیلی ۹۵-۹۶ تدریس کردند، به بحث لهو پرداختند. در زیر، بخش‌هایی از گفته‌های ایشان در این رابطه می‌آید. به باور ایشان، اگر لهو حرام باشد، لازم است که اموری همچون چرخاندن تسبیح نیز حرام باشد!


بحث راجع به حرمت لهو است. در اینجا گاهی از حرمت مطلق لهو بحث می‌شود و گاهی از حرمت لهوهای خاص مثل استعمال آلات لهوی. برای حرمت مطلق لهو به ادله‌ای استدلال شده که به نظر آقای شهیدی تمام نیست و قابل مناقشه است.

کلمات لغویان و فقهاء

مستفاد از کلمات لغویان این است که لهو، مطلق سرگرمی است. در سخنان فقهای متقدم، معنای لهو گفته نشده است اما متأخران مثل مرحوم شیخ، برای لهو سه معنا بیان کرده است. ایشان لهو را به فرح و شادی شدید، آنچه از شهوت جنسی منبعث می‌شود و به معنای مرادف با لغو معنا کرده است. مرحوم شیخ قائل به حرمت مطلق لهو شده است که خلاف سیره متشرعه است؛ لذا مورد قبول نیست.

فرق لهو با لغو و لعب

لغو، فعل یا قول بیهوده است که اثر عقلایی ندارد، ولی لعب بازی کردن است که ممکن است غرض عقلایی هم داشته باشد و لهو هم غیر از لغو است.

مرحوم بروجردی برای مطلق لهو معنایی بیان نفرموده است اما در تعریف لهو محرَّم فرموده: «لهو حرام آن چیزی است که انسان را از حال اختیار خارج کرده و عقل انسان را زایل می‌کند». به طور خلاصه، متأخران برای کلمه لهو معانی متفاوتی را ذکر کرده‌اند که به نظر می‌رسد همه این تعاریف قابل مناقشه است.

نظریه مختار

به نظر می‌رسد که لهو، مطلق سرگرمی و یا مطلق خوش‌گذرانی است اما نه خوش‌گذرانی همراه با فعل حرام. حال اگر قائل شدیم که مطلق لهو حرام است، ضرب آلات لهو به‌گونه‌ای که عرفاً مصداق لهو و سرگرمی باشد (به خلاف سرگرمی به نماز و مطالعه که عرفاً به آن لهو نمی‌گویند) حرام خواهد بود، به خلاف استعمال آلات موسیقی برای غیر لهو مثل موسیقی حماسی که در ارتش نواخته می‌شود.

البته حکم حرمت استعمال آلات موسیقی، مربوط به آلات مختصه است، ولی در آلات مشترکه اگر استعمال برای صرف سرگرمی باشد، دلیلی بر حرمت نداریم. البته اگر مثیر به شهوت شیطانیه باشد، در اینجا هم قائل به حرمت می‌شویم و به‌عبارت‌ دیگر آلات مشترکه، اگر به‌صورت موسیقی لهوی استفاده شود، حرام خواهد بود.

حکم استعمال آلات لهوی

درباره استعمال آلات لهوی روایات زیادی داریم که در ضمن آن‌ها حرمت مطلق لهو هم بیان‌ شده است:

روایت اول: روایت فضل بن شاذان

وَ فِی عُیونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِیدِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا(ع) فِی کتَابِهِ إِلَی الْمَأْمُونِ قَالَ: الْإِیمَانُ هُوَ أَدَاءُ الْأَمَانَهِ وَ اجْتِنَابُ جَمِیعِ الْکبَائِرِ – وَ هُوَ مَعْرِفَهٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکانِ – إِلَی أَنْ قَالَ وَ اجْتِنَابُ الْکبَائِرِ – وَ هِی قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَی وَ الزِّنَا وَ السَّرِقَهُ – وَ… وَ الِاشْتِغَالُ بِالْمَلَاهِی وَ الْإِصْرَارُ عَلَی الذُّنُوبِ. (وسائل، ج ۱۵، ص ۳۲۹)

سند این روایت تمام است، ولی دلالت روایت بر حرمت مطلق لهو، قابل‌ پذیرش نیست، چون «ملاهی» ظهور در معنای مصدر میمی ندارد، بلکه ممکن است به معنی آلات لهو باشد و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. اشکال دیگری که به این روایت و به همه روایاتی که حرمت مطلق لهو از آن‌ها استفاده می‌شود، وارد است این است که قول به حرمت مطلق لهو از نظر فقهی قابل‌ پذیرش نیست، چون خلاف سیره متشرعه است. مثلاً چرخاندن تسبیح لهو است اما آیا می‌توان قائل به حرمت آن شد؟

روایت دوم: روایت اعمش

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) فِی حَدِیثِ شَرَائِعِ الدِّینِ قَالَ: وَ الْکبَائِرُ مُحَرَّمَهٌ وَ هِی الشِّرْک بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَینِ وَ… وَ الْمَلَاهِی الَّتِی تَصُدُّ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَکرُوهَهٌ – کالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ – وَ الْإِصْرَارُ عَلَی صَغَائِرِ الذُّنُوبِ. (وسائل، ج ۱۵، ص ۳۳۱).

این روایت هم سنداً و هم دلالتاً اشکال دارد؛ سنداً چون سند صدوق به اعمش مشتمل بر مجاهیل است و اما دلالتاً، حضرت در اینجا ملاهی را مقید به صدّ از ذکر الله فرمود و لذا باید مصادیق چنین لهوی (لهوی که تصدّ عن ذکر الله) توسط خود امام(ع) بیان شود. مثلاً صد لهوی یا رقص و سایر مصادیقی که برای لهو ذکرشده، لهو است، ولی اینکه لهوی باشد که انسان را از یاد خدا بازدارد، اول الکلام است و باید ثابت شود.

روایت سوم: روایت حمران

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ وَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ: أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا – وَ صَبَرَ عَلَی مَا یرَی مِنَ الْأَذَی وَ الْخَوْفِ – فَهُوَ غَداً فِی زُمْرَتِنَا – فَإِذَا رَأَیتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ – وَ رَأَیتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَادَ وَ رَأَیتَ … وَ رَأَیتَ الْمَلَاهِی قَدْ ظَهَرَتْ – یمَرُّ بِهَا لَا یمْنَعُهَا أَحَدٌ أَحَداً وَ لَا یجْتَرِئُ أَحَدٌ عَلَی مَنْعِهَا. (وسائل، ج ۱۶، ص ۲۷۵)

این روایت از حیث سند مشکلی ندارد و بر حرمت استعمال آلات لهویه هم دلالت دارد، ولی بر حرمت مطلق لهو دلالت ندارد. چون احتمال دارد لفظ ملاهی اسم آلت باشد، نه مصدر میمی.

روایت چهارم: روایت اسحاق بن جریر

مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) یقُولُ إِنَّ شَیطَاناً یقَالُ لَهُ الْقَفَنْدَرُ – إِذَا ضُرِبَ فِی مَنْزِلِ الرَّجُلِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالْبَرْبَطِ – وَ دَخَلَ عَلَیهِ الرِّجَالُ – وَضَعَ ذَلِک الشَّیطَانُ کلَّ عُضْوٍ مِنْهُ عَلَی مِثْلِهِ – مِنْ صَاحِبِ الْبَیتِ ثُمَّ نَفَخَ فِیهِ نَفْخَهً – فَلَا یغَارُ بَعْدَهَا حَتَّی تُؤْتَی نِسَاؤُهُ فَلَا یغَارُ. (وسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۲)

سند این روایت به دلیل اسحاق بن جریر قابل‌قبول نیست اما از حیث دلالت، بعضی فرموده‌اند روایت، دلالت بر حرمت استعمال آلات لهویه ندارد، چون بی‌غیرتی، اثر وضعی استعمال آلات لهویه است و ربطی به حرمت آن ندارد. ولی انصاف این است که ظهور این سبک از روایات، در حرمت است. بله، شاید از جهت خصوصیت دخول رجال نتوان حکم به حرمت مطلق استعمال آلات لهو نمود.

روایت پنجم: روایت کلیب صیداوی

عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَلِی بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْجَزَّارِ عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ – عَنْ کلَیبٍ الصَّیدَاوِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) یقُولُ ضَرْبُ الْعِیدَانِ ینْبِتُ النِّفَاقَ فِی الْقَلْبِ – کمَا ینْبِتُ الْمَاءُ الْخُضْرَهَ. (وسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۳)

سند این روایت به جهت اشتمال بر علی بن معبد و حسن بن علی جزار ضعیف است، ولی از حیث دلالت، دلالت بر حرمت استعمال آلات لهویه دارد. البته این روایت و روایت قبلی مربوط به حرمت استعمال آلات لهویه بوده و ربطی به حرمت مطلق لهو ندارد.

روایت ششم: روایت سکونی

عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکونِی عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص‌) أَنْهَاکمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْکوبَاتِ وَ الْکبَرَاتِ. (وسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۳)

حدیث از حیث سند مشکلی ندارد و نوفلی ثقه است. از حیث دلالت هم نهی ظهور در حرمت دارد.

تا حال اثبات کردیم که استعمال آلات لهویه حرام است اما بحث مهم این است که آیا استعمال آلات لهویه، چه به کیفیت لهویه استعمال شود و چه به غیر آن مطلقاً حرام است؟ یا اینکه حرمت اختصاص به‌صورت استعمال آلات لهو به کیفیت لهویه دارد؟

مشهور قائل به حرمت استعمال ملاهی به نحو مطلق هستند؛ یعنی چیزی که عرفاً آلت لهو باشد، استعمالش مطلقاً حرام است. مرحوم خویی از روایت سکونی (أنهاکم عن الزفن) اطلاق را استفاده کرده است، ولی مرحوم تبریزی ادعای انصراف روایت به استعمال به کیفیت لهوی کرده است و به نظر می‌رسد حق با مرحوم تبریزی است. حتی اگر شبهه انصراف هم باشد، یعنی احتمال بدهیم این خطاب، به قرینه مناسبت حکم و موضوع، منصرف به استعمال لهوی است، همین مقدار برای انصراف کافی است و در مقدار مشکوک برائت جاری می‌کنیم.

در اینجا می‌توان از قاعده «حذف المتعلق موجب للاجمال و لا یفید العموم» نیز بهره برد. چون حضرت فرمودند: «انهاکم عن المزمار». نهی از مزمار یا نهی از تلهی به آن است و یا نهی از استعمال مزمار به نحو مطلق (چه با تلهی و چه بدون آن) است. قدر متیقن از حرمت مزمار، تلهی به آن است و به‌عبارت‌ دیگر اثر ظاهر آلات لهو، استعمال لهوی است.

نوعاً فقها بین حرمت استعمال آلات لهویه به‌طور مطلق با حرمت استماع به آن در موردی که کیفیت لهوی نباشد، ملازمه دیده‌اند، ولی این ملازمه دلیلی ندارد، چون حتی اگر نسبت به استعمال آلات لهویه به‌طور مطلق قائل به حرمت شویم و از ادعای انصراف ادله به استعمال به کیفیت لهوی دست‌ برداریم، باز هم دلیلی بر حرمت استماع آلات لهویه در موردی که کیفیت لهویه نباشد، نداریم، چون شاید حکمتی باعث شده که مطلق استماع حرام باشد، ولی درباره استماع، مقتضی برای تحریم مطلق استماع وجود نداشته باشد.

برای آلت لهوی دو تفسیر وجود دارد؛ یک تفسیر، بیان مرحوم خویی است که ایشان می‌فرماید: «آلت لهوی، چیزی است که غالباً در لهو استعمال می‌شود» و تفسیر دوم، بیان مرحوم صدر است که می‌فرماید: «ابزاری که عرفاً و بالطبع برای لهو ایجاد شده، آلت لهوی است». مثلاً تلویزیون که غالباً در لهو استعمال می‌شود، طبق تفسیر مرحوم خویی لهو به‌حساب می‌آید و طبق تفسیر مرحوم صدر از آلات لهو به‌حساب نمی‌آید.

نتیجه

نتیجه بحث این شد که دلیلی بر حرمت مطلق لهو نداریم و نسبت به آلات موسیقی هم فقط در صورتی‌ که به کیفیت لهوی استعمال شوند، قائل به حرمت می‌شویم.